سیزدهمین جلسه از دوره ششم سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانم های مسافر و همسفر نمایندگی شیروان، با استادی راهنما مسافر ناهید، نگهبانی مسافر سمیه و دبیری مسافر فاطمه با دستور جلسه " وادی هشتم و تأثیر آن روی من" روز شنبه ۷ مهرماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۳:۳۰آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان ناهید هستم یک مسافر
امروز بسیار خوشحالم که در کنار شما هستم و آموزش میگیرم و همینطور به عزیزانی که تازه تهران رفتند و رهایی گرفتند، تبریک میگویم. برای تمام سفر اولیها آن لحظهای که در خدمت آقای مهندس دژاکام هستیم و گل رهایی میگیریم را آرزو میکنم.
دستور جلسه این هفته؛ «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» است. ما در جهان یک نیرویی داریم بنام نیروی بازدارنده که این نیرو نمیگذارد کاری را که درست است، انجام بدهیم و مدام ما را میترساند.من برنامهریزی کردهام که به کنگره بروم؛ ولی ترس از ترک دارم. من خودم ۵ سال بعد از اینکه کنگره را شناختم، تصمیم به حرکتکردن گرفتم، با اینکه میدانستم کنگره تنها جایی است که به درمان و حال خوش میرسم.
سال ۹۱ مشهد و شیروان شعبهای نداشت و من باید به تهران میرفتم، بزرگترین نیروی بازدارندهام این بود که چه اتفاقاتی در مسیر راه برایم میافتد.الان که فکر میکنم، ۵ سال درگیر نیروهای شیطانی بودم، زیرا تا زمانی که کنگره را نمیشناختم، هیچکس از من انتظاری نداشت؛ ولی از زمانی که کنگره را شناختم ۵ سال زمان برد. نیروهای بازدارنده چون فهمیده بودند که راه درست را پیدا کردهام، مدام تلاش میکردند مرا از صراط مستقیم دور کنند که؛ برو بنشین و موادت را مصرف کن و اینکه توقفکردن و یکجا ماندن برای هیچچیز جایز نیست. آب هم که راکد بماند، بو میگیرد.
در وادی هشتم پیمان را داریم. زمانی میتوانم پیمان را انجام دهم که ۷ وادی را پشت سر گذاشته و اجرا کرده باشم. وادی هفتم از پیداکردن راه میگوید و تا زمانی که راه را پیدا نکرده باشم، حرکت بیمعنا است. من زمانی میتوانم وادی هشت را اجرا کنم که؛ وادی اول تا هفتم را آموخته باشم، از دیگران توقعی نداشته باشم، از ضدارزشها دوری کنم، دروغ نگویم، تسلیم خداوند باشم و بهظاهر نگویم که راضیام به رضای تو.
وقتی حرکت میکنیم، اول خیلی استرس داریم و مدام میگوییم خدایا میشود یک روز بدون مواد باشم؟ وقتی به کنگره میآییم، چند جلسه بهعنوان تازهوارد مهمان هستیم و بعد وارد لژیون میشویم و راهنما انتخاب میکنیم. راهنما بهشرط اینکه فرمانبردار باشم، راه را برایم هموار میکند و تنها کار من رهجو این است که سرم را با سر راهنما عوض کنم. ممنونم که با سکوت به صحبتهایم گوش کردید.
تایپ: مسافر فاطمه - نمایندگی شیروان
ویرایش: راهنما مسافر فاطمه - نمایندگی شیروان
بازبینی: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
144