جلسه نهم از دوره پنجاه و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی حکیم هیدجی به استادی راهنما همسفر فاطمه، نگهبانی راهنمای تازه واردین همسفر سمیرا و دبیری همسفر سمیرا با دستور جلسه «وادی هشتم (با حرکت راه نمایان میشود) و تأثیر آن بر روی من» روز یکشنبه ٨ مهرماه ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
پس از گذراندن هفت وادی، به وادی هشتم رسیدیم همه وادیها زنجیرهوار به هم وصل هستند تا به وادی آخر میرسیم که محبت و عشق است. وادی هشتم میگوید «با حرکت راه نمایان میشود» حرکت یعنی چه؟ حرکت از یک نقطهبهنقطه دیگر این در مورد همهچیز صدق میکند؛ مثلاً رسیدن یک شکوفه به میوه یا بذری که به یک درخت تبدیل میشود یا رودخانهای که درنهایت به اقیانوس و دریا میرسد همه اینها حرکت است، از یک نقطه شروع و به نقطه دیگری میرسد.
یکی از اساسیترین و روشنترین پدیدهای است که در اطراف خود مشاهده میکنیم، مثل طلوع و غروب خورشید، وزش باد، حرکت انسانها، همهچیز در هستی در حال حرکت است و سکون جایز نیست، چون زندگی جاری است. در سکون هیچ زایشی نیست انسانها هم برای اینکه تغییر کنند و به ارتقاء برسند؛ باید حرکت کنند به گفته آقای مهندس سه حرکتداریم حرکت بیرونی که آشکار است و حرکت درونی که مصرفکنندگان ما در کنگره انجام میدهند و حرکت خنثی یعنی شخص در جای خودش در جا میزند و هیچ پیشرفتی ندارد، ساکن است و این ساکن بودن انسان را به سقوط میکشاند.
در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر میخوانیم لحظه دشواری در آن لحظه احساس نمیشود، آنچنانکه یادآوری آن دشواری دشوار است. این جمله به من یادآوری میکند مشکلات مانع حرکت من میشود تا زمانی که حرکت نکنیم در تاریکی میمانیم؛ اما حرکت خودش نوعی خارج شدن از تاریکی است به شرطی که نهراسیم و بدانیم که مشکلات قویتر میکند و بدانم مسیر من حرکت صراط مستقیم است. بدانم انسان همیشه در دوراهیهای انتخاب است و باید راه درست و نادرست را انتخاب کند. این همبستگی به من دارد که کدام راه را انتخاب کنم. استاد امین میفرماید: اگر در کاری متوجه شدی درست است مثلاً همین پیمان وادی هشتم نهایت تلاش خودتان را بکنید که به آن پایبند باشید، وقتی تمام تلاشتان را میکنید پیمانتان را اجرا کنید رشد میکنید و جهش پیدا میکنید و خداوند از تو حمایت خواهد کرد.
مصرفکنندگان به سه دسته شاغل، بیکار و آخر خطی تقسیم میشوند. من و مسافرم به آخر خط رسیده بودیم. هرجایی چنگ میزدیم؛ ولی به نتیجه نمیرسیدیم. مسافرم در اثر مصرف موادش و من هم در اثر افکار منفیام بیشترین حرکتم این بود، مثل یک انسان روانی بلند میشدم خانه برادرم میرفتم و مشکل من که حل نمیشد، بلکه بدتر هم میشد. نمیدانستم در وادی سوم میگوید: باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند؛ بعد میدیدم بهجایی نمیرسد برمیگشتم مسئولیتم را به خداوند میسپردم.
وادی چهارم میگوید: به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویشتن. وارد کنگره شدم همه اینها را آموختم اکنون رسیدیم به وادی هشتم که با حرکت راه نمایان میشود. این وادی هم یک قانون مثل قانون ریاضیات است. در این وادی یاد گرفتم باید حرکت کنم. نترسم به خداوند پناه ببرم. روز اول وارد کنگره شدم و اول به خاطر مسافرم میآمدم، چسبیده بودم به مسافرم بهجای اینکه بال پرواز او باشم پاگیرش شده بودم مسافرم سفر خوبی نداشت تا اینکه هشت ماه سفر بودیم مسافرم باز برگشت خورد. راهنمایم گفت او را رها کن تا رها شوی، به آموزشهای خودم رسیدم، افکار منفی خودم را از خودم دور کردم. زمانی مسافر من سفر خوبی داشت که رهایش کردم به آموزشهای خودم رسیدم. در کنگره آموختم وقتی وارد کنگره شدم اول باید هدفم را مشخص کنم، بعد برای رسیدن به هدفم تلاش و کوشش کنم. وقتی تلاش و کوشش کردم و در مسیر راهم، در دوراهی قرار میگیرم که حالا باید انتخاب کنم کدام راه را بر اساس آموزشهای کنگره و بر اساس خردمندی یا کمخردی خودم مسیر را انتخاب کنم.
من مسیر خودم را پیدا کردم و به رهایی رسیدیم و این حال خوش را مدیون تمام راهنمایان و آموزشهای آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم و در آخر در مورد جبران خسارت در وادی هشتم صحبت شده است. جبران خسارت از خود، جامعه و خانواده است. زمان مصرف خسارت زیادی به همه زده بودیم و من به خودم هیچ توجهی نمیکردم و من در کنگره آموزش گرفتم که باید برای خودم ارزش قائل شوم تا فرزندم نیز یاد بگیرد به خودش ارزش قائل شود و جبران خسارت را از خودم شروع کردم و بعد به خانوادهام رسیدم و بعد جامعه و همه اینها را از کنگره آموزش گرفتم.
تایپ و ویرایش: راهنما همسفر سمیرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر لیلا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر فاطمه (لژیون پنجم) خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1918