دهمين جلسه از دوره نهم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی حافظ با نگهبانی مسافر روح الله و استادی مسافر سعید و دبیری مسافر حمید با دستور جلسه « از سایت و اینستاگرام چگونه استفاده میکنم؟ مقاله نویسی » در روز شنبه ۲۴ شهریور سال ۱۴۰۳ ساعت ۱۶.۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان سعید هستم یک مسافر، خداوند را شاکرم که در خدمت شما هستم، از گروه مرزبانی و ایجنت محترم و نگهبان جلسه تشکر میکنم که اجازه دادند تا من در این جایگاه خدمت بکنم ،دستور جلسه امروز از سایت و اینستاگرام کنگره ۶۰ چگونه استفاده می کنم؟ مقاله نویسی، و در ادامه پنجمین سال رهایی آقا علیرضای عزیز می باشد .
در انتهای سفر اول راهنمای عزیزم گفتند در سایت خدمت کنید من با برادر لژیونی خودم خدمت در سایت را شروع کردم در اوایل کار برایم بسیار سخت بود ولی به آرامی و با گذشت زمان کار برایم آسان شد، یک مطلبی که اثر بسیار خوبی روی بنده داشت و برای من انگیزه ایی بود که درسایت خدمت بکنم یکی از راهنمایان دلنوشته ایی را نوشته بودند و درسایت قرار داده بودند و شخصی آن را خوانده بود و به کنگره آمده بود و درمان شده بود.
یک روز جمعه در پارک طالقانی شخصی به من گفت مطلبی که شما در سایت گذاشته بودید باعث درمان بنده شد، عنوان وادی هست که هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم اگر خود به هیچ فکر کنیم گاهی ممکن است مطلب و نوشته ای را بنویسیم در سایت قرار بدهیم و یک چراغ بشود برای شخصی که در تاریکی قرار دارد، افرادی هستند که با کشیدن شیشه در اینترنت به دنبال درمان آن بودند و با جستجو در سایت با کنگره ۶۰ آشنا شدند و درمان و راهنما شدند و لژیون تشکیل دادند .
در سفر اول که آقا علیرضا که در لژیون بنده بودند وقتی می گفتم در سایت مطلبی بگذارد کم کاری میکرد و این دستور جلسه می خواهد بگوید که علیرضا در این زمینه فعالیت بکند، اینستاگرام به نظر من مانند حفره می باشد که دو ورودی دارد یک حفره سیاه و دیگری حفره نور، سیاهی یعنی وارد یک سایتی می شویم و متوجه میشویم که چند ساعتی را پشت سر گذاشتیم و این حفره سیاه است، و مطالبی که در زمینه کنگره ۶۰ و یا در زمینه کسب و کار استفاده کردند دو وجه استفاده بهینه یا گذراندن وقت به بطالت دارد.
در مورد مقاله نویسی ، مطالب کنگره در زمینه نوع درمان سرطان و بعضی بیماری ها است که مقاله نویسی بسیار اهمیت دارد، هرکدام از عزیزان می توانند در حد توان خودشان مطلب یا دلنوشته ایی بنویسند، راهنمای من توصیه ای که میکرد میگفتند خودکار را که بردارید اون مطلب ناخوداگاه به ذهن می آيد وشما شروع به نوشتن می کنید تا زمانی که مطلب را ننوشته ایم فکر میکنیم خیلی سخت است اما وقتی شروع کنیم بسیار راحت است .
در مورد دومین قسمت دستور جلسه علیرضا یکی از گوش به فرمان ترین شخص در لژیون بودند و یک روز ساعت پنج که با بنده تماس گرفت که تصادف کرده ام و منتظر افسر هستم بنده گفتم ماشین را در خیابان ول کند و جلسه بیاید و گوشی را قطع کردم، ده دقیقه بعد آمدند، گفتم چه کاری انجام دادید، گفتند مدارک را به طرف تحویل دادم و با پدرم تماس گرفتم و آدرس محل تصادف را دادم، علیرضا که الان لژیون زده است این نتیجه گوش به فرمان بودن است و هیچ بهانه ایی نیاورده است .
در سفر اول هم یک سری شیطنت ها کرده است که یکی از بچه ها مشارکت میکرد تقلب میکرد و برای او مطلب مینوشت به او گفتم برای کسی دیگر مطلب ننویسد کمی حالش گرفته شد و دیگر انجام نداد، با شرایط سخت سفر کرد و ادامه دادند و رها شدند و تشکیل خانواده دادند وزندگی بسیارخوبی دارند .
اعلام سفر راهنما محترم مسافر علیرضا :
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر،آخرین آنتیکس مصرفی هروئین ، شیشه ، متادون ۱۳ ماه و ۷ روز به روش دی اس تی با داروی اوتی سفر کردم با راهنمایی محترم آقای سعید نعیمی ورزش در کنگره شنا و فوتبال رهایی از اعتیاد ۵ سال و ۲ ماه رهایی از نیکوتین ۵ سال و ۲ ماه.
آروزی راهنما محترم مسافر علیرضا :
آرزو می کنم که همه راه گم کردگان دنیای اعتیاد مسیر کنگره را پیدا بکنند.
خلاصه سخنان راهنما مسافر علیرضا:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر،
بنده امروز از حضور بچه های شعبه رودکی و بچه های شعبه خودمان بسیار سورپرایز شدم و بسیار خوشحال شدم، تاریکیها، تخریب ها و آسیب های بسیار زیادی را تجربه کرده ام، چیزی که بنده را در این سیستم نگاه داشت عشق و محبت بود، آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است، من که میگویم کلام خود نیست، بلکه فردیست در جمع بیکران هستی، که باورش کار هر کس نیست، مگر معنی آن بداند که آن چیست، ارابهها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماورا به آنچه در زمین میگذرد نیازمندند، بشکافید آنچه شکافتنی نیست، در دلسنگ بروید و ترکیبها را جدا نمایید ما از ذرات وجود خودمان آرام آرام به درون خود رسوخ میکنیم و با آموزشهایی که در کنگره میبینم سیاهی ها را درست میکنیم.
یک مصرفکننده که مصرف انواع و اقسام مواد را تجربه کرده، ازدواج ناموفق و به زندان رفته است، چه اتفاقی میافتد که مسیرش را در کنگره پیدا میکند؟ این عشق و محبت است که باعث میشود نار وجودی ما آرام آرام به نور تبدیل بشود، من سعی میکنم با آدمها ارتباط داشته باشم، از آقا سعید خیلی سپاسگزارم تو لژیون خیلی حرف میزدم به بقیه تقلب میرساندم و همیشه سرپا بودم و این انرژی و حس و حال را دوست داشتم، زمان سفرم یک ماه قبل از رهاییم به خواستگاری دختر عمویم رفتم و البته جواب منفی شنیده بودم و هی میگفتم بنده که سفر میکنم بنده که حالم خوب است، بنده یک سفر انجام میدادم فکر میکردم همه دنیا باید به من احترام بگذارند.
خداوند را شکر میکنم که بعد از رهایی این حس و حال انتقال پیدا کرد، همسفرم بااینکه بنده هیچی نداشتم کنار آمدند و تحمل کردند و الان بعد از پنج سال چه اتفاقاتی افتاد، از همسفرم تشکر می کنم که همیشه حامی و پشتیبان بنده بودهاند و خدماتی که بنده انجام دادهام به خاطر حمایت های همسفرم بوده است و بار معنوی برای همسفرم بوده است، همه این از معجزات کنگره است، در انتها یک جمله جناب آقای مهندس همیشه میفرمایند که درختان ایستاده میمیرند بنده استقامت و ایستادگی را درکنگره آموختم و در هر برههای از زندگی و هر مشکلی که داشته باشیم باید در کنگره ماندگار باشیم.
خود آموزش باعث اختلاف پتانسیل و شکوفا شدن در حس میشود که در مقابل مشکلات ایستادگی میکنیم، از آقا سعید تشکر میکنم که همیشه و در همه حال پشتیبان بنده بوده است و خدماتی که انجام داده بیمنت بوده است و حسی که راهنما به رهجو دارد را نمیشود توصیف کرد
خلاصه سخنان راهنمای همسفر خانم الناز:
سلام دوستان الناز هستم یک همسفر، خدا را شکر میکنم که در جمع شما عزیزان هستم، حضور بنده خیلی اتفاقی شد به خاطر اینکه خانم مهدیه به خاطر شيطنت بچههایشان از کنگره دور هست ولی دورادور درگیر آموزش هست و سعی میکند که از کنگره زیاد دور نباشد و بنده فکر میکردم به خاطر وقفهای که اتفاق افتاده است حضور بنده در این جایگاه الزامی نباشد و ما هم به اسرار ایشان احترام گذاشتیم و اینجا حضور یافتیم.
خانم مهدیه چون مسافرشان راهنما هستند همین موضوع باعث انگیزه برای ایشان است و دوست دارند از آموزش و حضور در کنگره به دور نباشند ولی خب به خاطر بچه داری فعلاً نمیتوانند، در جلسات پررنگ حضورداشته باشند و امیدوارم که خداوند عنایت بکند و شرايط برای ایشان بهگونهای باشد که بتواند آموزشها را بهتر دریافت بکند، چراکه این میزان بودن مسافر و همسفر در زندگی خیلی تأثیر خوبی میتواند داشته باشد.
ولی خب بچهها خیلی شيطنت میکنند و مرزبانان گذشته هم خیلی به ما هشدار دادند ولی همیشه ناممکنها ممکن میشوند و امیدوارم که دوباره پیوندشان با کنگره برقرار باشد و از دایره عشق و آموزشها برخوردار باشند و در آخر این جشن باشکوه را خدمت آقا علیرضا و راهنمای محترم ایشان و جناب آقای مهندس و همه عزیزان تبریک عرض میکنم
خلاصه سخنان همسفر خانم مهدیه:
سلام دوستان مهدیه هستم همسفر، از راهنمای مسافرم آقا سعید تشکر میکنم و از راهنمای خودم خانم الناز خیلی تشکر میکنم، همینطور که خانم الناز گفتند واقعاً بچهها خیلی اذیت میکنند و به همین دلیل یه مدتی از حضور بنده در کنگره وقفه افتاده بود امیدوارم که بتوانم از این بعد در جلسات کنگره حضورداشته باشم.
رهایی مسافر عزت از بند اعتیاد و نیکوتین و ورود به سفر دوم جهانبینی با راهنمای محترم مسافر آقا داود.
رهایی مسافر قاسم از بند اعتیاد و ورود به سفر دوم جهانبینی با راهنمای محترم مسافر آقا محمدرضا.
رهایی مسافر سعید از بند اعتیاد و ورود به سفر دوم جهانبینی با راهنمای محترم مسافر آقا محمدرضا.
دریافت نشان ۲ ماه رهایی مسافر میلادراهنمای محترم مسافر آقا داود.
تهیه و تنظیم مرزبان خبری مسافر علی.
متن خبر مسافر حمید لژیون دوم.
ویرایش مسافر محمدصادق لژیون دوم.
عکس و بارگزاری مسافر مهدی لژیون ششم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
758