به نام قدرت مطلق الله جلسه را آغاز میکنیم سلام دوستان حسین هستم مسافر. استاد در ادامه فرمودند؛ علم همیشه از نیستی به هستی و از هستی به نیستی میرسد ازنظر ما چیزی به اسم نیستی نداریم ما نمیتوانیم نیستی را در ذهن خودمان تصور کنیم، نیستی یعنی چه؟ یعنی چیزی که نباشد مثلاً: حسین در این ساختمان هست یا نیست اگر نیست کجاست؟ در ساختمان دیگر است. شما هر کار بخواهید بکنید یکچیزی را نیستکنید نمیتوانید حتی اگر یک کتاب را آتش بزنید، خاکسترش را هم بر باد بدهید باز کتاب نیست نمیشود باز هست. کتاب کاغذ بوده الآن شده خاکستر چیزی ما بهعنوان نیستی نداریم به عبارتی نیستی خودش یک هستی است ولی به شکل دیگری ما جایگاه خودمان را میدانیم اگر تمام سیارات و کهکشانها را بهاندازه کویر لوت در نظر بگیریم کویر لوت، کویری است پر از شنهای روان که از شهر کاشان شروع میشود بهطرف یزد، کرمان و زاهدان میرود و در انتها به طبس و مشهد میرسد، حال اگر تمام سیارات و کهکشانها را بهاندازه یک ماسه از ماسههای کویر لوت در نظر بگیریم یعنی کل منظومه شمسی مانند یکی از دانههای شن و یا حتی کمتر از آن باشد نمیتوان گفت؛ که این منظومه پهناور است.
کل جهان هستی را ما اندازه آن در نظر بگیریم منظومه شمسی میشود مانند یکی از آن دانههای شن تا شاید کمتر ۹۹/۸ وزن منظومه شمسی را خورشید تشکیل داده ۰/۲ باقیمانده آن مربوط به زمین، ماه و سایر سیارات و اجزای آن است، ببینید ما در کجا قرار داریم. از تمام کهکشانهایی که در هستی وجود دارد فقط ۴/۸ آن برای ما شناختهشده و تقریباً ۹۵ درصد آن را نمیشناسیم و نمیدانیم چه چیزی در آن وجود دارد یعنی وجود دارد اما قابلرؤیت نیست که به آن میگویند؛ انرژی تاریک و ماده تاریک که قابلرؤیت نیست پس ما در جهانی که داریم فیزیکی صحبت میکنیم فقط ۵ درصدش هستی است و ۹۵ درصدش نیستی است یعنی ما آن را نمیبینیم و نمیتوانیم آن را اندازهگیری کنیم.
در جهان ما میلیاردها کهکشان وجود دارد و در هرکدام از این کهکشانها ممکن است ۲۰۰ الی ۳۰۰ میلیارد منظومه یا ستاره وجود داشته باشد که یکی از آنها خورشید است. خورشید با سرعتی زیاد در فضا میچرخد، ستارهها و سیاراتی که لبه این کهکشان قرار دارند باوجود سرعت چرخش خورشید به بیرون پرتاب نمیشوند مانند چرخوفلکی که بچهها سوار میشوند که اگر کمربند خود را نبندند هنگام چرخش به بیرون پرتاب میشوند. در آن زمان بعد از محاسبه کردن متوجه شدند که ۹۵ درصد این جهان شامل انرژی و ماده تاریک است، پس نیستی خودش هستی است به شکل دیگری وقتی علم همیشه از هستی به نیستی و از نیستی به هستی میرسد انسان هم همینطور است. انسان همیشه از نیستی به هستی و از هستی به نیستی میرسد ۵ درصد ما هستی و قابلدیدن است و ۹۵ ما نیستی و در جای دیگر است. این جهانهای هستی و نیستی باهم تبادل دارند و با یکدیگر مرتبط هستند از هم جدا نیستند و به هم متصل هستند یعنی ۹۵ درصد جهان نیستی آن ۵ درصد جهان فیزیکی را نگهداشته است انبیاء دانششان از نیستی میآید.
قرآن ۵ موضوع را موردبررسی قرار داده: 1_راجع گذشته بشر (سرگذشت گذشتگان مانند پیامبرانی مثل حضرت آدم، حضرت موسی، حضرت ابراهیم و اقوام مختلف مثل قوم لوط، قوم ثمود و ... را مطرح میکند) 2_راجع زمان حال و مسائل مربوط به آن 3_راجع آینده 4_طبیعت (راجع طبیعت درختان، گیاهان صحبت میکند) 5_قوانین (جنگ، ازدواج و...) که تا ۳۰۰ سال پیش خیال میکردند مرکز کل عالم هستی زمین است بهطور مثال بعضی از افراد میگویند؛ قرآن کتابی خشن است و در آن در رابطه با کشتن آدمها صحبت شده درحالیکه قرآن درباره قوانین جنگ میگوید؛ اگر کسی به شما حمله کرد شما به او محبت کنید اما اگر بازهم به جنگ با شما ادامه داد با همان چوب پرچم سفید صلح به او حمله کنید. در مورد موضوعات دیگری که بیان کرده است تفکر نمیکنیم و به این نکات چسبیدهایم.
۱۴۰۰ سال پیش قرآن راجع به آینده کل هستی صحبت کرده است این در حالی است که ۲۰۰ الی ۳۰۰ سال پیش تمام ادیان مختلف مانند مسیحیها و یهودیها زمین را مرکز جهان هستی میدانستند بهطور مثال حدود ۴۰۰ سال پیش کشیشی بود که گفت؛ زمین ثابت و مرکز هستی است، او را آتش زدند و سوزاندند و یا گالیله که گفت زمین گرد است و میچرخد او را هم محاکمه کردند و میخواستند بکشند که حرف خود را پس گرفت اما باز که از محاکمه خارج شد، عصای خود را به زمین زد و گفت؛ ای زمین میدانم که تو در حال چرخش هستی اما میبینیم که ۱۴۰۰ سال پیش در صحرای عربستان یک نفر راجع به سماوات، ستارگان، کهکشانها، چگونگی ایجاد آنها و پایان جهان صحبت کرده است.
علم از نیستی میآید و برمیگردد و ما با جهانهای دیگر چه بخواهیم و چه نخواهیم در ارتباط هستیم و این ارتباط توسط الهام صورت میگیرد «و نفس و ماسواها فالهمها فجورها و تقواها»این ارتباط وجود دارد و ما اینجا هستیم و باز دومرتبه به هستی میرویم پس همهچیز از نیستی میآید وارد مرحله ما میشود و برمیگردد. بعضی از افراد میگویند؛ ما اینها را قبول نداریم و برخی از بزرگان میگویند؛ این آیات قرآن از کشفیات پیامبر بوده است. باید از این افراد پرسید که خود رؤیا چیست، انسان و عالم هستی چیست؟ بارها به شما گفتهام که راجع به مضرب عدد ۱۹ در قرآن مطالعه کنید و ببینید که چگونه این کتاب بر مبنای یک عدد ریاضی پایهگذاری شده است که برای بررسی آن به عظیمترین کامپیوترها نیاز داریم پس به شما میگویم که خود تحلیل کنید.
۹۵ درصد جهان هستی ما نیستی است و هنوز دانشمندان نمیدانند که تکلیف آن چیست؟ جهانی که به وجود آمده مثل کاشتن یک درخت گردو میماند همهچیز درون گردو نیست و کمکم نقشهاش درون آن به وجود میآید. بینگ بنگ هم مانند یک هسته گردوی کاشته شده است که آب خاک و خورشید از جهانهای دیگر گرفته است. در آخر فیلم ماتریکس یک جمله قشنگ هست که میگوید؛ هر چیزی که آغازی دارد پایانی هم قطعاً دارد بنابراین در کل سیستم دائماً میروند به نیستی باز از نیستی میآیند به هستی مانند ستارگان که مثل انسانها هستند قطعاً ستارگان، منظومههای بزرگ و کهکشانها متولد میشوند، به دنیا میآیند، مدتی عمر میکنند و بعد تغییراتی در آنها به وجود میآید مانند همان خردسالی، جوانی، میانسالی، کهنسالی و مرگ و بعد در هم فرومیریزند و تبدیل به حفره سیاه یا سیاهچاله میشوند و هر چه به سمت آنها میآید به درون این حفره سیاه میرود و مقصد آن در فضا مشخص نیست مجموعاً همه آن به نیستی میرود و مجدداً از جای دیگر سر درمیآورد.
همهچیز از هستی به نیستی و از نیستی به هستی میرسد و هر چیزی که آغازی دارد قطعاً پایانی هم دارد حالا هرچه که میخواهد باشد، کره زمین و منظومه شمسی باشد یا به دنیا آمدن ما و به وجود آمدن حکومتها باشد. باید از این مسائل اطلاع داشته باشیم بدانیم چه هستیم؟ کجا هستیم؟ چهکاری انجام میدهیم؟ کل منظومه شمسی یک ماسه از ماسههای کویر یزد شد حالا ببینیم خود ما هستیم. جهان ما میلیاردها کهکشان و هر کهکشان میلیاردها منظومه مانند منظومه شمسی دارد اگر از هر کهکشان یک سیاره مانند کره زمین شرایط حیات را داشته باشد در همین جهان فیزیکی ممکن است میلیاردها زندگی و تمدن وجود داشته باشد علت ندیدن آنها فاصله زیاد کهکشانها است بهطور مثال اگر نزدیکترین آنها با ما ۳۰ هزار سال نوری فاصله داشته باشد یعنی ۳۰ هزار سال با سرعت حرکت ۳۰۰ هزار کیلومتر در ثانیه طول میکشد تا به آن برسیم و این فاصله را با موشک هم نمیتوان طی کرد و جسم با این سرعت متلاشی میشود پس در جهان ما تمدنها و حیاتهای زیادی است و ما تنها نیستیم و این جهانها همه باهم ارتباط دارند یک سؤال اینجا پیش میآید که چگونه همهچیز پیدا میشود؟ برای پیدا شدن یا پیدایش اشخاص لازم به تفکر هستند و هم نیروی القاء، احیاء و تحرک. برای پیدایش اولین چیزی لازم است تفکر است حتی رابطه بین انسانها که به وجود میآید اولین قدمش یک فکر است اگر آن فکر نباشد رابطه برقرار نمیشود حتی اگر رابطه جدایی هم باشد اولش یک فکر است هر چیزی به وجود بیاید در پرتو یک فکر است به قول آلبرت اینشتین که میگفت؛ خداوند برای اداره جهان تاس نمیریزد یعنی اداره جهان از روی شانس ممکن نیست. در این قسمت میخواهم نکتهای دیگری عنوان کنم، اگر شما از یک نوشته یا مطلب استفاده میکنید باید استناد کنید که آن مطلب از کجاست بهطور مثال منجمله خداوند برای اداره جهان تاس نمیریزد را در صحبتم استفاده کردم و گفتم این جمله از آلبرت انیشتین است مخصوصاً در نوشتن کتاب این مسئله باید رعایت شود.
در کتاب انگلیسی لیتل بوک ویلیام وایت هر پاراگرافی که صحبت شده منبع آن به همراه تاریخ بهطور کامل درجشده است. گاهی اوقات ما از تمام صحبتهای یک فرد برای نوشتن کتاب یا مقاله استفاده میکنیم و اسمی از آن شخص نمیبریم این اشتباه است باید حتماً رفرنسها کاملاً داده شود. پس گفتیم برای پیدا شدن هر چیزی فکر لازم است و نیروی القاء تحرک و احیا هم موجود است. در وادی پنجم گفتیم فکر تنها ملاک کار نیست در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل میکند زمانی که فکر کردیم، نیروی القاء، احیاء و تحرک هم موجود است. القاء مسئله بسیار حائز اهمیتی است چیزی است که باهم حرف نمیزنند، قابللمس نیست خودبهخود انجام میگیرد مانند گلی خوشبو در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم بگفتا من گلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم، این نیرو نیروی القا است هم در جمادات، هم در نباتات، هم در ماوراء و انسان هست در طبیعت نیروی القاء وجود دارد مهم این است ما بهطرف خیر میرویم یا شر و بعدی تحرک است تحرک یعنی حرکت همهچیز جاری است اگر القاء باشد ولی حرکت نباشد اتفاقی نمیافتد چون همهچیز درحرکت است اگر حرکت نبود القاء کاری نمیتوانست بکند.
احیاء یعنی چیزی را به وجود آوردن پس برای پیدا شدن همه اشخاص لازم به تفکر هستند و نیروهای القاء، احیاء و تحرک موجود است به همین علت همهچیز کمکم مانند تصویر صفحه سفید نقاشی است سپس کمکم تصاویر پیدا و آشکار میشوند و هم از معنای وجود خوب، زیبا و زشت پدیدار و بعد با یک حرکت تصویر ناپدید میگردد تنها آن واقع میماند که نه شما قادر به دیدن آن هستید نه ما زیرا هیچکدام از ما به آن درجه نرسیدیدم باید آن را در بودنهایی که قادر به دیدنشان نیستیم به وجود آوریم و برای یافتن آنها تلاش نماییم پس هر کاری باید آرامآرام انجام شود سریع نمیشود روابط انسانها هم ذرهذره ساخته میشود یکمرتبه امکان ندارد، یکمرتبه همهچیز داغون میشود کسانی که یکمرتبه الکل را قطع کردند یا مواد را ناگهانی قطع کردند یکمرتبه یک شوک فیزیولوژی به آنها واردشده و در اثر آن شوک تمام مواد بیوشیمی بههمریخته، سیستم ایمنی ضربه خورده و اینها آسیبپذیرند و با کوچکترین چیز منجر به مرگشان میشود. تجدد و روشنفکری یعنی مخالفت ما فکر و افکار و اندیشهمان بهجای اینکه برود روی خودسازی انجام بشود میرود روی مسائل پوچ که بدرد نمیخورد تا انسان خودش را نسازد نمیتواند دیگری را بسازد کوچکترین چیز خودمان را نمیتوانیم درست کنیم ولی میخواهیم یک جامعه را درست کنیم بهجای اینکه در هر سیستمی که هست با آن مخالفت کنیم، باید دانش و آگاهی خودمان را بالا ببریم پس باید آن را در بودنهایی که قادر به دیدن آن نیستیم به وجود آوریم و همیشه برای یافتن آنها تلاش کنیم شناخت خویش تلاش کنیم زمانی که این کار را انجام دهیم میرسیم به یک آسایش، آرامش وزندگی را درکش بکنیم پس نیستی خودش هستی است ولی به شکل دیگری، ما چیزی به اسم نیستی نداریم. از اینکه به حرفهای من گوش کردید از همه شما ممنونم.
نويسنده: همسفرعارفه، راهنما همسفر سميه (لژيون دوم)
رابطخبري: همسفر سارا، راهنما همسفر سميه (لژيون دوم)
ارسال: همسفر فرناز، راهنما همسفر سميه (لژيون دوم)
همسفران نمايندگي کريمان کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
437