چهاردهمین جلسه از دوره سوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی وکیلی به استادی همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر صدیقه با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه بیستودوم اسفندماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز بهکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. سیزده وادی را پشت سر گذاشتیم و بسیار آموزش گرفتیم. در اولین وادی، آموختیم بدون تفکر هیچ کاری به نتیجه نمیرسد. سپس فهمیدیم ما بیهوده آفریده نشدهایم و هیچکس به جز خودمان به فکر ما نیست، مسئولیت خود را به خداوند واگذار نکنیم. آموختیم نشستن و تفکر کردن بهتنهایی هیچ فایدهای ندارد؛ بلکه تفکر همراه با حرکت و تلاش نتیجهبخش خواهد بود. یادگرفتیم عقلانی فکر کنیم، دنبال راه حل بگردیم و حقیقت را کشف کنیم تا به هدف برسیم. آموختیم با حرکت راه مشخص می شود و باید آرامآرام نقطه تحمل خود را بالا ببریم.
در وادی دهم امید در دل من زنده شد چون دانستم اگر صفت بدی در گذشته داشتم، حال میتوانم آن را تغییر بدهم زیرا انسان جاری هست، ما انسانها اختیار داریم که راه را انتخاب کنیم، ولی باید در انتخاب خود تعادل داشته و افراط و تفریط نکنیم. برای رسیدن به خواستهمان باید به زمان خاص آن مسئله توجه کنیم چون در آخر امر، امر اول اجرا می شود. در وادی سیزدهم فهمیدیم پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است، نباید ناامید شویم، باید به راه خود در جهت صراط مستقیم ادامه بدهیم.
و اما آخرین وادی، وادی چهاردهم، وادی عشق و محبت! راجع به عشق خیلی صحبت شده است، ولی عشقی که در این وادی بیان شده یک عشق واقعی است. در فکرمان مرتب این سؤال پیش میآید که چه کسی به عشق واقعی میرسد؟ خوب که بیندیشیم میبینیم پیامبران خدا از خواستههای خود برای اجرای فرمان الهی گذشتند مانند حضرت ابراهیم که فرزند خود را به قتلگاه برد. یک نمونه بارز و شاخصی که در حال حاضر ما همه در کنگره ایشان را میبینیم جناب آقای مهندس هستند که با عشق واقعی خود بنیان کنگره را پایهریزی کردند و همه ما همسفران و مسافران از آن استفاده می کنیم. با ورودمان در کنگره، محبت را لمس میکنیم. از همان ابتدا این محبت است که ما را به عشق در کنگره میرساند. در وادی آخر هم بحث عشق و محبت وجود دارد و این به ما نشان میدهد در آخر امر، امر اول اجرا میشود.

پایه اصلی و اساسی عشق و محبت، دانایی و پایه دانایی، تفکر، تجربه و آموزش است. اگر بخواهیم به عشق برسیم باید از تفکر شروع کنیم و وادیها را یکییکی بگذرانیم تا به عشق برسیم، عشقی که با محبت شروع میشود، ذرهذره محبت را به عشق ختم میکند. وقتی عاشق واقعی هستیم که گذشت داشته باشیم، گذشتن از خیلی چیزها، تحمل سختیها و جا نزدن در مقابل مشکلات. در عشق اصلاً منافع شخصی جایگاهی ندارد و ما نمیتوانیم برای عشق حد و مرزی قائل شده و قراردادی را بنویسیم. برای اینکه به محبت برسیم باید خیلی آگاهی پیدا کنیم تا ظرفیتمان پر نشود. از طرفی اگر به ایمان، عقل، درک و فهم نرسیم نمیتوانیم به محبت برسیم. انسانی که عاشق باشد هم خودش در آرامش است و هم اینکه این محبت را بدون هیچ چشمداشتی به دیگران انتقال میدهد. ما همسفران همه عاشق بودیم که در اینجا هستیم زیرا میخواستیم آرامش را در کنار مسافرانمان، تجربه کنیم. آقای امین میگویند: رسالت یک همسفر در کنگره، تنها رهایی مسافر نیست؛ چون همسفرها یک سفر غیررسمی را پشت سر میگذراند که بهمراتب سختتر از طی کردن سفر رسمی است، به قول معروف سفر زیرِ پوستی میباشد. همسفر گذشت، صبر و بخشش را در وجود خودش پرورش میدهد. در این سفر خواستههای خود را میشناسد و برخی از آنها را تغییر میدهد، صبوری میکند و خاطرات ناخوشایند را از خودش دور میکند چون نمیخواهد جا بزند و این صبر و تحمل باعث تغییر احساسات و عواطفش میشود. این همراهی که با محبت ایجاد میشود مسافر را در صراط مستقیم قرار میدهد. به قول معروف دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. چون عشق و محبت تنها بستری است که می تواند هر بذری را به بار بنشاند. در مقابل آن کینه و نفرت تنها بستری است که میتواند ریشه تمامی محبتها را بخشکاند و جلوی رشد را بگیرد. هرقدر کینه و نفرت از ما دور باشد ما به سمت صراط مستقیم حرکت میکنیم و عشق و محبت در وجود ما بیشتر میشود. باید بدانیم که عشق و محبت فاصله نمیشناسد و فرد عاشق در هر فاصلهای که باشد دور یا نزدیک، مدام دلتنگِ معشوق خود میشود.
عشق جسم و جان نیست و از ابتدا همراه انسانهاست. هستی به خاطر همین عشق است که وجود دارد. عشق، آدمی را کامل میکند؛ عشق همان قدرت مطلق است که به صورتهای مختلف خودش را نشان میدهد و یک قطره از آن در ما دمیده شده است.
انسان بودن یعنی سپاس از هستی. مرتب از خداوند سپاسگزار باشیم؛ چون جهان به فرمان خداوند از عشق آفریده شد. تمام عزیزانی که در این جا خدمت میکنند به خاطر عشقی است که در درونشان است. اگر عشق نبود حتی یک نفر هم در کنگره کاری انجام نمیداد و نمیماند. عشق در کنگره را در هیچ سازمان و مرکزی نمیتوانیم ببینیم چون همه عزیزان بدون هیچ چشمداشت و دریافت مادی با عشق کار میکنند. مثلث عشق از اضلاع سایهها، جاذبه و حس بهوجود میآید. سایهها همان عاشق و معشوق هستند. جاذبه وقتی است که ذرات به یکدیگر میچسبند و هستی را بهوجود میآورند و حس را ایجاد میکنند. اولین لازمههای مثلث عشق سایهها هستند. سه نوع عشق در این وادی بیان شده است:
۱- عشق مخلوق به مخلوق. عشق انسان به انسان دیگر، مثل عشق به پدر، مادر، همسر، فرزند و... عشقی سالم است که در آن اعتماد وجود داشته باشد.
۲- عشق مخلوق به خالق
۳- عشق خالق به مخلوق که باید دو مرحله قبل را پشت سر گذاشته باشیم تابه این مرحله برسیم، مثل پیامبران و امامان، انسانی که چیزی کم و کسر نداشته باشد.
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
إنشاءالله ما بتوانیم یک ذره از این عشق واقعی را درک کنیم، چون دفتر عشق و محبت هیچگاه بسته نخواهد شد و همیشه باز خواهد ماند. دایرههای عشق و محبت مرتب شعاع اضافه میکنند و دائماً در حال گسترش هستند و با تقویت نیروهای مثبت و گسترش محبت، نیروهای تخریبی رو به نابودی میروند و کم میشوند. آن زمان است که ما مفهوم قدرت مطلق که انسان را خلق نمود، درک خواهیم کرد و سرشت خوب انسان را آرامآرام میفهمیم.
نگارش: رابط خبری همسفر زهرا لژیون کمکراهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
ارسال: همسفر وجیهه لژیون کمکراهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی وکیلی
- تعداد بازدید از این مطلب :
216