زندگی ما برمبنای مثلثی است که یک ساق آن هستی و ساق دیگر نیستی و قاعده این مثلث مرزی است که از جهان نیستی وارد جهان هستی و یا بالعکس، از جهان هستی وارد جهان نیستی میشویم.
ما در هستی در حال زندگی در بُعد فیزیکی هستیم و با نیستی هم بر مبنای حس، در ارتباط هستیم. چیزی به نام نیستی وجود ندارد؛ چون هر چیزی که در این بُعد وجود نداشته باشد، حتماً در مکان دیگری و یا حتی در بُعد دیگری وجود دارد. به عنوان مثال وقتی انسان متولد میشود و از بُعد دیگری وارد این جهان فیزیکی میشود، دیگر در بُعد قبلی وجود ندارد؛ اما با تولد در این جهان، وارد مرحله جدیدی از زندگی خود شده است و وقتی هم که مرگ انسان فرا میرسد و از این دنیا میرود، نیست و نابود نمیشود؛ بلکه فقط جسم فیزیکی او از کار میافتد و نفس و روح و کالبد دوم او قطعاً وجود دارد که در دنیای دیگری متولد شده است. این تولدها به نوعی مرز میان هستی و نیستی است.
هر چیز در هستی دارای نظم و قوانین خاص خود است. به عنوان مثال اگر در کتاب آسمانی خود به سورههایی که با حروف مقطعه آغاز میشوند دقت کنیم، متوجه میشویم که سورههایی که ابتدای آنها با یکی از حروف مقطعه به طور مشترک آغاز میشوند، همه در ارتباط با یک موضوع بیان شدهاند. کسانی که می خواهند توسط این کتاب آسمانی هدایت شوند، باید به عالم غیب و نیستی اعتقاد داشته باشند. این کتاب تنها کسانی را هدایت میکند که جزء پرهیزکاران باشند و راه صراط مستقیم و در جهت ارزشها حرکت کنند. این افراد با این شرایط قطعاً به نتیجه خواهند رسید.
گاهی ما انسانها خواسته یا ناخواسته، در جهت ضدارزشها قرار میگیریم و گرفتار نیروهای منفی میشویم؛ در این شرایط نیروهای درونی کمکم به خواب غفلت فرو میروند؛ مثل فردی که گرفتار مصرف مواد مخدر میشود و به عنوان یک مصرف کننده، نیروهای درونیاش دچار تخریب میشوند. در اینجا علاوه بر تخریب جسم، روان و جهانبینی فرد هم مورد هدف مواد مخدر قرار میگیرد و در آنها هم تخریب ایجاد میشود. در این شرایط انسان گرفتار افکار منفی و کارهای ضدارزشی میشود. اگر انسان بخواهد از این شرایط نجات پیدا کند، باید نیروهای خفته درون خود را بیدار کند؛ باید در جهت مخالف مسیری که قرار گرفته است حرکت کند؛ یعنی از طرف ضدارزشها به طرف ارزشها برود. در این شرایط هیچکس نمیتواند این صفات منفی را از او بگیرد، مگر خود شخص. بیشترین کسی که می تواند به انسان کمک کند تا به بیداری و هوشیاری برسد، خود شخص است.

کسی که حالش خوب نیست، افسرده است، وسواس دارد، آرامش ندارد و ... نمیتواند این مشکلات بزرگ را با استفاده از یک قرص برطرف کند. استفاده از مواد مخدر، الکل و یا قرص، فقط برای لحظاتی انسان را نئشه می کند و از حالت ترس، اضطراب، افسردگی و ... دور می کند؛ اما با گذشت زمان، درون و برون آن فرد کاملاً به هم ریخته میشود.
در اینجا میتوانیم با افکار و اندیشه صحیح، خود را از این حالت نجات دهیم. فقط باید بیندیشیم که کدام یک از افکار و اعتقادات ما پوسیده و پوچ است؛ آنها را کنار بگذاریم. اگر با عشق و علاقه این کار را انجام دهیم هیچ سختی و دشواری نیست.
عمر اگر خوش گذرد / زندگی نوح کم است/ گر به سختی گذرد / نیم نفسی بسیار است
گاهی اوقات اگر ما انسانها زاویه دید خود را نسبت به مسئلهای عوض کنیم، سختترین مسائل برای ما آسان خواهد شد. و بالعکس، اگر زاویه دید خود را نسبت به مسئلهای سخت کنیم؛ آسانترین مسائل برای ما خیلی سخت میشود.
به طور کلی در تمام هستی و نیستی تنها چیزی که بین انسانها بقا دارد، پیوند محبت است و این پیوند محبت، تنها بر مبنای حس بین انسان ها برقرار میشود. وقتی ما نسبت به فردی احساس محبت داریم این احساس ممکن است از روز الست و در جهانهای متفاوت بوده باشد و همینطور در جهان فعلی و جهان های بعدی نیز این احساس محبت قطعاً ادامه خواهد داشت؛ گرچه این احساس اگر نفرت و کینه هم باشد چه در گذشته و چه در آینده ادامه دار خواهد بود. پس چه بهتر که اگر احساس نفرت و کینه را در درون خود حس میکنیم، سعی کنیم این حس را در درون خود اصلاح کنیم. چرا که این حس حتی با مرگ هم از بین نمیرود و اگر اصلاح نشود، ما ناچار خواهیم بود که این احساس را در جهانهای متعدد به دوش بکشیم. پس سعی کنیم اگر احساس بدی را تجربه میکنیم به آن احساس اجازه تکرار ندهیم و در مقابل سعی کنیم، تجربههای خوبمان را روز به روز ارتقاء دهیم و برای این عمل عظیم هیچگاه دست از تلاش برنداریم.
قلم و ویراستار؛ کمکراهنما همسفر لیلا (لژیون۱۸)
عکس؛ همسفر سمانه رهجوی کمک راهنما همسفر مریم (لژیون ۱۱)
ارسال؛ همسفر فهیمه رهجوی کمکراهنما همسفر نجمه (لژیون۵)
نمایندگی همسفران سلمان فارسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
637