English Version
This Site Is Available In English

وادی نهم

وادی نهم

 

وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجۀ بالا و بالاتری برسد، نقطۀ تحمل پیدا می­شود.

 

پیام برای کسانی که به دنیایی تازه قدم نهاده­اند و به خویشِ خویشتن توجه می­نمایند، بر شما واجب و ضروری است که از سخن به نقطۀ عمل حرکت بنمائید و بر زمین و سماء توجه کنید.

با اندیشۀ ژرف خود به رحمت ماوراء ایمان راسخ داشته باشید و بدانید که پاداش شما دست همیاری شما را خواهد داد.

آنگاه بذر نیکو بکار و یا تخم و دانۀ با ارزش، هم قوت کافی و هم سایبانهایتان برافراشته خواهد شد.

پس آن کنید که فرمان است.

فرمان چه می­گوید:

وقتی که انسان خلق شد و از آسمان به زمین رانده شد، موجودی بود که از نظر شعور، بالاتر از هر حیوانی قرار داشت و مجموعۀ رذائل و فضائل، به صورت قوّه در او نهاده شده بود و به او اختیار کامل تفویض شد تا خود را بیازماید؛ درنتیجه او بر سر یک دوراهی قرار گرفت.

یک راه فجور و یک راه تقوا.  یک راه خیر و یک راه دیگر شر.

و برای انجام این مهم؛ قدرت مطلق، دو راهنما یا دو پیامبر برای این موجود یا انسان قرار داد. یک راهنمای درونی که می­توان آن را وجدان یا عقل نامید و  یک راهنمای بیرونی که پیام­آوران قدرت مطلق هستند که آنها را یکی پس از دیگری گسیل نمود و برای انسان ترسیم نمود که هر کدام از این راه­ها چه ویژگی­هایی دارند و پایان آنها به کجا ختم می­گردد و راه رهایی، آزادی و رستگاری کدامین راه است.

بنابراین؛ فرمان­ها، دستورات قدرت مطلق هستند که توسط پیام­آوران، اعلام گردیده­اند.

فرمان چه می­گوید؟:

می­گوید: دزدی نکن، رشوه نخور، غیبت نکن، گمان بد مبر، در امور شخصی دیگران تجسس نکن، کم فروشی نکن، نزول نخور، نزول نگیر، تجاوز نکن، عیب جو و طعنه زن مباش، پیمان شکن مشو، فساد نکن، سؤال کننده را از خود مران، ظلم نکن، ارث دیگران را نخور، یتیمان را نوازش کن، درماندگان را یاری برسان، به فقرا کمک کن، ذکات خود را پرداخت کن و بدان که مال، بهر آسایش عمر است، نه عمر بهر گردآوردن مال و در نهایت دور خَمر را قلم بکش؛ یعنی از آنچه بر روی شخصیت، اندیشه و تفکرِ تو پرده یا حجاب یا پوشش می­کشد و یا در جسم تو تخریب ایجاد می­کند مثل مشروبات الکلی، مواد مخدر و بعضی از قرصهای مخرب و..... برحذر باش که استفاده از آنها عملی شیطانی می­باشد.

و اما نکتۀ قابل توجه در این فرامین که بسیار حساس می­باشد اینستکه؛

راه فسق و فجور و یا ضدارزش­ها راهی است به ظاهر جذاب و دست­یافتنی و انسان تصور می­کند از این راه زودتر به خواسته­های خود می­رسد؛ ولی راه ضدارزش­ها بسان زهری است با طعم شیرین در جامی طلایی که نوشیدن آن انسان را به طرف نابودی و بیماری سوق می­دهد و راه صراط مستقیم؛ بسان آب زلالی است در کوزه­ای گلی که نوشیدن آن، مایۀ حیات است و رفع تشنگی.

برای بعضی از ما که امروز کم و بیش در ضدارزشها غوطه­ور هستیم، بسیار دشوار و شاید محال باشد که بخواهیم یکباره از تمامی ضدارزشها خارج شویم. البته منظور ما این نیست که ما فاسد هستیم؛ ولی ممکن است گاهی رشوه بگیریم یا بدهیم، غیبت کنیم، کم فروشی کنیم، دروغهایی بگوییم یا هر کسی از ما سؤال کند، سر بالا جوابش را بدهیم و یا اگر شرایط مناسب بود ارثی را چپاول کنیم و یا مالی را که به امانت دست ما سپرده شده است، اگر مدرکی نبود، در آن خیانت کنیم.

بنابراین برای پرهیز از ضدارزشها بایستی نقطۀ تحمل خود را به آرامی بالا ببریم.

مسئله­ای که بایستی به آن توجه داشته باشیم، این است که مسائل ضدارزشی را بایستی با هم و به آرامی حل کنیم و انجام این مهم به صورت تک شاخه­ای یا تک موردی امکان پذیر نمی­باشد.

برای مثال؛ امکان ندارد ما مسئلۀ دروغ را حل کنیم، ولی بتوانیم به کم فروشی خود ادامه بدهیم و یا راست گفتار باشیم ولی به غیبت کردن خود ادامه بدهیم.

راه ضدارزشها یا فسق و فجور به کلی بایستی عوض شود؛ چون ضدارزشها مثل درختی است که کلیۀ میوه­های آن تلخ و زهرآگین است و ما قادر نیستیم فقط میوه­های یک شاخه را اصلاح کنیم، اگر کل درخت اصلاح شود، میوه­های تمامی شاخه­های آن شیرین خواهد شد.

و اما نقطۀ تحمل:

وقتی که نیرویی از کم آغاز می­شود و به تدریج ازدیاد پیدا می­کند و به درجۀ بالا و بالاتری می­رسد، نقطۀ تحمل پیدا می­شود.

هر چیزی که در هستی وجود دارد، دارای نقطۀ تحملی می­باشد و اگر از نقطۀ تحمل خودش عبور کند دچار دگرگونی می­شود و از نظام یا سیستم خودش خارج می­گردد که معمولاً این تغییر سیستم، گاهی با تخریب و یا آشوب مواجه می­گردد.

برای نمونه اگر یک ظرف شیشه­ای را زیر فشاری بیش از تحملش قرار دهیم، قطعاً ظرف خواهد شکست و از سیستم قبلی خود خارج خواهد شد و یا اینکه فلزات هر کدام دارای یک نقطۀ ذوب هستند و اگر آنها را بیش از نقطۀ تحملشان حرارت دهیم در یک نقطه از سیستم خود عبور خواهند کرد و به صورت مذاب درخواهند آمد و همینطور در مورد نباتات و حیوانات.

و اما انسان موجودی است که می­تواند با اختیار و تمرین، نقطۀ تحمل خودش را تغییر بدهد که دامنۀ آن بسیار وسیع و کاملاً متفاوت می­باشد.

برای مثال؛ هر شخصی برای پذیرش موضوعات متفاوت، ظرفیتهای گوناگونی دارد و اگر خارج از این ظرفیت به اشخاص، فشار روحی و روانی وارد کنیم از کنترل خارج می­گردند و به قول خودمان به سیم آخر می­زنند.

این موضوع را می­توانیم در دعواها و مشاجرات شدید و در رد و بدل شدن الفاظ ناشایست با صدای بلند بین دو یا چند نفر، مشاهده نمائیم.

برای نمونه ما می­توانیم به عنوان یک دوست، یک صاحب کار، یک مربی،    یک پدر، یک فرزند و یا یک همسر، تا حدودی رفتارها و سخنان ناشایست خود را بر دیگران تحمیل کنیم و طرف مقابل هم بسته به ظرفیتش ما را تحمل کند؛ ولی بایستی همیشه مراقب باشیم که اگر این رفتارها و سخنان نامناسب ما بیش از نقطۀ تحمل شخص باشد، شخص از کنترل خارج می­گردد و نشان آن اینستکه بلافاصله گوشهایش سرخ می­شود، رنگ چهره­اش تغییر می­کند، ضربان قلبش بالا می­رود و بدنش شروع به لرزیدن می­کند.

در این هنگام بدون اراده؛ تمامی سدهای احترام، بزرگی، کوچکی، استادی، شاگردی، عاشقی و معشوقی شکسته خواهد شد و احتمال بروز هرگونه واقعۀ ناگواری وجود خواهد داشت، زیرا از نقطۀ تحمل شخص عبور کرده­ایم و او را از سیستم و نظام طبیعی خودش خارج کرده و در آستانۀ آشوب قرار داده­ایم.

بنابراین همیشه بایستی مواظب باشیم تا با رفتارهای ناهنجار خود، اشخاص را وارد آستانۀ آشوب نکنیم.

در اینجا نتیجه می­گیریم که؛ کلیۀ هتک­حرمتها، جدایی­ها، ناکامی­ها، ضرب و شتم­ها، قتل­ها و جنایتها، حرکت به سمت ضدارزشها، کفر و عنادها و سرپیچی از قوانینِ انسانی و اجتماعی، با قرار گرفتن در آستانۀ آشوب و یا عبور از آن انجام می­گیرد و بایستی آنها را بشناسیم و شدیداً از آنها پرهیز کنیم.

ممکن است گاهی اوقات سخنان ما برای خودمان مانند باد هوا باشد و زیاد برایمان مهم نباشد که چه می­گوئیم، ولی همین سخنان می­تواند باعث نابودی و ویرانی و یا سازندگی وآبادانی دیگران گردد.

بسیار اتفاق افتاده که یک سخن باعث تحول فردی و سخن دیگر باعث نابودی و یا خودکشی انسانی گردیده است!

پس باید بسیار مراقب سخن گفتن خود باشیم.

 

 

برمی­گردیم به نقطۀ تحمل؛

همانطوری که می­دانیم، نقطۀ تحمل انسانها در بعضی موارد با هم متفاوت    می­باشد.

برای مثال، یک انسان فقط می­تواند ده ثانیه نفس خود را حبس کند و انسان دیگری 500 ثانیه و یا یک انسان می­تواند 50 متر بطور پیوسته بدود و انسان دیگر 5000 متر.

این مسئله در موارد بسیارِ دیگر همچون سرما، گرما، گرسنگی، تشنگی و یا در اتفاقات ناگوار و یا حوادث و مسائل روحی و روانی برای هر یک از انسانها متفاوت است.

و اما موضوعی که مورد کاوش و بررسی ما می­باشد اینستکه؛ نقطۀ تحمل در انسان، در اکثر موارد کسب کردنی می­باشد که در اثر استمرار و تکرار در طول زمان، می­توان آن را تغییر داد.

بنابراین نقطۀ تحمل را می­توان در دو جهت مثبت و منفی، گسترش داد.

البته بالا رفتن نقطۀ تحمل در مسائل منفی یا کارهای ضدارزشی مثل؛ مصرف مشروبات الکلی، مصرف موادمخدر، خوردن داروهای روان گردان بدون تجویز پزشک، دروغ گفتن، غیبت کردن و حسادت، به راحتی و آسانی انجام می­گیرد و شخص لازم نیست فشاری را تحمل کند و همچنین گاهی اوقات بالا رفتن نقطۀ تحمل در مسائل منفی با احساس لذت توأم می­باشد و این اصل، شعبده­بازیِ طراح اصلی یا معمار بزرگ است.

در نظر بگیریم شخصی روزانه 3 عدد قرص روان­گردان و یا مسکن مصرف می­کند، او به راحتی می­تواند پس از گذشت دو سال، مصرف خودش را به 30 عدد قرص برساند و یا فردی سرقت را از یک تخم مرغ آغاز می­کند و پس از گذشت دو سال می­تواند به شتر دزدی هم برسد.

بنابراین بالا رفتن نقطۀ تحمل در مسائل ضدارزشی و مخرّب، کاری است هم آسان و هم لذتبخش؛ ولی متعاقب آن، مشکلات و تخریبهای فراوانی را بوجود خواهد آورد.

نکتۀ قابل توجه در این است که برای بالا بردن نقطۀ تحمل در مسائل منفی، ما نه به آموزش آنچنانی نیاز داریم و نه به تفکر و نه به تجربه؛ ولی برای رسیدن به نقطۀ تحملِ بالا در مسائل مثبت و سودمند، همچون ورزش کردن، آموختن هنر و ادبیات، فراگیری زبانهای خارجه، و یا در مصرف نکردن سیگار و یا دروغ نگفتن و یا کاهش سایر مسائل ضدارزشی، ما شدیداً به آموزش، تفکر و تجربه نیازمندیم.

ما در صورتی می­توانیم ضدارزشها را کاهش دهیم که دانائی ما بالا رفته باشد؛ ولی بایستی بدانیم که اگر از روی جهل و ناآگاهی، یک مسئله را هزار بار هم تجربه کنیم مشکل است که بتوانیم از آن، نتیجۀ مطلوبی بگیریم و ممکن است با هر بار تکرارِ آن موضوع، پله­ای را بسازیم که برای فرورفتن در اعماق تاریکی­ها ما را هدایت نماید و در اعماق تاریکی­ها منکر همه چیز شویم.

حال در نظر بگیریم فردی کلیۀ اعمال ضدارزشی را به انجام رسانیده و از خانه و خانواده و جامعۀ خود طرد شده است و در بیغوله­ها زندگی می­کند و به نقاط تحمل منفیِ بسیار زیادی همراه با تجربه دست پیدا کرده است؛ ولی با نگاهِ سراسر جهل و نادانی، این مسائل را به گونه­ای دیگر تفسیر می­کند و ممکن است به زمین و آسمان هم ناسزا بگوید و کل خلقت و هستی را مقصر بداند و هیچگاه به خودش نگاه نکند که مسبب اصلی، خودش است.

و یا انسانهایی که از شدت حسادت، حماقت، تنفر، کینه، انتقام­جوئی و غیبت، در حال انفجار هستند و به نقاط تحمل منفی بسیار زیادی دست پیدا کرده­اند و هیچگاه آرام نمی­گیرند.

این اشخاص، همیشه همه را مقصر می­دانند بجز خودشان!

اینان برای رسیدن به آرامش بایستی تغییر جهت دهند تا با آموزش و تجربه و تفکر صحیح بتوانند در جهت مثبت حرکت کنند و به آرامی از اعمال ضدارزشی بازگشت نمایند و نقطۀ تحمل خودشان را در مقابل مسائل منفی کاهش دهند.

حال بالارفتن نقطۀ تحمل را در مورد یک مسئلۀ مثبت بررسی می­کنیم؛

فردی معمولی اقدام به دویدن می­کند، خیلی طبیعی است که پس از طی مسافت حدود 50 تا 100 متر، ضربان قلبش به شدت بالا ­رود و به نفس نفس بیفتد و قادر به ادامۀ دویدن نباشد.

بنابراین نقطۀ تحمل این فرد در دویدن فقط 50 متر است، ولی ما می­دانیم که این شخص قادر خواهد بود نقطۀ تحمل خودش را از 50 متر به 5000 متر برساند، مشروط به این که هر روز، دویدن را تمرین کند و به آرامی مسافت را زیاد نماید تا پس از گذشتن مثلاً یک سال به توانایی دویدن 5000 متر برسد، پس برای بالا بردن نقطۀ تحمل، دو نکته، ضروری به نظر می­رسد:

الف : تکرار منظم موضوع مورد نظر.

ب : در نظر گرفتن و رعایت طول زمان یا گذشت زمان.

پس برای بالا بردن نقطۀ تحمل در دویدن:

الف : شخص بایستی هر روز بطور منظم بدود.

ب : در طول زمان، مرتباً مسافت دویدن را زیاد کند.

 

حال به موضوع دیگری در مورد نقطۀ تحمل می­پردازیم؛

ما همیشه در اکثر اوقات از مشکلات فرار می­کنیم و مشکلات را لعنت خداوند می­دانیم، در صورتی که شاید گاهی اوقات مشکلات، رحمت باشند.

به دیگر سخن؛ انسان برای کسب نقطۀ تحمل، بایستی با ممزوج دو نیرو و بکارگیری پتانسیل­های مکمل به بالاترین نقطۀ تحمل خود برسد.

طبق گفتۀ قدما جهان بر پایۀ اضداد بنا شده است و چهار عنصر مخالف: باد، خاک، آب و آتش، هستی را به وجود آورده­اند و همین طور گفته شده که انسان هر چیزی را بر مبنای ضدش می­شناسد.

تاریکی در مقابل روشنایی، سفیدی در مقابل سیاهی، اندوه در مقابل شادی، نیروی الهی در مقابل نیروی اهریمنی و.... .

 بنابراین به یک دیدگاه بسیار بالا توجه کنید، بسیار بالا!:

نیروهای اهریمنی یا تخریبی و بازدارنده؛ با تمامی خصوصیات منفی خودشان، نقش نیروهای مکمل یعنی تکمیل کننده را در هستی بر عهده دارند و شاید هستی بدون آنها نتواند به مسیر تکامل خود ادامه بدهد.

برای مثال اگر میکروب را نمی­شناختیم، نمی­توانستیم در علم پزشکی به دانش بالایی دسترسی پیدا کنیم.

به دیگر سخن نیروهای منفی که بسیار مخرب هستند و روزگار ما را سیاه  کرده­اند و سیاهتر هم می­کنند؛ در حقیقت به جهت ساخته شدن ما طراحی  شده­اند و ما هستیم که بایستی در مقابل آنها ایستادگی کنیم و با علم و دانش، تفکر و استقامت، آنها را از سر راه خود کنار بزنیم.

برای نمونه؛ اگر در طبیعت، حیوانات درنده­ای مثل شیر، ببر، پلنگ و گرگ وجود نداشتند، چه اتفاقی رخ می­داد؟! ممکن است بعضیها بگویند خداوند چرا آنها را علف خوار خلق نکرده است؟ یا چرا باید شیر، گورخر نازنین و یا گوزن رعنا و یا گاومیش زیبا را از هم بدرد؟

قدر مسلم اگر کمی تفکر کنیم درخواهیم یافت که اگر این حیواناتِ درنده وجود نداشتند، گورخرهای نازنین و گوزنهای رعنا و گاومیش­های زیبا، آنقدر        می­خوردند و می­خوابیدند که حتی قادر به راه رفتن هم نبودند و گرفتار انواع و اقسام بیماریها می­شدند و هیچگاه اتحاد خود را حفظ نمی­کردند و از پرخوری و تنبلی، دیگر قادر به کوچ و عبور از گذرگاههای سخت نبودند!

 آیا مشاهده کرده­اید در هنگام اقدامِ شیر درنده برای شکار، گوزن زیبا با چه سرعتی فرار می­کند؟ چه عاملی باعث ایجاد این چابکی و سلامتی و قدرت بدنی گوزن زیبا گردیده است؟

آیا چیزی به غیر از ترس از چنگال و دندانهای تیز و برندۀ شیر درنده و خونخوار است که آنها را مجبور کرده است همیشه هشیار و بیدار باشند.

بنابراین با کمی تفکر درخواهیم یافت؛ وجود حیوانات درنده و خونخوار، باعث گردیده است که ما با گله­هایی نیرومند و قوی و چابک از حیوانات علف خوار که همیشه آمادگی خود را برای هرگونه گریز و یا تغییر مکان حفظ نموده­اند مواجه گردیم و با نسلی از حیوانات سالم و پر انرژی روبرو باشیم.

آنهایی هم که از آمادگی لازم برخوردار نیستند و نتوانسته­اند خود را قوی نمایند، طعمۀ درندگان خونخوار می­شوند و این عین عدالت است؛ چون عدالت، یعنی تعادل، یعنی هر چیزی در جایگاه خودش باشد.

به دیگر سخن؛ وجود حیوانات درنده باعث می­گردد که نقطۀ تحمل بعضی از حیوانات به میزان قابل توجه­ای افزایش یابد.

نتیجه­ای که از مطرح شدن قوانین فوق برای بالا بردن نقطۀ تحمل می­توانیم بگیریم اینستکه؛

ما بایستی از سد رنج­ها، سختی­ها و یا نیروهای تخریبی و بازدارنده عبور کنیم و برای رسیدن به شجاعت بایستی از ترس، برای رسیدن به ایمان بایستی از کفر، برای رسیدن به سواد بایستی از بی­سوادی، برای رسیدن به نور بایستی از تاریکی و برای رسیدن به عشق بایستی از نفرت عبور کنیم و این کاریست هم سخت و هم سهل!

بله، برای بالا بردن نقطۀ تحمل بایستی از مرزهای متفاوتی عبور کرد و با سختی­های گوناگون، دست و پنجه نرم کرد.

در مورد بعضی از مشکلات روزمره که ما آنها را لعنت خدا می­دانیم، اگر روزی آن مشکلات را حل کنیم و از آنها عبور نمائیم و برگردیم و دوباره پشت سرمان آنها را مشاهده و بررسی کنیم، شاید دریابیم که لعنت­ها برای ما رحمت خداوند   بوده­اند و چون ضرورت آنها را درک نمی­کردیم، آنها را لعنت می­دانستیم.

مانند همان شیر درنده برای گلۀ گوزنها.

البته ناگفته نماند؛ اگر تمرین نکنیم و فکر نکنیم و استقامت به خرج ندهیم، در زیر پنجه­ها و دندانهای تیز نیروهای تخریبی، قطعه قطعه خواهیم شد.

پس آن کنیم که فرمان است!

فرمان چه می­گوید:

فرمان می­گوید؛ انسان چیزی را به دست نمی­آورد مگر با سعی و تلاش خودش.

فرمان می­گوید؛ معمولاً هر مصیبتی به انسان وارد می­شود، خودش با دستهای خودش، آن را برای خودش فراهم نموده است.

فرمان می­گوید؛ انسان با حیوانات درنده متفاوت است، چون از عقل و شعور و اختیار برخوردار است.

در انسان ویژگیهایی وجود دارد که او را از سایر حیوانات متمایز می­کند؛ مثل کمک به همنوع، از خودگذشتگی، شرافت، معرفت، انسانیت، محبت، جوانمردی و... .

براستی جوانمردی چه صفت نیکو و پرارزشی است که مانند دژی مستحکم از انسان در مقابل تمامی زشتی­ها و پلیدی­ها محافظت می­کند و اینچنین است که برای انسانهای صالح؛ جوانمردی، بسیار لذتبخش و گوارا می­باشد.

و اما نکتۀ دیگر:

اگر حس ما انسانها قوی شود؛ ولی تحمل آن را نداشته باشیم، در ما انفجار رخ می­دهد و ما نیک می­دانیم انفجار در اکثر اوقات با تخریب همراه است.

برای نمونه اگر در یک لحظه، حس بویائی و یا شنوائی ما صد یا هزار برابر قویتر شود چه اتفاقی رخ خواهد داد؟

ممکن است در لحظۀ اول بگوئیم این خیلی خوب است و یک امتیاز است؛ ولی حقیقت چیز دیگری است و حقیقت آن است که این موضوع، ادامۀ زندگی را برای ما کاملاً دشوار و سخت و غیرقابل تحمل خواهد کرد.

و یا در نظر بگیریم، اشخاصی می­خواهند با رفتن به کلاسهای گوناگون، ظرف مدت خیلی­ کوتاهی، حس­های خودشان را قدرتمند کنند تا برای خودشان کسی شوند؛ به اسرار آگاه گردند، روی آب راه بروند، روحشان را در آسمان به پرواز درآورند، انرژی­های کیهانی را تصاحب نمایند، مریض­ها را شفا دهند و جن­ها را به تسخیر درآورند!

این اشخاص نمی­دانند که با تحریک حواس، جایگاه حواس و ادراکات خود را ندانسته تغییر می­دهند و چون نقطۀ تحمل و اطلاعات و آگاهی آنها در این قبیل مسائل بسیار پائین است، به سرعت گرفتار پریشانی، سردرگمی، بیماریهای جسمی و روانی، دیوانگی و غیره می­شوند و در نهایت، جایگاه آنها خوردن انواع قرصهای آرام بخش  و یا روان گردان، تنهایی و یا تیمارستان خواهد بود.

بنابراین به طور کلی اگر انسان بخواهد در هر جایگاهی قرار بگیرد؛ اول بایستی نقطۀ تحمل خود را با آن جایگاه برابر نماید، در غیر این صورت برای خودش و دیگران مشکل ایجاد خواهد کرد.

حال می­توانیم نمونه­های زیادی را مطرح کنیم مثل مقام، منصب، پول، احترام، محبوبیت، قهرمانی، علم، عشق، محبت و... .

حتی در مورد پذیرش مسئولیتِ یک آبدارخانه، که اگر فرد تحمل نداشته باشد قطعاً دچار مشکل خواهد شد؛ بنابراین نقطۀ تحمل، در همه جا مطرح است.

تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف         مگر  اسباب بزرگی همه آماده کنی

 

پایان وادی نهم