کارگاه آموزشی کنگره 60؛ نمایندگی گیلان

راهنما شخصی است که بر اساس مثلث دانایی، تفکر، تجربه و آموزش آمده تجربه کسب کرده و به دانایی رسیده و هم خودش را ارتقا داده و هم به این دانایی رسیده که به دیگران کمک می‌کند تا آن‌ها نیز در آن مسیر گام بردارند تا بتواند مشکلشان را حل کنند. من مصرف‌کننده مواد مخدر بودم یک روز وارد کنگره شدم و مانند همه شما سه جلسه مهمان بودم، پس‌ازآن کسی را که راهنما بود و همه می‌دانید معیار و تعریفش چیست انتخاب کردم تا چراغ راه من باشد، اولین مسئولیت رهجو این است که بپذیرد مشکل دارد، بپذیرد که اعتیاد دارد، هرکسی که وارد کنگره 60 می‌شود و راهنما انتخاب می‌کند پذیرفته که اعتیاد دارد، وقتی این اتفاق می‌افتد آن مصرف‌کننده تبدیل می‌شود به رهجو، رهجوی کنگره 60، رهجو یعنی کسی که می‌خواهد راهی را برود، یک مسافر است که می‌خواهد از سمت تاریکی به روشنایی حرکت کند، برای اینکه حالش خوب شود و ارتقا پیدا کند تا بتواند مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرد و بتواند توانایی‌های نهفته درون خودش را دوباره به دست بگیرد، بتواند برای جسم خود فرماندهی کند. برای اینکه یک مصرف‌کننده بیاید و فرماندهی کند یکسری فاکتورها وجود دارد و این فاکتورها و وظایف، قوانین کنگره 60 است که هرکسی وارد آن می‌شود موظف به رعایت آن‌ها است چون اگر رعایت نکند هیچ اتفاق مثبتی برای او پیش نمی‌آید، اگر وظایفش را انجام دهد حال خوش را خودش به دست می‌آورد.

اگر فکر می‌کنم اطلاعاتی دارم، اگر این اطلاعات به درد من می‌خورد که اعتیاد پیدا نمی‌کردم و زندگی من به اینجا نمی‌رسید و به اینجا نمی‌آمدم، باید مطیع کامل راهنما باشم این بسیار خوب است که هر چه گفت بدون چون‌وچرا بپذیرید، اگر این کار را بکنید اولین شرط لازم برای رهایی را انجام داده‌اید چون به این درک رسیده‌اید که هر چه راهنما می‌گوید فقط به خاطر خودت است و برای اینکه این مسیر را بهتر طی کنید و از تاریکی به سمت روشنایی‌ها حرکت کنید، مشکلات زیادی سر راه وجود دارد اما انجام دادن همین کارها باعث به دست آوردن توان برای حل مشکلات می‌شود و روزبه‌روز بیشتر شمارا به سمت حال خوش می‌برد.

من به‌عنوان یک رهجو باید دارویم را به‌اندازه و سروقت بخورم، به‌موقع بیایم، پیراهن سفید بپوشم، با اخلاق و سرووضع مناسب به کلینیک بروم، سی‌دی‌ها را گوش دهم و مشارکت کنم، اگر کسی نداند با خودش می‌گوید این‌ها دیگر چیست من آمده‌ام اعتیادم را درمان، کنم این کارها را برای چه انجام دهم، چرا من حتماً رأس ساعت باید بروم و دارویم را بگیرم، خیلی‌ها قبل از ما این قوانین را رعایت کردند و باعث رشدشان شده و شورای دیده‌بانان و بنیان کنگره 60 که این قوانین را وضع کرده‌اند و از بالا به این قضیه نگاه می‌کنند حساب همه‌چیز را کرده‌اند و این دید دورنگار است که این قانون اکنون و در آینده باعث ترقی خیلی‌ها می‌شود.

اگر رهجو به کنگره بیاید و با چشم دل ببیند موفق می‌شود، کسانی که قوانین را رعایت کردند موفق شدند، این یک درک درونی است که هرکسی خودش باید به این درک برسد، راهنما موقع خوردن دارو بالای سر رهجو نیست که ببیند چند سی‌سی دارو می‌خورد، اگر درست انجام بدهی برنده هستی و اگر غلط انجام بدهی خودت ضرر خواهی کرد. رهجو همیشه رهجوی راهنمای خود هست و راهنما تا ابد راهنما و استاد شما است، من به هر جایگاهی برسم بزرگ‌ترین سهم در موفقیت من را راهنمای من دارد و من موظفم به او احترام بگذارم، هرگز جلوتر از او راه نروم، احترام گذاشتن را من از راهنمایم و سایر پیشکسوتان یاد گرفتم و این را به رهجوهایم انتقال می‌دهم، من در هر مناسبتی به راهنمایم زنگ می‌زنم و تبریک می‌گویم.

یکسری از وظایف متقابل است و راهنما نیز باید آن‌ها و دیگر حرمت‌ها را رعایت کند؛ وارد هیچ رابطه مالی با رهجو نشود، سی‌دی‌ها را گوش بدهد و به‌روز باشد که همه راهنماها این را انجام می‌دهد، راهنماها یاد گرفتند که به اینجا رسیدند، این را رهجو باید یاد بگیرد که خود را ارتقا دهد، وقتی می‌بینم رهجوی من مشارکت می‌کند، سی‌دی گوش می‌دهد، با لباس مرتب و سفید به کنگره می‌آید، انرژی می‌گیرم و این بزرگ‌ترین و بهترین اتفاق برای راهنما است. چند وقت دیگر انتخابات کمک راهنمایی است، قشنگ‌ترین اتفاق برای یک کمک راهنما این است که رهجویش کمک راهنما شود و شال بگیرد تا وقتی این را حس نکنید متوجه عظمت آن نمی‌شوید، وقتی به سفر دوم می‌رسید متوجه می‌شوید مصرف نکردن مواد چه مزه‌ای دارد، باید به سفر دوم برسید تا حسش کنید، باید به کمک راهنمایی برسید تا تأثیر آن را روی زندگی‌تان ببینید و ببینید چه سپر مقاومتی جلوی شما در مقابل مشکلات ایجاد می‌کند. هرکسی روی این صندلی‌ها نشسته اگر درست قوانین را رعایت کند قطعاً به این جایگاه خواهد رسید.

تایپ: مسافر آرش
عکس و ثبت: مسافر نیما