English Version
English

برای درمان اعتیاد نباید ناامید باشیم و باید با صبر به رحمت خدا ایمان داشته باشیم

برای درمان اعتیاد نباید ناامید باشیم و باید با صبر به رحمت خدا ایمان داشته باشیم

جلسه نهم از دوره سی‌ و دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰؛ نمایندگی امین قم، با استادی راهنما محترم مسافر اسماعیل، نگهبانی مسافر صادق و دبیری مسافر محمدباقر، با دستورجلسه وادی دوم و تاثیر آن روی من و پنجمین سال رهایی راهنما تازه واردین مسافر علیرضا پنجشنبه 6 اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دوستان اسماعیل هستم یک مسافر
به گروه مرزبانی، ایجنت محترم، نگهبان و دبیر جلسه خداقوت می‌گویم و خداوند را شاکرم که دوباره در این جایگاه هستم. دستور جلسه امروز از دو بخش تشکیل شده است، بخش اول وادی دوم هیچ مخلوقی به جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم و بخش دوم تولد آزاد مردی راهنمای محترم تازه واردین مسافر علیرضای عزیز.
وادی‌ها بسیار به من کمک کرد؛ امروز داشتم به این موضوع فکر می‌کردم که در طول سفرم هیچ‌وقت راهنمایم اکبر آقا به من نگفت که فلان کار را انجام بده یا فلان کار را انجام نده؛ راهنما به دلیل شناخت صور آشکار و پنهان کاملاً به حالات و رفتارهای رهجویش واقف می‌باشد و به همین دلیل می‌تواند به رهجو کمک کند.

این وادی‌ها بود که به مرور زمان مرا از دنیای افسردگی و پوچی خارج کرد؛ قبل از ورودم به کنگره دو ماه با کسی صحبت نمی‌کردم و فکر می‌کردم قدرت تکلم خودم را از دست داده‌ام، آخرین باری که در گروه معتادان گم‌نام مشارکت کردم، از خداوند خواستم که به من کمک کند که بتوانم تنها حرف بزنم. زیرا در آن زمان از افسردگی، نا امیدی، ورشکستگی، عدم اعتماد به نفس ومشکلات زندگی بسیار رنج می‌بردم و از هیچ که در وادی دوم می‌گوید، هیچ تر شده بودم.

مطالعه و کاربردی کردن وادی‌ها می‌تواند ما را از دنیای تاریکی و پوچی خارج کند. قسمتی از وادی دوم که می‌گوید «فقط تو نبودی که وارد تاریکی شده‌ای بلکه تمام انسان‌ها تاریکی را تجربه می‌کنند تا به عظمت روشنایی‌ها پی ببرند» بسیار امید بخش است، چون می‌فهمیم که حتی کسانی که امروز در روشنایی و جایگاه خوبی قرار دارند هم، به نوعی تاریکی را تجربه کرده‌اند. نکته بسیار مهم شناخت اضداد است چون تا زمانی‌که ما تاریکی را تجربه نکنیم، قدر روشنایی را نخواهیم دانست و یا تا زمانی که بیماری را تجربه نکنیم قدر سلامت را نمی‌دانیم.

به مرور زمان متوجه می‌شویم که باید سازندگی را روی جسم، روان و جهان‌بینی خود آغاز کنیم تا بتوانیم یک حاکم لایق برای جسم و شهر وجودی خودمان باشیم. یکی دیگر از نکات مهم در درمان بیماری اعتیاد صبر است چون ما یک مرتبه اسیر بیماری اعتیاد و مواد مخدر نشدیم وسالها زمان برده تا به اعتیاد گرفتار شویم؛ پس برای درمان اعتیاد هم نباید ناامید باشیم و با صبر به رحمت خداوند ایمان داشته باشیم.
آقای حکیمی دیده‌بان محترم کنگره بسیار زیبا صحبت می‌کردند و بعد از بیست سال حضور در کنگره می‌گفتند من هنوز نسبت به کنگره و آموزش‌های آن و لطف بزرگی که خداوند به من کرد سپاسگزارم. البته همه ما سپاسگزار هستیم و انشالله بتوانیم به شکلی که شایسته مقام انسان است وادی هارا در زندگی کار بردی کنیم تا بتوانیم جایگاهی را که گم کرده‌ایم، به دست بیاوریم.
بخش دوم راجع به تولد آقای علیرضا است، این روز را به ایشان، همسفران محترمشان، راهنمای همسفرشان و همینطور دیگر راهنمایان تازه واردین تبریک عرض می‌کنم.
علیرضا حدود هفت سال پیش به کنگره آمد و قبل از آن به شهر دیگری برای درمان می‌رفت ولی درمانش را در همین شعبه شروع کرد. ایشان از لحاظ ظاهری خیلی به مصرف‌کنندگان شباهتی نداشت، چون هر شخصی با یک وجه از تخریب وارد کنگره می‌شود و تخریب هم می‌تواند در صور آشکار باشد و هم در صور پنهان و تخریب او بیشتر در صور پنهان بود. ایشان تصور می‌کرد از صور آشکار و پنهان خوبی برخوردار است ولی این ممکن است تصور هر تازه‌واردی باشد و بعد از آموزش متوجه تخریب می‌شود.

زمانی که رهجو گوش‌به‌فرمان راهنما و اصول کنگره باشد، می‌تواند راه خود را پیدا کند. علیرضا بسیار خوب سفر کرد و علاقه زیادی به خدمت کردن داشت و همچنین از ظرفیت بالایی برخوردار بود. بعد از رهایی به دلیل علاقه زیاد به خدمت در کنگره ایستاد و مرزبان شد.

همسفر ایشان هم نقش بسیار مهمی در مسیر او داشت. طبق صحبت‌های آقای خسرو بیگی همسفران علاوه بر کمک به مسافر خودشان هم می‌توانند آموزش بگیرند. راهنما زمانی می‌تواند به رهجو کمک کند که خود رهجو خواستار کمک باشد و همین مسئله باعث می‌شود که حتی ریگ‌های خیابان به مسافر کمک کند. ان‌شالله درخت کنگره هرروز پربار باشد.

اعلام سفر مسافر علیرضا:

سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر. آخرین آنتی‌ایکس مصرفی تریاک و شیره، روش درمان DST، دارو درمان OT،  مدت سفر اول ۱۰ ماه و 20 روز، به راهنمایی آقا اسماعیل، رهایی 5 سال 5 ماه 14 روز.

آرزوی مسافر علیرضا:

خواسته‌ی من این است، عزیزان تازه وارد که وارد کنگره می‌شوند به رهایی برسند.

آرزوی همسفر معصومه:

خواسته‌ی من این است، راهنمایانی که مسافرشان رها شده و به کنگره نمی‌آیند به کنگره وصل شوند تا آن‌ها هم بتوانند تولد بگیرند.

صحبت‌های مسافر علیرضا:

سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر
از نگهبان محترم تشکر می‌کنم بابت وقتی که در اختیار من قرار دادند. از خداوند تشکر می‌کنم که همچین روزی را دیدم. دقیقاً 6 سال و 7 ماه پیش با حال خراب و مصرف روزانه 6 گرم تریاک وارد کنگره شدم. ظاهرم خیلی داغان نبود ولی افکارم به شدت افیونی و مریضی‌های داخلی باعث خراب‌تر شدن حالم شده بود.

من بیش از 10 سال تخریب مواد داشتم و نزدیک 5 سال بود به هر دری می‌زدم و حتی گاهی گریه می‌کردم که این مواد را کنار بگذارم اما اصلاً امیدی نداشتم. همیشه به همسفرم می‌گفتم که باید در تاریکی‌ها با این مواد دنیا را ترک کنم. با این که حالم خراب بود و 2 ساعت نمی‌توانستم بدون مواد زندگی کنم، اصلاً قبول نداشتم که مصرف‌کننده هستم و از کلمه معتاد بدم می‌آمد.

نمی‌دانم به چه دلیل خداوند راه کنگره را برایم باز کرد. خیلی تلاش می‌کردم برای ترک که مواد را بگذارم کنار، اما نمی‌شد هر دفعه ناامیدتر می‌شدم. در آن موقع تازه‌واردین این گونه نبود؛ وقتی آمدم جلسه اول مشاوره، آقای خسرو بیگی با آغوش باز خیلی تحویلم گرفت و من به خودم امیدوار شدم.

احساسم به‌گونه‌ای بود که فکر می‌کردم این جا غریبه هستم چون نمی‌دانستم چه خبر است و این سیستم، سیستم کاملی است، نمی‌دانستم این مکان مقدس است و همه عزیزان دردمندند، نمی‌دانستم خنده خدمت گزاران برای در آغوش کشیدن من است ولی با آموزش‌های آقا اسماعیل ترس من ریخت. آقا اسماعیل اصلاً از من نپرسید دینت چه است و مذهبت چیست، پول داری یا نداری، یعنی من را بدون هیچ چشم داشتی پذیرفت. با این که مشکلات بیرونی من خیلی زیاد بود و اصلاً دوست نداشتم دیده شوم این جا یا عکسی از من گرفته شود. پیش خودم می‌گفتم دو ماه این جا می‌مانم و می‌روم اما خدا خیر بدهد آقا اسماعیل را که من را با آموزش‌هایشان ماندگار کردند.

تمام راهنماها حتی راهنمای تازه وارد دوست دارد شخصی که پیشش می‌آید وصل شود و در کنگره به درمان برسد. آقا اسماعیل من را خیلی تشویق کردند درحالی‌که من هیچ‌چیز را قبول نداشتم، فکر می‌کردم بلدم و هیچی بلد نبودم. آقا اسماعیل بامحبت و لطافت و مهر من را پذیرفت و راهنماییم کرد تا به رهایی رسیدم.

خدا خیر بدهد همسفرم را که بعد 6 ماه وارد کنگره شد و خیلی کمکم کرد. به کنگره مدیون هستم.

صحبت‌های همسفر مرضیه:

سلام دوستان مرضیه هستم راهنمای یک همسفر. خدا را شکر می‌کنم توانستم در این جایگاه خدمت مسافرها و همسفرها باشم. چه لذتی بالاتر از این‌که شما دست یک دردمند را بگیرید و شاهد رهایی و حال خوبش باشید. پنجمین سال رهایی آقا علیرضا را خدمت خودشان و همسفرشان و بچه‌هایشان تبریک عرض می‌کنم. خانم معصومه شهریور سال 1397 بود وارد لژیون راهنما محترم خانم نیره شدند و بذر اولیه آموزش در دلشان کاشته شد. خانم معصومه آموزش‌ها را خیلی خوب گرفت و خدمت کردن نیز خیلی کمکشان کرد و زمانی که سفر اولش تمام شد در انتخابات مرزبانی شرکت و یک دوره خوب مرزبانی را گذراندند. همیشه ادب، احترام، صبر و حوصله رمز موفقیتشان بود. تولدهایی که برگزار می‌شود مصداق همین وادی دوم است که به ما امید می‌دهد؛ یک سفر اولی با صبر و تلاش می‌تواند به این جایگاه برسد.

صحبت‌های همسفر معصومه:

سلام دوستان معصومه هستم یک همسفر. خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه و در میان این زنجیره عشق هستم. نمی‌خواهم از تلخی‌های گذشته صحبت کنم، سپاس‌گزار جناب مهندس و خانواده محترمشان هستم که همچین بستری را فراهم کردند تا ما از تاریکی‌ها نجات پیدا کرده و در آرامش زندگی کنیم. از راهنمای مسافرم آقا اسماعیل تشکر می‌کنم. از راهنمای خودم خانم مرضیه تشکر می‌کنم که بسیاری از آموزش‌ها را در لژیونشان گرفتم. امیدوارم در کنگره بمانم و زندگی‌ام در آرامش باشد. از آقا مهدی پوربکر تشکر می‌کنم که دلیل وصل شدن دوباره علیرضا به کنگره بودند. از مسافرم تشکر می‌کنم که واقعاً خیلی تغییر کرده است. به پسرهای عزیزم تبریک می‌گویم که چنین پدری دارند. علیرضا خیلی زود عصبانی می‌شد و من فقط تحمل می‌کردم. از همه دوستانی که امروز در این جشن شرکت کردند تشکر می‌کنم. امیدوارم کسانی که دوست دارند و خواسته‌اش را دارند، این جایگاه را تجربه کنند.

صحبت‌های همسفر مائده:

سلام دوستان مائده هستم یک همسفر. از همه شما که در جشن پدرم شرکت کردید تشکر می‌کنم. از آقای مهندس تشکر می‌کنم. از راهنمای پدرم آقا اسماعیل و آقا مهدی تشکر می‌کنم. از راهنمای مادرم خانم نیره و خانم مرضیه تشکر می‌کنم. از پدر و مادرم تشکر می‌کنم که من را به کنگره آوردند. از وقتی آمدم به کنگره، همیشه انرژی دارم. پدرم بیشتر اوقات ناهار و شام خانه نمی‌آمد و همین باعث می‌شد حال من بد شود. غذا نمی‌خوردم و حالم خوب نبود، گریه می‌کردم. وقتی پدرم به کنگره آمد، زودتر می‌آمد خانه و من از این بابت خوش‌حال شدم. پدر و مادرم امتحان می‌خواندند و من دعایشان می‌کردم. الان هم دعا می‌کنم پدرم در شال نارنجی قبول بشود. ممنونم که به صحبت‌های من توجه کردید.

تایپ: مسافر محمد جعفری لژیون دوم و مسافر احمدعلی لژیون سوم
ارسال خبر: مسافر صادق لژیون دوم
تهیه و تنظیم توسط گروه وبلاگ نمایندگی امین قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .