جلسه اول از دور هفتم لژیون سردار نمایندگی سمنان با استادی مسافر رامین، نگهبانی مسافر فرهاد و دبیری مسافر صفر با دستور جلسه "دنور" در روز یکشنبه مورخ ۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رامین هستم مسافر قبل از هر چیز خدا قوت میگویم به نگهبان دوره قبل آقا سعید ،دبیر آقا علی اصغر، خزانهدار امیر عزیز بابت ۱۴ ماه خدمت در لژیون سردار و تبریک عرض می کنم به نگهبان این دوره آقا فرهاد، دبیرصفر و خزانه دار عباس امیدوارم ۱۴ جلسه پر از آموزش کنار هم داشته باشیم. دستور جلسه دنور.
دنوری من از داخل همین لژیون سردار صورت گرفت یک بار مهمان لژیون سردار پهلوانی از اصفهان بود. بعضی مواقع در کنگره یک سری کلیدها به ما داده میشود،که شاید بیرون از کنگره باید سالها دنبال آن بگردیم ولی اینجا به صورت رایگان به ما عطا میشود. آن پهلوان یک جمله گفت آن این بود که اگر میخواهید چیزی را به دست بیاورید ابتدا باید تصویر آن را در ذهن خودتان تداعی کنید.
آن روز تصویر دنوری بسیار سنگین و در ذهن ،چهارچوب ذهنی من قرار نمیگرفت اما بذرش آن روز در ذهن من کاشته شد. با خودم گفتم من هم میتوانم دنور شعبه شوم و از آن چیزی که دارم ببخشم. هرچه بیشتر در لژیون سردار حضور پیدا کردم و دوستان مشارکت کردند البته اینها همه به صورت یک نوع کلید برای من بود تا دانایی من را بالاتر ببرد از نظر من کسی که در کنگره میتواند ببخشد یعنی روی آگاهی خودش کار کرده است.
در ضمن ناگفته نماند روزی که میخواستم دنور شوم به همسفرم گفتم: ایشان به من کمک کرد و از یک سری خواستههای خودش دست کشید این خود یک نوع عشق است.
البته یک سری ترس اضطراب و هیجان وجود داشت ولی یک سری نیروهای بیرونی به من کمک کرد و با مشورت با دوستانی چون آقا امیر و سعیدعزیز به من نیرو و انرژی داد تا از ترسی که در وجودم بود عبور کنم .
یک جمله هم در مورد بخشیدن بگویم من با کلمه بخشیدن مخالفم همه ما قبل از ورود به کنگره یک سری خلاءهای بزرگی در درون ما وجود داشت و آنها این بود که چرا نمیتوانم به فرزندم ،همسرم محبت کنم ،چرا فرزند خوبی نیستم ،چرا انقدر بیاراده هستم و با ورود به کنگره فهمیدیم که ما اصلاً بیاحساس، بیاراده نیستیم و فقط خمر درونی مان کار نمیکند کنگره آن خمر درونی من را درست نمود و احساس من را برگرداند به قول آقا سعید که دریکی از مشارکت های قبل گفتند: ما به کنگره آمدیم با یک سبد پر از استرس، اضطراب، خشم کینه و نفرت اما کنگره اولین کاری که کرد این سبد را از ما گرفت و به جای آن عشق، محبت، احساس خوب و حال خوب به ما داد.
پس ما اینجا چیزی را نمیبخشیم ، اینجا داریم مبلغی را پرداخت میکنیم بابت بدهکاری مان به کنگره ، اگر جدولی درست کنیم کمک های که کنگره به کرده و چیزهایی که من به کنگره دادم میبینید تا آخر عمر بدهکاریم به کنگره هستیم.
درسته شال نارنجی در گردن شما است یک نفر را رها میکنید ولی از آن طرف در داده هایتان دارید یک سری مسائل مینویسید،یک کار انجام میدهید ولی در قبالش یک چیزی به دست میآورید. افرادی که پرداخت میکنند و به قول آقای مهندس از عصاره جانش میبخشد به نظر من کسی است که روی آگاهی خودش کار کرده و در درونش آرامش دارد من همیشه در خشم ،با خودم درگیر بودم و خمر درونم خوب کار نمیکرد ولی حالا به این صورت نیست.
کسی که با خودش در صلح باشد قدرت این را دارد که ببخشد.من در کنگره به هر آن چیزی که میخواستم رسیدم آرامشم، احساس خوب را به دست آوردم. اینکه صبح از خواب بیدار میشوم حالم خوب است این را کنگره به من داد من کوچکترین کار یا وظیفه که توانستم انجام دهم همین دنور شدنم بود من خیلی به کنگره بدهکار هستم همین که روی صندلی نشستم ون خیلیها بیرون منتظر همین صندلی هستند البته ما داریم افرادی را که روی این صندلی مینشینند ولی در لحظه حال حضور ندارند، اینکه در لحظه حضور داشته باشی، بپذیری اینجا هستی و برای آموزش آمدهای خود یک گام به جلو است. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید متشکرم
عکاس مسافر جواد لژیون چهاردهم
تایپ و ارسال متن مسافر محمد لژیون دهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
151