هشتمین جلسه از دوره سی و یکم سری لژیونهای ویلیاموایت نمایندگیهای مشهد (درمان وابستگی به سیگار) کنگره۶۰ نمایندگی بوستان نیلوفر آبی مشهد، ویژه مسافران به استادی مسافر هادی، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر حمید با دستور جلسه « وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من » روز جمعه ۲۵ اسفند ماه ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۳۰ صبح آغاز به کار نمود.
سلام دوستان هادی هستم مسافر نیکوتین.
باورش کار هر کس نیست مگر معنای آن را بداند و بفهمد که برای چیست. شاید ما عشق را پس بزنیم ولی عشق هرگز ما را پس نمیزند چون همه در عشق غوطهوریم. پایهی اصلی و اساسی عشق و محبت دانایی است؛ آدم کمخرد با دانایی و ظرفیت کم ممکن است خاطرخواه شود ولی عشق به نظام هستی که مدنظر کنگره است در وجودش پیدا نمیشود؛ خاطرخواه بودن او هم مانند یک هوس زودگذر است. انسان عاشق با سرنوشت افراد دیگر بازی نخواهد کرد. کنگره به من و شما چگونه عشق و محبت ورزیدن و اینکه چطور عشق و محبت را از دیگران دریافت کنم، آموخت؛ حتی اینکه چطور محبتی بورزم که از سر جهالت و نادانی نباشد. اصولاً زندگی بدون عشق پوچ و بیمحتوا است؛ کسی که عشق و محبت درونش شعلهور باشد میتواند این محبت را به اطرافیان، دوستان و خانواده هم منتقل کند و در همان حال این عشق به او برگردد؛ کسی که عاشق باشد و در وجودش محبتی باشد انرژیهای لطیف و مثبت کائنات را میتواند دریافت کند. انسان عاشق همیشه در صلح و صفا و آرامش است ولی انسان مملو از کینه و خشم که هیچ عشقی درونش یافت نمیشود همیشه در غم، اندوه و بدبختی است و با طبیعت، هستی و اطرافیانش در جنگ و جدال است.
قبل از ورود به کنگره خیلی از ما به خودکشی فکر کردهایم و یا حتی بعضی از ما تصمیم به خودکشی گرفتهایم و اقدام کردیم ولی وقتی به کنگره آمدیم، ظرفیتمان بالا رفت و داناتر شدیم دیگر حتی از کلمهی خودکشی دور میکنیم و به ذهنمان خطور نمیکند.
چند وقت پیش یکی از دوستان در یک شهر دوری پیشنهاد کاری با شرایط خوبی را داد ولی من چون میدانستم در آن شهر شعبهای از کنگره نیست تمایل به رفتن نداشتم و نرفتم و این تاثیری است که کنگره روی من گذاشته است. من اول مانند همه برای ترک اعتیاد به کنگره آمدم و نمیدانستم کنگره بر پای عشق و محبت بنا شده است.
نظام هستی هم بر پایهی عشق و محبت است و درواقع این ما انسانها هستیم که فسادهای گستردهای را در جهان انجام دادیم و هستی را به سمت سیاهی کشاندهایم که البته همهی اینها روزی به خودمان برمیگردد یا تا الان برگشته است که نتیجهش این شده است. این ما انسانها هستیم که دنیا را برای خودمان جهنم کردهایم.
به اعتقاد بنده کسی که میخواهد راهنما شود یا فقط سفرش را انجام دهد تا به درمان و تعادل برسد باید عشق و محبت درونش وجود داشته باشد؛ کسی که عشق نداشته باشد به درمان و راهنما شدن نمیرسد.
محبت اتفاق و تقدیر نیست؛ محبت دامنهی وسیعی از کمانی بیانتهاست و واقعی است، سوری نیست و اگر باشد حقیقت است و دیدن حقیقت چشم دل میخواهد؛ به آن ارج بگذاریم.
مرزبان خبری؛ مسافر مهدی
تایپ؛ مسافر مهدی از شفا
ارسال؛ مسافر مهدی از شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
268