جلسه دوازدهم از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60 نمایندگی دانیال اهواز با استادی آقای علی، نگهبانی آقای پژمان و دبیری آقای محمد و با دستور جلسه " کمک کنگره به من و کمک من به کنگره " در روز سه شنبه مورخه 1396/10/20 رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
این شعر من را یاد تصویر عبور از گذرگاه سختِ کتاب 60 درجه میاندازد. در گذر ما انسانها، سختی و بلا هست، حال این سختی میتواند بیماری اعتیاد باشد یا مسائل دیگر. اکثر آدمها بهواسطه جهل گرفتار مشکلات میشوند و من هم بهواسطه این جهل گرفتار بیماری اعتیاد شدم، بیماری که دنیا به آن میگفت، لاعلاج، پیشرونده و مرموز ولی یک نفر یا یک NGO بود که میگفت نه برای اعتیاد درمان وجود دارد؛ برخلاف حرفهای مردم، برخلاف دانشگاههای بزرگ، برخلاف تمام پزشکان و برخلاف کسانی که سابقه اعتیاد و ادعای ترک داشتند.
خدا را شکر وارد کنگره شدم. اولین کمکی که کنگره به من کرد، دادن امید بود. حال کمکهای دیگری که به انسان میکند و برای مشکلهای درونیاش راهکار میدهد و گرههایی را باز میکند که هیچ علم و دانشی نتوانست آنها را باز کند بماند. در بحث درمان اعتیاد، من شخصاً در سن 25 سالگی تسلیم محض مواد شدم. پنج بار اقدام به ترک مواد کرده بودم خماریهای متعددی را تجربه کرده بود ولی موفق نشده بودم خصوصاً ماده شیشه. از روز اول که اقدام به استفاده کردم دنبال راه خروج از آن بودم چونکه اسیرش شده بودم.
در مشاوره اولیه از من پرسیدند چه مصرف میکنید؟ گفتم شیشه شیره و دیدم مشاوره تازهواردین اصلاً تعجب نکرد. گفتم خوب میشوم، گفت بله گفتم چطور ممکن است که سیستم ایکس را برای من توضیح داد و گفت گره کور اعتیاد همین است. یک مصرفکننده ترکهای مختلف را تجربه میکند ولی تا آخر عمر خمار هستند چون سیستم ایکس او احیاء نشده. گفتم واقعاً اندورفین دینورفین...در بدن ما وجود دارند. گفت بله. بعد الگوها و مسافران رهاشده را نشانم داد. دیدم بچههای کنگره اصلاً به مصرفکنندهها نمیخورند.
واقعیت امر همین است، کسی باور نمیکند مسافری که 2 ماه بهدرستی سفر خوب داشته باشند یک روزی مصرفکننده بود، وقتی برای دارو به کلینیک مراجعه میکند باید قسم بخورد. چه کمکی بالاتر از اینکه کنگره 60 راه درمان را به من نشان داد. من از دست مصرف مواد مخدر زندگی نداشتم، ازلحاظ مالی مشکل نداشتم ولی سیکل باطل خماری و نشئگی زندگی را از من گرفته بود و یا اینکه صبح مواد بخرم مصرف کن دوباره بخر، دوباره مصرف کن، مشکلاتی که در همان ابتدای سفر حل میشوند. این کمکهای جسمی یکطرف و کمکهای درونی طرف دیگر.
کنگره 60 دانشی را در اختیار من قرارداد که بتوانم گرههای درونیام مثل قهر، منیت، کبر، خودخواهی، بینظمی را حل کنم. تشکیلاتی آمد مرا آموزش داد و بستری را فراهم کرد که آموزشهای کسبشده را تجربه کنم و خدمت کنم و آرامش را برای خودم به ارمغان بیاورم. فرق بین یک مسافر خوب و یک مسافر دیگر، در دیدن این مطالب است. یک مسافر خوب این خدمات را میبیند ولی بعضیها نمیبینند که کنگره چکار کرده و احساس طلبکارانه هم دارد.
استاد در ادامه افزودند: یک شعبه خوب باید نیروی متخصص داشته باشد، ازلحاظ مالی قوی باشد و متون آموزشی خوب هم داشته باشد، بچههای نشریات زحمت انتقال متون را میکشند و هر هفته مطالب و سیدیهای جدید میآیند. نیروهای متخصص و خدمتگزاران عزیز هم هستند که در بخش مرزبانی یا OT و راهنماها، نگهبان و دبیر و... مشغول به خدمت هستند.
من فکر میکنم که شعبه ما در بحث مالی ضعیف است. همهی ما باید بیش از این در بحث مالی شرکت داشته باشم. ما اگر یک حساب سرانگشتی انجام دهیم خیلی چیزها در زندگیام آمده. پنج سال پیش اصلاً آرامش و امنیت نداشتم، اصلاً از خودم رضایت نداشتم و همهی اینها را کنگر در بستر آموزشی به من داد و من کسب کردم. از همه مهمتر سلامتی را کنگره به من داد. بیماری که شخص با تمام وجود قصد دارد که درمان شود ولی به پست کمپ، کلینیک، روانپزشک و... میخورد؛ بعدازاینکه بارها با شکست مواجه میشود، ناامید میشود و خانواده شروع به سرکوفت میکند که ما کمکت کردیم ولی خودت نخواستی. درصورتیکه مشکل جای دیگر بود. کسی که فقط ترک میکند ولی درمان نمیشود در جهنم حقیقی در حال زندگی است. چون نه مواد افیونی بیرونی دارد نه سیستم ایکس او راهاندازی شده، او در جهنم حقیقی است، چنین شخصی نفس کشیدنش مشکل است. نه خواب دارد نه خوراک، در مسائل جنسی مشکل دارد. پرخاشگر و عصبی است؛ اما کنگره روش درمان میدهد و زمان میدهد و میگوید که بعد از یازده ماه درمان میشوی و مشکلت حل میشود و جسم، روان و جهانبینی باید به تعادل میرسد.
در آخر این نکته را بگویم که درمان، ربع ساعت قبل از شروع جلسه اتفاق میافتد و همه باید ربع ساعت قبل از شروع جلسه در کنگره باشیم. اصلاً نباید تصور کنم که با حضور ساعت 30: 5 و یا 6 به درمان میرسم. تا نیایم و مشارکت نکنم و در جلسه نباشم و به دستور جلسه فکر نکنم قطعاً به این درک نمیرسم که کنگره برای من چه کرد؟
مرزبان کشیک: آقای شهرام
- تعداد بازدید از این مطلب :
3081