English Version
English

کارگاه آموزشی ویژه آقایان همسفر؛ نمایندگی آکادمی

کارگاه آموزشی ویژه آقایان همسفر؛ نمایندگی آکادمی

دوازدهمین جلسه از دوره بیست و یکم کارگاههای آموزشی ویژه آقایان همسفر با دستور جلسه "آداب معاشرت و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی"با استادی آقای محسن زهرایی و نگهبانی علی آقا  و دبیری آقا قاسم روز پنجشنبه مورخ 94/2/3 راس ساعت 13  آغاز به کار نمود.

 

 

سخنان استاد: 

این دستور جلسه از بنیادی ترین دستور جلسات است. کاری که در کنگره انجام می دهیم، بر اساس ساختاری که در کنگره است، یافتن ریشه ها و پیدا کردن مفاهیمی است که در دل کلمات نهفته است.

شاید در قدم اول این دستور جلسه هم شباهتی بین این دو مفهوم باشد و شاید هم تناقض ایجاد کند ولی به نظر من با هم کاملا مرتبط است و با تفکر کنار هم قرار گرفته است.

کلمه ادب در فرهنگ لغت عبارت است از: به طور کلی دانش و فرهنگ و به طور تخصصی تا پیش از اینکه علم اخلاق و روابط بین انسان ها مرسوم شود، اشاره به علم ادبیات دارد.

سوال اینجاست که علم ادب که مورد نظر ادبیات است، در بین مردم ادب و بی ادبی رایج شد و یک مفهوم عام پیدا کرد؟ به نظر من مربوط به این بود که در علم ادبیات ساختاری است که تماما از نظم و تعادل پیروی می کند.

از لحاظ تاریخی اگر بخواهیم ریشه یابی کنیم، میرسیم به این مطلب که این دانش را کنگره در اختیار ما قرار داده، نه اینکه کسی دسترسی نداشته، ولی به اعتقاد من به این شکل اختصاصی، غیر از کنگره جایی را ندیدم و آن قانون عبارت است از: تکامل انسانها در جمع اتفاق می افتد.

اگر ما موجوداتی بودیم که جمعی نبودیم و تعامل نداشتیم، نه علم ادب شکل میگرفت و نه تعادلی.

ریشه این مسائل و شناخت آنها برمیگردد به اینکه چقدر قوانین را بشناسیم.

در ادامه بحث تعادل و بی تعادلی مطرح است. اگر این دو را نشناسیم، راجع به ادب گفتگو کردن کار بسیار دشواری است. خیلی از مفاهیم در جاهای مختلف تعابیر گوناگونی دارد و مشکل همینجاست. مثلا عمل سالم و عمل به ظاهر نیک. انجام عمل سالم منوط به داشتن حس سالم و تفکر سالم و حرکت سالم است و عمل به ظاهر نیک آن است که منطبق بر حس و تفکر درست نیست. گرفتاری اینجاست که مرز بین این دو را ندانیم.

در مقوله ادب و تعریف علم اخلاق، چقدر آدم مجتهد و رساله داریم؟ برای اینکه هر کدام برای شناخت تعادل به یک نقطه ای رسیده اند. به نظر من اگر وحدت رویه که در علم اخلاق از آن صحبت می شود و اینکه تعادلها در جای خود قرار داشت، ما یک رساله بیشتر نباید میداشتیم و شاید این چندگانگی ها ایرادی هم نداشته باشد.

در علوم مختلف قوانینی وجود دارد که همه روی آن اتفاق نظر دارند مثل قانون جاذبه در فیزیک.

بحث تعادل اینجا مطرح می شود که چگونه آن را می شناسیم و از کجا می آیند. چگونه میتوانیم بفهمیم در مسائل فیزیکی و غیر فیزیکی تعادل ها را پیدا کنیم؟

اگر بخواهیم از لحاظ شناخت ماهیت تاریخی تعادل ها را تعریف کنیم، آن را به دودوره تقسیم مکنیم:1- انسان و موجودیت زندگی تا قبل از ادیان الهی و پیامهای آسمانی 2- از آمدن پیامهای آسمانی تا امروز

اگر بخواهیم مثلثی درست کنیم، میگوییم: قبل از ادیان، آمدن ادیان، ازآخرین پیامبر و کتاب آن تا بی نهایت

اگر انسان صرفا منتظر پیام های آسمانی بود، زندگی روی کره خاکی پیش از ادیان اصلا شکل نمیگرفت، ولی گویی خداوند این موجود را طوری آفریده که بدون راهنمایان و فرستادگان خداوند، یکسری قوانین را به واسطه پیامبر درونی(عقل) بفهمد. انسانی که با هیچ پیامبر و استاد و ... در ارتباط نباشد، به واسطه عقل می فهمد که به غذا احتیاج دارد یا نباید دستش را در آتش فرو ببرد و ... اینها را طبیعت به ما آموزش می دهد. آموزش را اینگونه میتوانیم تعریف کنیم: القای دانش و اطلاعات یا تبادل دانش و اطلاعات توسط القا.

از جایی که انسانها عقل رس شدند، یعنی درجه تکامل عقل به جایی رسیده باشد که آموزش را در چارچوبی به او ارائه دهند، ادیان آغاز شد و بر اساس درک انسانها به جایی رسید که قرآن و پیامبر مربوط به آن آمد. پیامی وجود ندارد که در این کتاب نیامده باشد. از آن به بعد گویی چرخه تفکر، آموزش و تجربه گسترش یافت و الگوهایی که نتوانسته بودند کشف کنند را به واسطه پیام های آسمانی به آنها دست یافتند مثلا باران از کجا می آید و...

اگر بخواهیم بگوییم یاد گرفتن آداب و شناخت فرهنگ و رسیدن به تعادلها در انسان چگونه معرفی میشود، باید بگوییم، اول خود شخص، بعد کسانی که او را تربیت میکنند، محیط خانوادگی و بعد محیط بیرون خانواده که آیا استادی فراهم شود و یا تکامل در جمع انجام شود یا نه؟

وقتی می گوییم انسانها از محیط تاثیر میگیرند، قانون تکامل در جمع را می گوییم وگرنه انسان از دیوار و درخت و ... چقدر میتواند تاثیر بپذیرد؟

عقاب سفید می فرماید: عمل سالم عبارت است از حس سالم و حرکت سالم. اگر از نظر جسمی سالم باشیم، یعنی بیماری نداشته باشیم که جسم از تعادل خارج شده باشد و از نظر شعور و شناخت و درک از پیرامون خود به درجه تعادل رسیده باشیم، حس های سالم در ما ناخودآگاه حرکت سالم را ایجاد خواهد کرد.

تعادل از نظر من یعنی انجام عمل سالم با توجه به در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان. مثلا آدم با کت و شلوار نمیخوابد یا در خیابان با زیرپوش نمی آییم.

همه کاری که در کنگره انجام میدهیم، پیرو این است که به عمل سالم برسیم. تا عقل توانا نشود، تا تفکر پالایش نشود و توانا نگردد، بر بنیاد دانش و آگاهی درست و در بستر عمل و تجربه در درون قلب ما منجر به عملکرد سالم نشود، صحبت از عمل سالم صحبت بیهوده ای است.

معتقدم مطلبی که در همسفران باید به آن بپردازیم و من با آن برخورد کردم، این است که بعضی مطالب که برای مسافران روشن است، برای این عزیزان تاریک است و این به خاطر همین موضوع است که می گوییم. باید دانش بر مبنای تجربه درون من نهادینه شده باشد تا این موضوع حل شود و به درکی برسیم که عملکرد سالم را در ادامه آن درک رقم بزند.

منبع کنگره 60: وبلاگ نمایندگی آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .