English Version
English

استاد امین؛ یادگرفتن نیازمند مراقبت و نگهداری است

استاد امین؛ یادگرفتن نیازمند مراقبت و نگهداری است

زیباترین اتفاقی که می توانست برای همسفران شعبه حسنانی رقم بخورد، حضور استاد جهانبینی، آقای استاد امین عزیز در روز سه شنبه ۱۴۰۰/۰۶/۳۰ در نمایندگی حسنانی بود.

او با ظاهری ساده، دلی پاک، زبانی نرم و عاشقانه از پله‌های شعبه بالا آمد، وقتی به چهره‌اش می‌نگرم، گویی هاله‌ای از نور، صورتش را به زیباترین شکل پر کرده است. او با همان چهره مملو از آرامش مثال زدنی‌اش و نگاهی که زبان قلب مهربانش است، مانند قطب‌نمایی به سوی خداست. قطب‌نمایی که من را از بیراهه و مسیرهای شیطانی می‌رهاند؛ مردی که وجود و افکارش به مانند مشعلی است که در دل سیاهی و تاریکی دنیای من به واسطه آن توانستم مسیر حق را بیابم و در راه درست گام بردارم. بعضی از آدم ها هیچ‌وقت نامشان از صفحه دل ها پاک نخواهد شد، نام این خانواده برای همیشه در قلب و زبان من و فرزندانم جاریست. از آنجا که نقطه نظرهای حائز اهمیت در گفت و گوها ميسّر می شود، با وی به گفت و گو نشستم؛ این بار مهربانی‌اش را از نزدیک درک کردم و کمی به پای حرف هایش نشستم، حرف‌هایی را شنیدم که بوی بهشت را می دادند، عجیب احساس امنیت می کردم.

نظر شما عزیزان را به این توشه جلب می نمایم. گفته ها و ناگفته هایی است که از دل برخواسته و بر دل می نشیند..

 

استاد گرامی، گاهی همسفر تصور می کند که برای اینکه مسافرش سفر خوبی داشته باشد، بایستی مطیع و فرمانبردار مطلق وی باشد، به نظر شما این تفکر درست است؟

این سؤال بسیار حساس است و از آن دسته سؤالاتی ست که چالش برانگیز است و اگر خوب شکافته نشود ممکن است اسلحه‌ای شود در دست مسافر و یا اسلحه‌ای شود در دست همسفر و به نوعی گرو کشی رخ دهد. برای اینکه بتوانیم این موارد را پاسخگو باشیم باید برگردیم روی چهار چوب ها و فرامین کنگره، در واقع آموزش هایی که به همسفر داده می شود دو بخش است، یک بخش آن شامل آموزش‌های شخصی خودش است که همان خودسازی و سفر خود همسفر است که باید روی خودش شناخت پیدا کند و اشکالات را در درون خودش بیابد و در بیرون بدنبال مقصر نگردد، چه در مورد مسافرت و چه اعتیاد مسافرش! و اگر مسبّب تمام مشکلاتش را مسافرش بداند این گردونه ادامه خواهد داشت. در کنگره این فضا عوض می شود و همسفر آموزش می‌بیند که مسافر وی بیمار بوده و برای درمان این بیماری بایستی زمان لازم سپری شود و خود او هم دارای مشکلاتی هست که باید با فرا گرفتن جهان بینی این مشکلات را حل کند و هر دوی آن ها باید این فضا را برای هم مهیا سازند.

در واقع نگاه همسفر به مسافر باید پرستارگونه باشد و اینکه همسفر باید تابع مطلق مسافر باشد، معنی ندارد. هر چه که در قالب حرمت ها و قوانین کنگره باشد قابل اجراست ولی اگر غیر از این بود، همسفر می تواند از راهنمای خودش راهنمایی بگیرد زیرا ادامه دادن این روند دچار آسیب بیشتر و در نهایت به تخریب منجر می‌شود. ولی اگر در خواست مسافر در چهارچوب کنگره و حرمت های کنگره باشد، همسفر ملزم به همکاری خواهد بود.

 

شما در سی دی قلب فرمودید که اگر رنجی به ما رسید و ما آنرا در قلب خود نگه داشتیم و این حرارت و آتش سوزان را به دیگران منتقل نکردیم، این باعث می شود که قلبمان بزرگ شود... استاد بزرگوار با وجود سختی و گاهی غیر ممکن بودن این مسئله چطور می توانیم نقطه تحمل خودمان را بالا ببریم و این آتش خشم و کینه رو درون خودمان مهار کنیم؟

بله کاملاَ درست است، این قضیه سخت نیست بلکه بسیار سخت است. " تا رسیدن شکوفه‌ها، به میوه وقتی نیست؛ از این ورطه بگذرید، می‌بینید که راه رفتن و درست راه رفتن مهم است و سپس می‌توانید حتی یک دونده ماهر هم بشوید." ما به این نقطه خواهیم رسید.

آموزش‌هایی که داده می‌شود را نمی‌توانیم یک مرتبه بطور کامل اجرا نماییم. قلب انسان مانند یک ظرف است و وقتی آتش انتقام و کینه درونش باشد و انسان اگر این آتش را بیرون بریزد، به خواسته‌اش می‌رسد، حسادتش را می‌کند و جواب طرف مقابل را می‌دهد و دلش آرام می‌گیرد و خنک می‌شود، ولی اگر این آتش را درون خودش حفظ کند حتی اگر توانش 10٪ باشد و فقط بتواند بخش کوچکی از این آتش را نگه دارد و جلوی خودش را بگیرد و چون مسئله را فهمیده است مدام مراقبه کند، بعد از مدت دو سال متوجه می‌شود که توانمندی او برای حفظ آتش تقریبا 70٪ شده است. آن 10٪ اولیه یک مقداری می‌تواند دل را نرم کند و در این زمان تیرها و خارهای سطحی بیرون می‌آید و آن 70٪ می‌تواند مقدار بیشتری دل را نرم کند و در این زمان تیرهایی که بطور مثال 20 سانت فرو رفته و عمیق‌تر هست را بیرون بیاورد؛ و کسب این مهارت با تلاش و تمرین امکان‌پذیر است و به زمان نیاز دارد و در ابتدای کار بطور قطع غیر ممکن خواهد بود که ما همه چیز را در درون خود نگه داریم و همه را ببخشیم و همه چیز را مهار کنیم چون ممکن است چیز دیگری از آب در بیاید.

در اینجا دو نکته حائز اهمیت است؛ یکی اینکه به تلاش خودت ادامه بدهی و تحمل رنج و درد را داشته باشی؛ دوم اینکه از آتش درونت و از حرارت آن در مسیر درست استفاده کنی.

اساس حرکت لوکوموتیو، دیگ بخار بود و آن دیگ، یک قطار به آن حجم را حرکت می‌داد. ما هم وقتی آن آتش را نگه می‌داریم حرارت تولید می‌شود و باید از آن حرارت در یک حرکت و مسیر درست بهره ببریم مثل هنر؛ اگر من از این حرارت و این انرژی درست استفاده کنم ممکن است تبدیل به یک هنرمند هم بشوم. اگر صرفا در ظرف را محکم ببندیم ممکن است حرارت زیاد باعث ترکیدن شود و انسان دست به کارهای عجیب و نابهنجار بزند و هم خود و هم دیگران را از تعادل خارج کند. پس ما باید یک سوپاپ‌هایی برای این دیگ بگذاریم، مثلا وقتی ناراحتی و فشار زیادی به شما وارد شده است می‌توانید خطاطی کنید، در این صورت هم دلمان آرام می‌شود و هم یک چیزی را یاد گرفتیم. اکثر هنرمندان بزرگ همین‌طور بوجود آمده اند مثل حضرت حافظ که هم آتش را داشتند و حفظ کردند و هم از حرارت آن در مسیر درست استفاده کردند.

 

 نقش انجام فرایض دینی چقدر در درک مفاهیم کنگره موثر خواهد بود؟

ما درواقع در مورد موضوعات دینی تخصص نداریم و نمی‌توانیم فتوا دهیم که شما چکار بکنید و یا چکار نکنید، اما می‌توانیم به تجربه شخصی و تجربه کنگره‌ای استناد کنیم و اگر دقت داشته باشیم می‌بینیم که همین فریضه روزه پایه و اساس روش DST است و وقتی چنین چیزی را می‌بینیم، می‌فهمیم که روزه گرفتن چقدر نقش بسزایی در شکل‌گیری ‌کنگره داشته است! پس اینجا به ما یک آدرسی را می‌دهد که اگر روش DST موفق است بر پایه همین فریضه بوده است؛ یعنی در واقع فرایض دینی همان محکمات هستند. پس ما به این محکمات ارج می‌نهیم و بها می‌دهیم. ما تا قبل از کرونا در کنگره مراسم افطار داشتیم و بچه‌های کنگره روزه گرفتن را خیلی دوست دارند و حتی در مورد مفاهیم کلام الله هم آقای مهندس خیلی تعلیم داشتند و خیلی از مفاهیم آن مثل شرک و کفر و... را برای ما باز کردند و چقدر این مقوله به باز شدن گره‌های وجودیمان کمک کردند، پس وقتی مسائلی از این دست در کنگره اثرات مثبتی دارند، باید با دقت بیشتری به آن بپردازیم.

 

 با توجه به تعالیمی که در کنگره آموختیم و مسائلی که برای ما باز شد و در پی آن مشکلاتمان حل شد، حالمان خوب است و در کنگره تعامل خوبی با دیگران داریم اما در بیرون از کنگره بین خودمان و دیگران یک شکاف و فاصله‌ای احساس می‌کنیم که حس بدی را به ما منتقل می‌کند، چطور می‌توانیم این شکاف را بر طرف کنیم؟

بطور کلی وقتی انسان مطلب جدیدی یاد می‌گیرد برایش تازگی دارد و دوست دارد روی دیگران آزمایش کند و همه را بسنجد و ناخودآگاه همه را زیز ذه بین خودش می برد. این کار مشکلات زیادی بوجود می آورد و باعث دوری می شود.در اینجا ما دو دسته می شویم، یک دسته که از بالا به دیگران نگاه می کنند و تصور می کنند که چقدر ما داناییم و دیگران دانا نیستند و دچار منیت و احساس تفاخر می شویم. دسته دیگر احساس دلسوزی دارند و دوست دارند به دیگران کمک کنند و آنها را از جهل بیرون بیاورند.

راه درست این است که علم جهانبینی را یاد بگیری و خودت بکار ببندی. باید در نظر داشته باشی دیگران بیرون از کنگره اگر رفتاری انجام می دهند کاملا طبیعی است و این ما هستیم که غیرطبیعی هستیم. چون زمانی ما هم این طور بودیم و حالا آموزش گرفتیم، ما نباید دیگران را به دلیل اینکه آموزش نگرفتند قضاوت کنیم و کلا قضاوت از پایه اشتباه است؛ پس ما باید نگاهی به گذشته خودمان بکنیم و دیدگاه برتری نسبت به دیگران نداشته باشیم.

 

استاد بزرگوار از آنجایی که شما هر دو جایگاه همسفر و مسافر را تجربه نمودید، آیا در نوع جهانبینی شما تاثیر داشت یا هیچ تفاوتی نداشت؟

بله فرق داشت، من تقریبا 10 سال همسفر بودم و از سال 87 سفرم را شروع کردم. زمانی که همسفر بودم ارتباطم با مسافرها خیلی بود و ارتباط نزدیکی داشتم و با آنها کاملا هم حس شده بودم و مطالبی که یاد می گرفتم و آموزش می دادم هم بسیار مفید بود ولی از زمانی که مسافر شدم و جهان اعتیاد را تجربه کردم، توانستم با آدم‌ها ارتباط حسی بیشتری را تجربه کنم، با اینکه قبل از این با دیگران( بچه های کنگره) ارتباط خوبی داشتم ولی در قالب معلم و شاگردی بود و این ارتباط خیلی خوبی بود ولی از نظر اینکه بتوانم ارتباط قلبی و دلی برقرار کنم، همیشه یک موانعی وجود داشت. وقتی که مسافر شدم گویی دلم نرم شد و احساسم از قلبم پیشی گرفت.

 

 برای اینکه یک کمک راهنما بتواند آغازنامه‌ای ارائه دهد، بایستی چه استانداردهایی را رعایت کند و چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟ آیا کنگره، آموزشی در این راستا انجام می دهد؟

 این امر در کنگره هنوز به شکل و قالب ایده آل در نیامده و در این زمینه در تلاش هستیم. هدف از ارائه آغازنامه این است که شما بتوانی یک گره‌ای از گره‌ها بگشایی و در واقع یک علمی به بار علمی کنگره بیفزایی که هم در کنگره کاربرد داشته باشد و هم از لحاظ محتویات و کیفیت هم باید به گونه‌ای باشد که از نظر علمی، بتوانیم در دانشگاه از آن دفاع کنیم. البته در سال‌های قبل فرصت ارائه آغازنامه از اوایل سال 80 تا اواخر همان سال هم بود ولی جناب آقای مهندس، اجازه ادامه این کار را ندادند چون کیفیت لازم برای ارائه دادن را نداشت. در حال حاضر تقریبا هفت سالی هست که آقای مهندس اجازه دادند به صورت آزمایشی این کار انجام شود. در رابطه با آموزش هم می‌توانم بگویم که فعلا آموزشی در این رابطه نداریم ولی ممکن است با ایجاد دانشگاه، این مقوله هم وارد فاز جدیدی شود.

 

 استاد امین عزیز لطفا بفرمایید ما به عنوان کسی که در حال آموختن جهان بینی و کاربردی کردن آن هستیم، چطور می توانیم جهان بینی خود را ارزیابی کنیم و متوجه شویم که در چه سطحی هستیم؟

شما جهانبینی را زمانی آموخته‌ای و مقدار اندکی درک کرده ای که بتوانی از خوشحالی دیگران شاد شوی و از مشکلات و ناراحتی و شکست دیگران شاد نشوی؛ در اینجا تازه وارد مرحله انسانی شده ای. این مرحله ممکن است ادامه پیدا کند و شامل افرادی که باعث آزار و ناراحتی تو بوده‌اند نیز بشود.

 

 استاد عزیز، به عنوان کلام آخر... دوست داشتید چه سوالی از شما پرسیده شود ولی تا کنون پرسیده نشده است؟

 دوست داشتم از من می پرسیده می‌شد طی این سال‌هایی که در کنگره بودی چه چیزهایی یاد گرفته‌ای و یا اینکه چه موضوعی برایت برجسته و پررنگ جلوه کرده است؟

و خود استاد جواب دادند که:

چیزی که برایم پررنگ شد و برجسته بود، این بود سعی کنیم همیشه بیدار باشیم و خواب نرویم. انسان باید مراقب خواب رفتن خودش باشد چون این خواب رفتن، انقدر ظریف و حساس اتفاق می افتد که شاید نتوانیم مرز بین بیداری و خواب را متوجه شویم. اگر به این مسئله دقت نکنیم ممکن است کاملا به خواب رفته باشیم و این خیلی خطرناک است. هر آنچه که انسان یاد می‌گیرد و می‌آموزد، نیازمند مراقبت و نگه‌داری است واگر به این مسئله توجه نکند و به خواب برود، عملا هر چیزی که تاکنون یاد گرفته است را از دست خواهد داد و یا حتی به ضدش تبدیل خواهد شد. زمانی انسان، جهان بینی را عمیقا می‌آموزد که به آباد کردن علاقمند می‌شود و برای او آباد کردن مهم‌تر است تا خراب کردن!
ولی در قبل، آباد کردن مهم نبود، چه چیزی نصیب من می‌شود؟! و یا اینکه چه سودی عایدم می‌شود؟!، مهم بود. در اینجا هر چه خرابی هم بوجود می‌آمد مهم نبود. اما زمانی که آباد کردن برایم در اولویت باشد، نشانگر این است که من در جهانبینی، فقط به حفظ تعاریفی مثل منیت و کبر نپرداخته‌ام، بلکه معنی واقعی کلمات را آموخته‌ام و این‌ها منظور من از جهان بینی است...

استاد گرانقدر از اینکه وقت ارزشمند خودتان را در اختیار ما قرار دادید، کمال تشکر و قدردانی را داریم و از خداوند برایتان عمر پربرکت و فزونی علم را خواستاریم.

 


گفتگو: کمک راهنما همسفر سمیه

همسفران نمایندگی حسنانی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .