English Version
English

در هیچ دانشگاهی این آموزش‌های جامع داده نمی‌شود

در هیچ دانشگاهی این آموزش‌های جامع داده نمی‌شود

همسفر طاهره با تخریب پنج سال وارد کنگره شدند. آنتی ایکس مصرفی مسافرشان تریاک، مدت سفر ده ماه، به راهنمایی آقای محمد و راهنمای خوب ایشان خانم سمیه، انجام گرفت و اکنون نیز مدت یازده ماه است که رها هستند. مسافرشان سفر سیگار هم به راهنمایی آقا رضا انجام داده‌اند. 

طریقه آشنایی شما با کنگره ۶۰ به چه نحوی بوده است؟
 
من از طریق همسرم با کنگره آشنا شدم؛ و ایشان نیز از طریق یکی از دوستانشان با کنگره آشنا شدند. اول پنهان از من در جلسات حضور داشتند، بعد که من متوجه شدم، پیشنهاد دادم که آیا خانم‌ها هم می توانند از این کلاس‌ها استفاده کنند؟ گفتند بله خانم‌ها هم می‌توانند استفاده کنند. چون خودم خیلی دنبال علم و دانش بودم و الان با اینکه سی‌دی‌های آقای مهندس را می‌نویسم، کنکور هم شرکت کردم و همیشه دنبال یادگیری هستم. مسافرم به من اطلاع داد که راهنمایم گفته‌اند که همسرت هم می‌تواند از این آموزش‌ها استفاده کرده و در جلسات حضور داشته باشند. من هم پذیرفتم و همیشه دوست دارم که همراه مسافرم باشم و هیچ وقت پشتش را خالی نمی‌کنم. اول به خاطر مسافرم آمدم؛
ولی بعد خودم به دلیل معلوماتی که کسب می‌کردم، پاگیر شدم و لذت می‌بردم. دلیل دیگری که من را جذب کنگره کرد، این بود که وقتی می‌دیدم مسافرم سی‌دی گوش می‌کرد و یا از جلسات به خانه می‌آمد، در مورد آموزش‌هایش، مشتاقانه سوال می‌پرسیدم و تبادل اطلاعات می کردیم و از اینکه آموزش می‌گرفت و اطلاعاتش بالا می‌رفت خوشحال می‌شدم. همیشه دوست داشتم که مسافرم تحصیلاتش را ادامه و ارتقا دهد و این آموزش‌ها فقط در دانشگاه‌ها نیست؛ بلکه معلوماتی که در کنگره بدست می‌آوریم قطعا از مراکز علمی بیشتر است. چون در هیچ دانشگاهی این آموزش‌های جامع داده نمی‌شود و بعد خودم مشتاق شدم و وارد کنگره شدم. 
 
 
آیا در بدو ورودتان به کنگره ۶۰، فکرش را می‌کردید که روزی مسافرتان به رهایی برسد و این حال خوش را تجربه کنید؟
 
خب مسافرم دارای اراده قوی بود و هست. هر کاری را که می‌خواست انجام بدهد، انجام می‌داد. فکرش را می‌کردم که رها شود، ولی قرص و محکم نه! چون هیچ آدمی صد در صد کامل نیست و ممکن است که در مسیر با مشکلاتی روبه رو شود. فکرش را می‌کردم که رها می‌شود و می‌دانستم که می‌تواند؛ ولی خب نیروهای بازدارنده هم هستند و احتمال می‌دادم که شاید در ادامه راه، باز بماند؛ ولی آن اشتیاقی که از ابتدای ورود به کنگره داشت، تا حدودی اطمینان داشتم که به رهایی می‌رسد. مسافرم هر سی‌دی که می‌آمد؛ با اشتیاق، حتی اگر خسته بود، می‌نوشت. حتی صحبت‌های آقا محمد (راهنمایش) را می‌نوشت و در خانه پاک‌نویس می‌کرد. خدا را شکر می‌کنم که با این محیط آشنا شدیم. 
 
 
بسیار عالی..... لطفا به ما بگویید، آموزش‌های کنگره چگونه است و چه تاثیراتی در زندگی شخصی شما داشته است؟
 
آموزش‌های کنگره عالی است و سی‌دی‌های استاد امین را که گوش می‌دهم، کلی مطلب یاد می‌گیرم. آقای مهندس هم مطالب را خیلی ساده و روان توضیح می‌دهند. این آموزش‌ها در زندگی من هم خیلی تاثیر داشته است و حداقلش این است که وقتی اشتباهی انجام می‌دهم، از کارم پشیمان می‌شوم و این بسیار ارزشمند است؛ اشتباهاتم را هم کمتر کرده‌ام و روی خودم کار می‌کنم. دیگران را قضاوت نمی‌کنم و اگر هم حرفی به دهانم بیاید، فوری حرفم را پس می‌گیرم و می‌گویم که اصلا به من چه ربطی دارد. تلاش می‌کنم که فکرهای آشفته را از ذهنم بیرون کنم. ذهن ما را افکار بیهوده پوشانده، طوری که روزمرگی خودمان را فراموش می‌کنیم. 
 
خود من شب‌ها که می‌خوابیدم، به تمام کارهای روزم فکر می‌کردم؛ که چرا فلان اتفاق افتاد یا چرا فلانی مرا تحویل نگرفت.... ولی الان به نقطه‌ای رسیدم که وقتی می‌خواهم بخوابم، با خودم می‌گویم که خدایا شکرت که معلومات من بالا رفته است و اصلا برایم مهم نیست که دیگران چه فکری در مورد من می‌کنند، فقط این مهم هست که کنار خانواده‌ام زندگی می‌کنم و سالم هستم و خودم را دوست دارم و ذهنم را از افکار بیهوده خالی می‌کنم. یک سری افکار و مسائل، شاید کوچک باشد ولی آدم را پیر می‌کند و سلامتی را از بین می‌برند. من در کنگره یاد گرفتم که چگونه روی خودم کار کنم. مدت زمان زیادی طول می‌کشد تا ما به تعادل برسیم و کاملا خوب شویم؛ ولی به جرات می‌گویم که پنجاه درصد خوب شدم و بقیه را هم روی خودم کار می‌کنم. 
 
 
به نظر شما چرا یک همسفر باید در نوشتن سی‌دی کوشا باشد؟
 
وقتی که سی‌دی را می‌نویسیم، این مطالب بیشتر در ذهن حک می‌شود. وقتی که سی‌دی را گوش می‌دهم، به صورت گذرا از ذهنم رد می‌شود و فراموش می‌کنم؛ اما وقتی که می‌نویسم، هم دست من درگیر نوشتن می‌شود و هم فکر و هم چشم درگیر می‌شود و در یک لحظه چند عضو درگیر کار است و این باعث می‌شود که با چشم کلمات را ببینم و با ذهن، درکشان کنم. این قضیه باعث می شود که کمتر فراموش کنم و مطالب در ذهنم بماند. نوشتن کار خوبی است، حتی چند روز پیش از دست خودم عصبانی بودم و آن اتفاق را نوشتم و با خدا حرف زدم که از دست خودم عصبانی هستم و کلی حس آرامش پیدا کردم. پس نوشتن خوب هست و البته یکبار نوشتن نه! بلکه اینکه از روی نوشته ات بخوانی آن ارزش دارد و باعث می شود که مطالب را بهتر فرا بگیریم. 
 
 
لطفاً برداشت خودتان را از سی دی الگو (از استاد امین) خیلی کوتاه، برایمان بیان کنید؟
 
برداشتی که از سی دی الگو داشتم این است که ما باید کلام الله و طبیعت را الگوی خودمان قرار بدهیم؛ و اینکه هر کاری که انجام می‌دهیم، برای اینکه به درستی آن پی ببریم، باید با کمترین کنش انرژی انجام شده باشد. چون در طبیعت هر اتفاقی که می‌افتد، حتی آن گوله برفی که آب می‌شود، با کمترین کنش انرژی هست. مورد دیگر اینکه من باید در کل مسیر، حسم را مورد نظر قرار دهم و راهی را که می‌روم، به حسم توجه کنم و اگر راهم را اشتباه رفته باشم، اصلاح کنم؛ چون حسم به من می‌گوید که باید چه کار کنم. یک مسئله جالب دیگر اینکه، استاد امین فرمودند که نظریه نسبیت انیشتین را در قرآن پیدا کردم، پس قرآن و طبیعت بزرگترین الگوی ماست و ما می‌توانیم از آنها درس بگیریم. 
 
 
این چند کلمه را که بیان می‌کنم، لطفا نظرتان را در قالب یک کلمه یا جمله کوتاه بیان کنید.
 
جناب آقای مهندس دژاکام: آقای مهندس فرشته نجاتی هستند که یک جامعه را از تنش و بیماری بدون درمان، نجات دادند. انسانی وارسته و بزرگ که فقط به فکر خودشان نبودند و باید به دستشان بوسه زد. 
کتاب ۶۰ درجه: کتاب امید، عشق و زندگی دوباره.
راهنما: محرم اسرار. 
شعبه حسنانی: محلی امن و دوستانه و مقدس. 
 
 
خاصیت فرمانبردار بودن به چه معناست؟
 
فرمانبردار بودن یعنی اینکه من در برابر خواسته‌های معقول مطیع باشم. البته بستگی دارد که من به چه درجه از جهان‌بینی رسیده باشم و خواسته‌های معقول من چه باشد. پس مطیع بودن، در جهت خواسته‌های معقول قدم برداشتن و به فرمان عقل رسیدن، فرمانبرداری می‌شود. وقتی که به حرف راهنما گوش کنم و سی‌دی‌هایم را به موقع بنویسم و در جلسات حرفی برای گفتن دارم، یک جور فرمانبرداری است. زمانی که سرم شلوغ باشد و سی‌دی ننویسم، دوست ندارم که به کنگره بیایم؛ چون حس می‌کنم که حرفی برای گفتن ندارم و اینکه در لژیون ساکت بنشینم، اصلا قشنگ نیست. باید به خاطر خودت به صحبت‌های راهنما گوش دهی و انجام بدهی. 
 
 
و اما کلام آخر.....
 
در پایان از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم. امیدوارم که همیشه سالم باشند و سایه‌‌شان بالای سر این جامعه بزرگ کنگره ۶۰ باشد. به تازه واردین هم به عنوان عضو کوچکی از کنگره ۶۰، یک پیام می‌دهم که جای خوبی قدم گذاشته‌اید. با امید خدا و تلاش و اراده خودتان، می‌توانید به آن آرامش، آسایش و زندگی ایده‌آل برسید. البته سختی‌هایی هست و سختی‌ها، شیرینی زندگی هستند و به قول آقای مهندس که می‌فرمایند وقتی که یک مشکل حل می‌شود، مشکل دیگری برای ما به وجود می آید و نباید کم بیاوریم. از شما خانم معصومه عزیز هم بابت این مصاحبه تشکر می کنم.
 
هماهنگی، مصاحبه و تایپ: همسفر معصومه، لژیون اول
ویرایش، عکس و ارسال: همسفر سارا
همسفران نمایندگی حسنانی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .