English Version
English

سپردن تمام مسئولیت‌ها به خداوند نوعی کفر است

سپردن تمام مسئولیت‌ها به خداوند نوعی کفر است

  لژیون ویلیام وایت همسفران پارک طالقانی با دستور جلسه «وادی چهارم و تأثیر آن روی من» به استادی همسفر جلالی راهنمای نیکوتین رأس ساعت 8:30 روز جمعه (28 خرداد ماه 1400) آغاز به کار کرد.


سخنان استاد:


وقتی وارد کنگره شدم از جناب مهندس شنیدم که خداوند بر مبنای عدالت، زندگی ما را رقم زده است خود ما این زندگی را انتخاب کرده‌ایم ولی الان یادمان نمی‌آید (البته گروه خیلی خاصی از بندگان خداوند هستند که گذشته خود را به یاد می‌آورند) این مطلب آرامش عجیبی به من داد؛ دو نکته برایم بسیار جالب و باعث آرامش بود: مسئله مرگ و چگونگی آن بود که جناب مهندس درباره آن صحبت می‌کردند نکته بعدی که جناب مهندس می‌فرمودند؛ چگونگی بستن پیمان الست بود که در قرآن هم درباره‌اش صحبت شده است. بعد از درک این مطلب متوجه شدم که چرا یک نفر کور یا فلج به دنیا می‌آید و موارد دیگر چون اکثر مردم این مسئله نامه پیشین را نمی‌دانند برایشان این سؤال پیش می‌آید که این چه عدالتی است؟ متوجه شدم که چگونگی موارد و مسائل فعلی ما با خواست خودِ بوده و مربوط به حق انتخاب و اختیار ما بوده است، هیچ کجا ندیدم که خداوند به ما وعده داده باشد که شما می‌توانید فقط بخورید و بیاشامید و هر کاری دوست دارید انجام بدهید و همه‌چیز بر وفق مراد شما خواهد بود؛ میدانیم که جهان هستی بر مبنای اضداد استوار است و اضداد فقط شامل تاریکی و روشنایی نیست بلکه در مقابل سختی‌ها قطعاً خوشی خواهد بود و اگر قرار بود ما فقط در خوشی باشیم رشدی صورت نمی‌گرفت. آقای مهندس بارها مثال بریژیت باردر را زده‌اند که ایشان فرد بسیار مشهوری بود که هر مدل ماشین و لباسی و هر برند عطر و ادکلنی که در جهان بود اولینش را برای ایشان می‌فرستادند و او از نظر مالی و جایگاه اجتماعی بی‌نیاز بود ولی در نهایت دست به خودکشی زد و زندگی یکنواختی داشت. باید دقت کنیم که هدف از خلقت چه بوده و رسالت هرکدام از ما چیست؟
خداوند یا قدرت مطلق بهتر از یک پدر و مادر است که فرزندانش را دوست دارد و می‌خواهد شاهد رشد آن‌ها باشد گویی ما را آفریده و با جاری بودن نیروهای القاء و احیاء منتظر است که ببیند ما از خود چه نشان می‌دهیم و چه راه و مسیری را انتخاب می‌کنیم ‌ و البته چگونگی انتخاب و حرکت و میزان رشد من در این زمینه بستگی به بودنِ من در کدام مرحله از نفس من دارد ؛ مبحث نفس در آموزش‌های کنگره 60 بسیار مهم است و جناب مهندس سی‌دی‌های زیادی در این زمینه ارائه داده‌اند که نفس، واحد و از یک جنس است و بستگی به نوع خواسته و عملکرد ما در سطح مختلف قرار می‌گیرد؛ سطح و طیف‌های مختلف یعنی چگونگی قرار گرفتن من در مراحل آگاهی و میزان دانایی من و نوع نگاه من دارد وقتی من در مرحله نفس اماره هستم یعنی آخرین مرحله تکاملی نفس در حیوان که اولین شروع مرحله تکامل نفس در انسان است در این مرحله از نفس (اماره) هیچ قدرت تفکر و تحلیل و بررسی صورت نمی‌گیرد و همه اعمال بر اساس خواست لذت طلبی و نیاز انسان است، سیگار کشیدن خود را به یاد می‌آورم که در مرحله نفس امر کننده بودم و بدون تفکر و در ناآگاهی کامل آن را استفاده می‌کردم، من به سیگار پناه بردم گویی که تنها دوست و یار من شده بود و همیشه می‌گفتم من در شرایط سختی هستم و کسی من را درک نمی‌کند ولی وقتی در مرحله آموزش سیستم کنگره قرار گرفتم فهمیدم این‌ها تنها توجیهاتی است برای متهم کرد ن دیگران و مبرا دانستن خود از این عمل ضد ارزشی زیرا من در مرحله نفس اماره حالتی داشتم که تشخیص نمی‌دادم که جایگاه من کجاست و جایگاه خداوند کجاست و این نشان دهنده سطح پائین آگاهی‌های من بود در نفس لوامه با افزایش آموزش‌ها و عملی کردن آن‌ها به نقطه‌ای می‌رسیم که خود را سرزنش می‌کنیم و طبق فرمایشات جناب مهندس؛ ایمان که همان تجلی نور خداوند در انسان است از اواسط ورود به مرحله نفس لوامه شروع می‌شود چون انسان جاری است. اساساً بودن در نفس اماره به جهت لذت در برآورده شده خواسته‌ها جذابیت دارد در نتیجه من باید با بالا بردن دانایی و تبدیل آن‌ها به دانایی مؤثر از این مرحله عبور کنم؛ نفس مطمئنه مصداق همان نزدیک شدن به فرمان عقل است و رسیدن به وعده خداوند برای بودن در بهشت خود که پاداش دوری از ضد ارزش‌ها و ثابت قدم بودن و ممارست در انجام کارهای ارزشی است.
در حرمت می‌خوانیم که سفر ما سفری است از کفر به ایمان و سپردن تمام مسئولیت‌ها به خداوند نوعی کفر است زیرا؛ خداوند بزرگ‌ترین نعمت که عقل و حق انتخاب است را به ما داده است و همه امکانات برای رسیدن به سرمنزل حقیقی که همان رسیدن به فرمان عقل است را در اختیار ما قرار داده است در نتیجه هر عمل و کنش و واکنش ما چه درست و چه اشتباه دارای مجازات و یا بها و پاداش است.


در ادامه اعضای حاضر در لژیون ویلیام وایت مشارکت کردند:

 همسفراکرم، مسافر نیکوتین از نمایندگی ستارخان
 مسئولیت حیاتی من شامل زندگی شخصی، مسائل مالی، تعاملات اجتماعی، تعامل فرهنگی من با مردم، با خودم است که همه این‌ها به جهان درونی من مربوط می‌شود به میزان رشدی که من در مورد نوع نگرشم داشتم و اینکه من دارای چه توانایی‌ها و چه نقطه‌ضعف‌هایی هستم آیا می‌توانم روی رشدم و نقاط ضعفم تمرکز کنم؟
 من باید به این مرحله از رشد برسم که همه اعمال من می‌توانند در آینده من سرنوشت‌ساز باشد و مسئول اعمالم خودم هستم، مسئول یعنی کسی که مورد سؤال قرار می‌گیرد اگر از من درباره خودم پرسیدند بتوانم به راحتی پاسخگو باشم که من و هدفم چیست؟ برنامه‌ام چیست؟ مرز بسیار باریکی که بین میزان مسئولیت‌های من و خداوند است نشان این است که خداوند مسئولیت خود را به خوبی انجام داده من را در نهایت تکامل خلق کرده است و بهترین نعمت که حق اختیار و انتخاب است را به من داده است و آخر هر راه را به من نشان داده است که من هر راهی را انتخاب کنم مسئولش خودم هستم و اینکه چقدر رشد و دانایی داشته‌ام نسبت به راهی که انتخاب ‌کرده‌ام پس این من هستم که باید این مرز بین خود و خداوند را مشخص کنم، زندگی من به قبل و بعد از کنگره تقسیم می‌شود قبل از کنگره من فرد به اصطلاح خودم مذهبی بودم و مدام در حال ذکر گفتن بودم ولی درکی نداشتم که چه‌ می‌خواهم وقتی روزی چندین بار ذکر انی ظَلَمتُ نَفسی را می‌گفتم آیا قدمی برای اینکه در حق خودم دیگر ظلم نکنم، برمی‌داشتم؟
مثل مصرف قلیان که در حق خودم ظلم می‌کردم چه در صور آشکار از نظر شخصیتی و جسمی و چه در صور پنهان که به تمام روان و جهان‌بینی خودم لطمه وارد می‌کردم آیا ماهیت نفسم را می‌دانم، آیا تلاشی می‌کنم برای خروج از وادی نفس اماره و ورود به مرز نفسه لوامه؟ این‌ها مسئولیت‌هایی است که من دارم و باید در جهتش حرکت کنم و با حرکت من خداوند با نیروهایش به من کمک خواهد نمود پس پذیرش مسئولیت‌های حیاتی خودم و سعی و کوشش برای رسیدن به این اهداف باید باشد که حمایت نیروهای قدرت مطلق برای من ممکن بشود در یک کلام از تو حرکت از من برکت.

همسفر سپیده، مسافر نیکوتین از نمایندگی شادآباد

در وادی اول و دوم ارزشِ وجودی انسان را به من یادآور می‌شود که من بدانم هیچ‌کس به اندازه خودِ من به خودم فکر نمی‌کند پس خودم را دوست داشته و ارزش قائل بشوم و در مسیر درست و سالم حرکت کنم اینکه مسئولیت حیات خود را قبول داشته باشم یعنی باید با تفکر صحیح کردن و عشق ورزیدن به خود باشد تا مسئولیتم را بپذیرم و کار درست را انجام بدهم. وادی چهارم نجات‌دهنده من بود چون به‌شدت از دیگران توقع داشتم و معتقد بودم مشکلات من خواست خداوند است و در نتیجه خودم را کاملاً کنار می‌کشیدم و می‌گفتم من کاره‌ای نیستم و همه این‌ها خواست خداوند بوده است. این وادی به من آموخت که از هیچ‌کس حتی نزدیکانم و خداوند نباید توقع حل مشکلاتم را داشته باشم و قدم اول را باید خودم بردارم و بعد از خداوند و نیروهایش انتظار کمک و یاری داشته باشم.


همسفر زهره، مسافر نیکوتین از نمایندگی ستارخان
وادی چهارم به من می‌آموزد که در تصحیح خود و زندگی‌ام قدم بردارم و مسئولیت حیات خودم را قبول کنم تا خداوند و نیروهای الهام و القاء خودش را به یاری من بفرستد در کتاب ۶۰ درجه زیر صفر در مقوله عقل و ایمان استاد سیلور خطاب به جناب مهندس می‌فرمایند که ما آنچه فرمان است را به شما می‌گوییم و شما خود باید در مسیر تکامل حرکت کنید من باید تلاش کنم برای تکامل خودم قبل از ورودم به کنگره مدام راز و نیاز می‌کردم که خدایا کمکم کن که دیگر سیگار نکشم حتی با ابتلا به یک بیماری سخت تا مجبور شوم که دیگر سیگار نکشم چون در خودم توانایی ترک سیگار را نداشتم و به فکر درمان نبودم، مشکل اینجا بود که من نقش و جایگاه خود در جهان هستی را نمی‌دانستم و همچنین میزان نقش و مسئولیت خداوند را هم نمی‌دانستم برای شناخت خداوند، باید از مرز خود عبور کنم که نفس چیست، صور پنهان و آشکار چیست؛ کالبد اول چه تأثیری بر روی کالبد دوم من دارد اینکه وقتی من یک کار ضد ارزشی مثل مصرف سیگار و قلیان را انجام می هم و در صدد درمان آن نیستم چه حجم از تخریب را بر روی کالبدهای دیگر خود و جسم و روان و جهان هستی وارد می‌کنم.


همسفر زهرا، مسافر نیکوتین از نمایندگی ابن‌سینا رباط‌کریم
وادی چهارم به من می‌گوید که انسان باید خود و نفس خود را بشناسد من قبل از کنگره با خدا معامله می‌کردم که من صد تا صلوات می‌فرستم و تو مشکلاتم را حل کن اینکه مصرف‌کننده قلیان شدم و در این ضد ارزش قرار گرفتم از خداوند انتظار داشتم و از خداوند می‌خواستم که من را در جهت کارهای ارزشی قرار بدهد در صورتی که من برخلاف فرامین خداوند حرکت می‌کردم و همیشه دیگران و خداوند را مقصر می‌دانستم و گاهی اوقات حتی کفر هم می‌گفتم زمانی که وارد کنگره شدم و سفر نیکوتین را شروع کردم دید و نگاه من تغییر کرد برای خودم، جسمم و روح و روانم ارزش قائل شدم و ذره‌ذره خود را پیدا کردم و اکنون درک بهتری از خداوند و دنیای اطرافم دارم من با حرکتم، برکت را دریافتم و اینکه من هر روز یک پیام جدید از طرف راهنمایانم دریافت می‌کنم که برایم راهگشا و کارساز است. به قول جناب مهندس کسی که خواهان باشد و در مسیر درست حرکت کند صدای پای استاد را می‌شنود.


همسفر مهناز، مسافر نیکوتین از نمایندگی ابن‌سینا
من مدتی در وادی چهارم توقف داشتم و نتوانسته بودم از این وادی عبور کنم ولی الان این وادی را بهتر درک می‌کنم قبل از کنگره ایراد بزرگی که داشتم این بود که دلم می‌خواست دیده شوم و به خاطر این موضوع هر کاری می‌کردم انواع کلاس‌های مختلف در رشته‌های مختلف را می‌رفتم برای کسب مدارک متفاوت و دلیل این حرکت را این‌طور تفسیر می‌کردم که در هر جمع و مبحثی هر صحبت و موردی که مطرح شد من صاحب‌نظر باشم. مدتی این‌گونه گذشت خود و خانواده‌ام را درگیر کرده بودم و هر کاری می‌کردم که به حال خوب برسم اتفاق نمی‌افتاد، با آمدنم به کنگره با مسئولیت‌پذیری آشنا شدم و از آن فضا تا حدود بسیار زیادی فاصله گرفتم اما باز هم منتظر بودم خدا برایم کاری کند روزی به مسافرم گفتم اینجا را هم می‌رویم، ببینیم خدا چه می‌خواهد؟ مسافرم به شدت عصبانی شد و گفت تو چه می‌خواهی؟ خدا همه کار را انجام داده تازه فهمیدم که واقعاً من چه می‌خواهم کجای کار هستم در یکی از سی‌دی‌های استاد امین شنیدم که وقتی خیلی تلاش می‌کنی ولی نمی‌شود شاید قرار نیست اصلاً آن اتفاق برایت بیفتد بعد از سال‌ها فهمیدم من برای یکسری کارها خیلی تلاش و هزینه کردم ولی اتفاق نیفتاد پس حتماً نباید وارد آن مقوله‌ها بشوم من مسئولیت‌پذیر نبودم دنبال مقصر بودم، نمی‌دانستم با انتخاب‌های آگاهانه یا ناآگاهانه خود باعث شده بودم به این نقطه از رکود برسم. وادی چهارم به من آموخت که سعی در شناخت خودت کن و با ورودم به لژیون ویلیام و آموزش‌های راهنمای گران‌قدرم خانم جلالی متوجه شدم که باید به درون خودم بنگرم و با تفکر خودم بفهمم که در کجا قرار گرفته‌ام.


همسفر ریحانه، مسافر نیکوتین از نمایندگی ستارخان
 در زندگی‌ام قبل از ورود به کنگره به مشکلات زیادی برخورده بودم و در تمام مدت دیگران را محکوم می‌کردم و هیچ مسئولیتی را نمی‌پذیرفتم وقتی تاریکی اعتیاد بر زندگی ما سایه انداخت و تنها فرزندم مصرف‌کننده مواد شد تنها راه نجاتمان را دخیل بستن به خداوند و طلب کمک از او می‌دانستم شروع کردم رفتن به امامزاده‌ها و نذر کردن‌های گوناگون و در کنارش استفاده از انواع و اقسام دعا و جادوها برای حل اعتیاد پسرم یا ساعت‌ها با ناامیدی در تراس منزل گریه می‌کردم که خدایا تو کجایی چرا کمکم نمی‌کنی چرا مشکل من را حل نمی‌کنی؟ با ورودم به کنگره 60، رشد و حرکتم را با نوشتن سی‌دی‌ها و استفاده از تعالیم و آموزش‌های کنگره و عملی کردن آن‌ها آغاز کردم در ادامه پی به ضد ارزشی بودن استفاده از قلیان بردم که بیست سال در قسمت جسم و روان من تخریب ایجاد کرده بود چون با کشیدن قلیان و سیگار می‌خواستم که خشم خودم را نشان بدهم و گریزگاهی شده بود برای فرار از مسئولیت‌هایم وقتی‌که وارد لژیون ویلیام شدم باز هم قصد سفر نیکوتین را نداشتم و می‌گفتم من نیازی ندارم و فقط می‌خواهم از جهانبینی کمک راهنمای ویلیام بهره‌مند شوم، خدا را شکر با ادامه مسیر آگاه شدم که باید درمان شوم، حرکت کردم و مسئولیت اعمال ضد ارزشی خود را قبول کردم و اکنون در اواخر سفر هستم و از حال خوب لذت می‌برم.


نویسنده: همسفر ریحانه، مسافر نیکوتین از نمایندگی ستارخان
ویراستاری: همسفر اکرم، مسافر نیکوتین از نمایندگی ستارخان
ارسال: همسفرسپیده، مسافر نیکوتین از نمایندگی شادآباد
لژیون درمان نیکوتین گروه خانواده کنگره 60


 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .