یازدهمین جلسه از اولین سری کارگاههای آموزشی کنگره 60، لژیون بیرجند با استادی مسافر مرتضی، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر اکبر، با دستور جلسه "در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره 60، من چه کردهام؟" روز دوشنبه مورخ 13 فروردین ماه 1400 رأس ساعت 16 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر.
در ابتدا خدا را شاکرم که توفیق داد تا در خدمت شما باشم و از مسئول محترم کارگاه آقای فلاح و همچنین نگهبان محترم جلسه سپاسگزارم که به من فرصت دادند تا خدمت کنم.
ایام ماه مبارک رمضان را خدمت شما تبریک عرض میکنم و همچنین ایام سوگواری شهادت حضرت علی (ع) را تسلیت عرض میکنم. دستور جلسه این هفته در خصوص عملکرد من در راستای استحکام پایههای مالی و علمی کنگره 60 میباشد. من همیشه این دستور جلسه را برای خودم برعکس میکنم و میگویم کنگره برای استحکام پایههای مالی و علمی من چه کرد و وقتی این کار را انجام میدهم کلی از مسائل برایم روشن میشود و درک دستور جلسه بسیار آسان میشود.
کنگره برای من که همه راههای ترک اعتیاد را رفته بودم، روزنه امید بود. به هر دری که میزدم به بنبست میخوردم و نهتنها نتایج مثبتی نمیگرفتم بلکه بیشتر دچار تخریب میشدم. کنگره به من امید داد و این امید برای من قیمت ندارد. اوایل ورود به کنگره به آن ایمان لازم نرسیده بودم چراکه قبل از آن شکستهای زیادی خورده بودم و نمیتوانستم اعتماد کنم، اما در ادامه راه با حرکت و تسلیم بودن متوجه شدم که اینجا با همهجا متفاوت است.
کنگره به من درس زندگی داد. مشکل من این نبود که مشکلات خودم را نمیتوانستم حل کنم بلکه مشکل من این بود که من اصلاً بلد نبودم زندگی کنم و بلد نبودم راه درست را بیابم. در ابتدای حضور در کنگره 60 با وادی اول مواجه شدم که به من تفکر درست را میآموخت و از من میخواست تا اول ببینم برای چه در این مکان قرارگرفتهام و هدفم چیست؟ آیا میخواهم تغییر کنم؟ این وادی باعث شد من تکلیف خودم را با خودم مشخص نمایم. این بزرگترین درس زندگی بود. کنگره 60 به من ظاهر و چهرهام را برگرداند. ظاهری که از تخریب مصرف مواد مخدر به یادگار مانده بود و تاوان زیادی بخاطر آن ظاهر دادم. کنگره به من احترام و آبرو داد. قبل از حضور در کنگره علیرغم اینکه در خصوص خیلی از مسائل اطلاعات داشتم اما به خاطر عوارض ناشی از مصرف در هیچ محفلی ارزشی برای حرفهایم که حتی گاهی اوقات صحیح بودند نیز قائل نبودند و این باعث آزارم میشد.
کنگره به من، خانوادهام و پدر و مادرم را داد. در زمان مصرف مواد مخدر بهقدری حسهای من بسته بودند که حتی بزرگ شدن فرزندم را ندیدم و بههیچعنوان چیزی از دنیای اطرافم دریافت نمیکردم. همچنین همیشه درگیر مشکلاتی از قبیل بحث با پدر و مادرم بودم و بههیچعنوان روی من حسابی نمیکردند. در صورتیکه در پلههای آخر کنگره تغییرات در من به حدی زیاد بود که نگرش اطرافیانم نسبت به من بهکلی عوض شد. کنگره به من اینها را داد که هر یک بهتنهایی بسیار ارزشمند هستند.
من در ابتدا نقطه رهایی از مواد را پایان مسیر میدانستم در صورتیکه کاملاً در اشتباه بودم. در نوشتارها میخوانیم که میگوید سفر اول از مصرف مواد تا قطع مواد و سفر دوم از قطع مواد تا رسیدن به خود و آن رسیدن به خود بسیار تا بسیار مهم است. در ادامه در سفر دوم هم تلاش کردم تا حضورداشته باشم و از این بستر بهره ببرم. لذا در سفر دوم به لژیون سردار پیوستم سپس دنور شدم و اکنون هم توفیق داشتم که عنوان پهلوان را نصیب خود نمایم.
آقای مهندس همیشه میفرمایند که هر ساختار برای حفظ، رشد و بقای خود نیاز به سه پارامتر مهم منابع مالی، منابع علمی و نیروی انسانی دارد. منابع انسانی خدمتگزارانی هستند که در کنگره حضور دارند و نقش بسیار مهمی دارند. علم کنگره هم این دانش نابی است که بین همه ما در چرخش است و از آن بهره میبریم. منابع مالی هم از سبد جلسات و لژیون سردار تأمین میشود و اگر خودمان به فکر خودمان نباشیم قطعاً هیچ نهادی از بیرون از ما حمایت نخواهد کرد و ما هم با توجه به پتانسیل بالایی که داریم به منابع بیرون از کنگره نیازی نداریم زیرا ما آموختهایم که اگر تمام گنج های جهان را به ما بدهند بازهم ارزش آن بهاندازه یافتن گنج درونمان نیست.
من زندگیام از روزی که در کنگره 60 خدمت مالی کردم بسیار متحول شد به صورتیکه این تغییرات را بهوضوح درک میکردم و هرسال نسبت به سال قبل قدرتمندتر شدم. در این خدمت نکتهای نهفته است و آن این است که باید این خدمت بدون ادعا و حسابوکتاب باشد. من تلاش کردم که در پی این خدمت حسابوکتابی نداشته باشم و بیشتر برای دل خودم این خدمت را انجام بدهم و این نکته بسیار برای من تأثیرگذار بود. من معتقدم اگر خدمت مالی انجام میدهم برای خودم بوده و قطعاً برای باز کردن گرههای درونیام این خدمت را انجام میدهم. زمانی که فکر کنم من اگر نباشم این خدمت توسط شخص دیگری انجام نخواهد شد دقیقاً آنجا نقطه سقوط من خواهد بود.
در این روزهای عزیز از خدا میخواهم که همیشه در این بستر یک خدمتگزار باقی بمانم و بتوانم اول به خودم و در مرحله بعد به یک هم درد این خدمت را انجام بدهم.
ممنون از اینکه با سکوتتان به صحبت من گوش دادید.
خدمتگزاران
امضا دفتر تکالیف خدمتگزاران توسط سرپرست محترم لژیون
عکاس: مسافر رضا از لژیون یک بیرجند
نگارش و ارسال خبر: کمک راهنما احسان ابوالحسنی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1547