بعد از مدت ها دست به قلم شدم تا دلنوشته ای بنویسم. امسال هم به این دستور جلسه رسیدم و به فکر فرو رفتم، آخر من برای اهداف کنگره چه کرده ام؟ چگونه توانستم چیزهایی را که کنگره به من بخشیده است را جبران کنم و این حس و حال خوب را به دیگران انتقال بدهم؟ حدود چهار سال است از حضورم در کنگره می گذرد، هر لحظه آن برایم زیباترین لحظات و شیرینتر از عسل بود و من دوباره یاد چیزهایی که خداوند به وسیله کنگره به من بخشید و چقدر در این مکان تغییر کردم و حالم عوض شد افتادم به فکر فرو رفتم.
انسان همیشه بهترین و بدترین خاطرات زندگی اش را فراموش نمی کند، خاطرات بد را کنگره از ذهنم پاک کرد و در حال حاضر خدا را شکرگزارم که به وسیله آن اتفاقات و تجربیات سخت و دردآور توانستم به کنگره راه پیدا کنم و به خاطرات خوبم صد چندان اضافه کردم، به هرچه خوبی و خوشی است فکر میکنم و لحظاتی را به یاد میآورم که در کنگره در کنار دوستانم هستم، آموزش میگیرم و خدمت میکنم، چقدر انرژیبخش است و چقدر زیباست که در چشمانی پر از اشک و دلی پر از ناامیدی با یک لبخند یا یک آغوش و یا یک کلمه، خنده بر لب و امید و شادی به دل ببخشی، کجا می توانم این گونه باشم؟ کجا؟ با خود صادق باشم هیچ وقت آنقدر پرتلاش و آیندهنگر و سختکوش نبودم اما از انرژی ناب کنگره و انرژی مثبت دوستانم و پیوند محبت بین هم، چقدر در من انرژی ذخیره شد و چقدر این اشتیاق به خدمت و کمک کردن به هم نوع خود زنده شد، که با تمام تلاشم میخواهم در کنگره خدمت کنم و برای اهدافش سعی و تلاش کنم.
من همیشه خود را مدیون کنگره میدانم زیرا کنگره به من انسان بودن و انسانی اندیشیدن را آموخت، کنگره مرا با خود آشتی داد و من درونیام را زنده کرد، کنگره بود که ناامیدی مرا تبدیل به امید کرد، کنگره بود که ترس مرا تبدیل به شجاعت کرد و آتش درونی مرا تبدیل به نور امید کرد. کنگره بود که توانست به من آرامش و آسایش ببخشد. هر کلمه از آموزشهای کنگره قطرهای آبی بود بر دل یخ زده و مرده من، قطره قطره، دل مرا زنده کرد، مرا احیا کرد و چشم دلم را باز کرد، دیگر دنیا را جور دیگر می بینم، دیگر حتی زشتی ها برایم زیبایی خاصی دارد، دیگر همه چیز همه موجودات و انسان ها را جور دیگر دوست دارم و چه طور میشود این همه عشق و محبت و آموزش را در کنگره جبران کرد؟ به همین دلیل میگویم من تا آخر عمرم مدیون کنگره و خانواده آقای دژاکام هستم.
کنگره نه تنها مسافرم را به درمان قطعی اعتیاد رساند بلکه خودم هم در کنگره به درمان اعتیاد به نیکوتین رسیدم و دنیا و زندگیمان را به کل تغییر داد؛ و حتی در رفتار و کردار بچههایم تاثیر مثبت داشت در کنگره حتی خدمت کردن هم کمک کردن به خود است، خدمت کردن در درجه اول انرژی بخشیدن به خود است. در کنگره زمانی که میخواهی آموزش بدهی آن آموزش در تو نهادینهتر و ماندگارتر میشود اما باز میتوان به روشهای زیادی برای اهداف کنگره و دستگیری عزیزانی که تازه وارد کنگره میشوند تلاش کرد تا روزی این دیدگاه و حال خوش را تجربه کنند. کسانی که شرایط خدمت کردن را دارند به صورت داوطلبانه خدمت میکنند و اول آموزش میبینند و بعد آموزش میدهند، اما چه انرژی ناب و مثبتی دارد خدمت در کنگره و همه کسانی که خدمت گزار کنگره هستند عاشق و دلباخته این جایگاه ها و خدمات هستند تا با تمام تلاش و عشق شان خدمت کنند، کسانی هستند که میتوانند از لحاظ مالی برای اهداف کنگره به هر میزان مبلغ مشارکت کنند و برای اهداف کنگره تلاش کنند، باز اینجا هم اول خیر و برکت به زندگی خودشان بخشیده میشود.
در آخر کسانی هستند که با قلم میتوانند خدمت کنند، از حس و حالشان برای سایت مینویسند، تجربیاتشان را به رشته تحریر در میآورند تا دوستانی که بیرون از کنگره هستند، ببینند و نقطه تفکری در ذهنشان جرقه بزند تا به ما بپیوندند، زیرا ما هم روزی حال آنها را داشتیم و میتوانیم با همدردی از آنها و نشان دادن راه به آنها راه را برایشان باز کنیم تا قدم بگذارند و به آن چه که ما تجربه کردیم و رسیدیم آن ها هم برسند؛ و باز برگشتم به سوال خودم که، من برای اهداف کنگره چه کرده ام؟؟ باز مکث و سکوتی معنادار در ذهنم مرا به فکر فرو برده است، من هیچ کاری برای کنگره نکرده ام!!! اما ناامید نمیشوم باز با تمام تلاش برای دلگرمی خودم شروع میکنم به خدمت کردن، تلاشم را بیشتر میکنم تا در این جایی که پر از عشق و محبت و دانش است بتوانم افراد بیشتری را امیدوار کنم بتوانم با یک لبخند با یک آغوش، لحظه ای افرادی که مثل خودم روزی پر از درد و غم و ناامیدی هستند را حال خوش ببخشم، بتوانم آموزشهای کنگره را انتقال بدهم تا نگرش و دیدگاه آن افراد مانند من تغییر کند. تا دوباره خود را پیدا کنند و به آرامش درونی از دست رفته شان دست پیدا کنند.
هیچ چیز ارزندهتر از خدمت به هستی و حیات و انسانها نیست و من چه خوشبختم و سعادتمندم که خداوند و کنگره این توفیق را به من اعطا کردند و به من اعتماد کردند تا خدمت کنم و مفید باشم، و عاشقانه و با تمام نیرو برای اهداف کنگره خدمت می کنم. همیشه به تازهواردین عزیزی که وارد کنگره میشوند میگویم این جا خانه ای از خداست و شما چقدر برای خدا عزیز هستید که شما را دعوت کرده و اذن شما را صادر کرده است تا وارد اینجا شوید و حالا با تمام تلاش قدم بگذارید و نهراسید و خود را به کنگره بسپارید و تشنه آموزش در کنگره باشید، زیرا روز اولی که من هم وارد کنگره شدم همین حس را داشتم، هیچ جا و هیچ کس برای رضای خدا و فقط برای خودم به من کمک نکرد به جز کنگره! کنگره با عشق و محبتش دستم را گرفت و فشرد و به من راه رفتن دوباره را آموزش داد تا در مسیر درست حرکت کنم.
هیچ وقت دوست ندارم دستانم از دستان کنگره باز بماند، فقط کنگره بود که از روز اول با محبتش، با عشقش و با آموزشهایش دلم را شاد کرد، وجودم را پر از عشق کرد و با آموزش هایش زندگی مرا احیا کرد و چقدر این عمل عظیم و زیبا و بزرگ است؛ و از خداوند سپاسگزارم که مرا وارد کنگره کرد و با تمام تلاشم و نیروی درونی و بیرونی ام هر خدمتی تا جان دارم انجام میدهم که کنگره به اهدافش برسد و من بتوانم پلی برای رسیدن افراد به کنگره و رهایی و حال خوش و این حس های زیبا و قشنگ باشم.
نویسنده: مسافر نیکوتین سمیه (کمک راهنمای لژیون ویلیام وایت)
ویرایش: همسفر لیدا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر پریسا(لژیون هشتم)
لژیون ویلیام وایت نمایندگی ابوریحان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1400