مقوله پیوندهای نامیمون یا نامبارک، هم برای سفر اول و هم برای سفر دوم یک مقوله خیلی کاربردی است و در این امر ما میتوانیم از طبیعت الگوهای بسیار زیادی دریافت کنیم. الگوهایی که طبیعت به ما میدهند جاری هستند و ما انسانها بخشی از طبیعت هستیم به خاطر همین این الگوها برای انسان نیز صادق میباشند. پیوند کلمهای است که معمولاً در باغداری از آن بیشتر استفاده میشود؛ یعنی شما میتوانید به درخت زردآلو پیوندی از درخت سیب یا گیلاس را بزنید که در گیاهان این پیوند باعث محصولات بیشتر میشود.
همین امر در مورد انسان هم صادق است ولی در انسان این پیوند زدن موجب به وجود آمدن صفات میشود؛ یعنی اگر ما به انسانی یک ویژگی خوب پیوند بزنیم بعد از مدتی تولید جدیدی از خودش به وجود میآورد. پیوندهای خوب در انسان مشکلی ایجاد نمیکنند و باعث خیروبرکت هستند و تواناییهای جدید و خصوصیات تازهای را برای ما به ارمغان میآورند؛ ولی پیوندهای نامیمون یا نامبارک هستند که برای انسان مشکلاتی را به وجود میآورند. دقیقاً مثل این است که ما درختی با محصولات شیرین داشته باشیم و به این درخت میوه تلخی پیوند بزنیم و یک چیزی مثل حنظل از این درخت به وجود بیاید و رشد کند و تمام درخت را در بر بگیرد. اینجا محصولات ما از میوههای شیرین به میوههای تلخ و ترش تبدیل میشود و یا در انسان صفات: کینه، نفرت، خیانت، سرزنش و... به وجود میآید.
آیا میدانیم که اینهمه تنوع میوه از کجاست؟ اگر ده هزار سال پیش به بازارهای باستان میرفتید آیا چنین میوههایی را مشاهده میکردید؟ یک باغبان که عشق و علاقه زیادی به این کار دارد میآید و با پرورش دادن یکسری از گیاهان تغییراتی در آنها به وجود میآورد که باعث به وجود آمدن محصولات جدید با طعمهای جدید میشود؛ مثل تفاوت درخت بادام وحشی با درخت بادام اهلی یا همین گیاه تریاک که یکزمانی وحشی بوده با محصول بسیار کم. تفاوت یک گیاه وحشی با اهلی در این است که: وقتی اهلی میشود میزان محصولی که به وجود میآید چندین برابراست و اصولاً میوهها وقتی به فرم اهلی خودشان درمیآیند قابلاستفاده میشوند و طعم بهتری میگیرند. این از حالت وحشی به اهلی درآمدن به کمک آن شخصی اتفاق میافتد که حکم باغبان را دارد و این کار انجام نمیشود مگر اینکه آن باغبان از دانش و شناخت بالایی برخوردار باشد.
در انسانها هم این حالت اهلی بودن و وحشی بودن موجود است. انسان وحشی انسانی نیست که با برگ درختان خود را پوشانده و یا در کوه و بیابان میدود؛ انسان ممکن است کتشلوار پوشیده باشد ولی وحشی باشد. یعنی به لباس و ظاهر نیست و در حقیقت به صفات و به خلقوخویی است که در آن شخص است. انسان وحشی هر کاری میخواهد میکند؛ درواقع انسان وحشی همان نفس اماره است. انسانی که در نفس اماره خود سیر میکند یک انسان بدوی و وحشی است که محصولاتش اکثراً تلخ و ترش یا بسیار کم است. این باغبان یا معلم است که با علم و دانش خودش این پیوند را انجام میدهد و درخت بادام وحشی یا انسان وحشی را تبدیل به انسان اهلی میکند و محصولات آنها را تغییر میدهد. البته این پیوند چه شر باشد چه خیر، با سوزش و درد و ضربه همراه است و آن ضربه و درد به جان آدمی وارد میشود و لایههای بیرونی را پاره میکند و شرایط را برای ایجاد پیوند به انسان مهیا مینماید؛ مثل پیوند بیماری اعتیاد. شخص باید یک ضربه عشقی خورده باشد تا بهطرف مشروبات الکلی برود، یا باید درد زیادی را متحمل شده باشد تا به سمت مواد مخدر برود.
حال سؤال اصلی اینجا است: ما برای جدا کردن آن پیوندها چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ مرحله اول تشخیص است. اصولاً پیوندها خودشان را نشان نمیدهند؛ تا زمانی که اوضاعواحوال برای یک پیوند مساعد باشد و ما خواسته نفس اماره را همانطوری که میخواهد انجام دهیم، هیچ مشکلی پیش نمیآید. ولی کافی است که شرایط سخت شود و آن خواستهها انجام نشود. مثلاً در پیوند اعتیاد کافی است مواد را به آن نرسانیم و در حقیقت خواستهاش را اجرا نکنیم؛ اینجا است که متوجه پیوند میشویم. بعد از شناخت پیوند به مرحله تزکیه و پالایش میرسیم. تزکیه و پالایش جاری است، در همین زندگی روزمره ما در محل کار و در نحوه برخورد ما با خانواده خود. جداسازی پیوند با درد خیلی زیادی همراه است، درست مثل درد زایمان. اگر انسان این درد زایمان را پذیرفت، به خلق جدید میرسد ولی اگر نپذیرفت و سقطجنین کرد، زمان زیادی طول میکشد تا دوباره به این موقعیت برگردد. در کل تزکیه و پالایش سخت است؛ ولی کسی که خواهان شیرینی است و حال خوب را میخواهد باید مثل یک جنگجو باشد و با این مسائل روبرو شود.
نگارنده: مسافر ابوالفضل
نمایندگی امین گلی
- تعداد بازدید از این مطلب :
859