English Version
English

اهمیت تبدیل دانایی به دانایی مؤثر

اهمیت تبدیل دانایی به دانایی  مؤثر

سلام به جمع دوستان محبت؛ آن عزیزانی که دور هم جمع شده‌اند تا محبت خویش را نشانی از محبت بیکران بدانند، ما همه برای انسان‌هایی چون شما احترام انسانی، قائل هستیم و امیدواریم این نشان را هیچ وقت از یاد نبرید. ما این بار از شما چیزی نمی‌گوییم؛ فقط توفیق شما را در پایان راه از الله می‌خواهیم. در این مکان شما، دل‌های هستند که می‌خواهند بدانند آیا می‌شود به آن درجه، ارتقاء یافت که هیچ موضوع دیگری به طور مشکل، مطرح نشود؟ البته با دو طریق می‌شود، با تفکر و بی‌تفکر، کدام یک سهل‌تر است؟ در ادامه به مسائلی رسیدید که از هر لحاظ قابل بسط و توضیح ‌باشد؛ یا اینکه بی‌تفکر، به قدم‌های دیگری رفتید که هیچ‌وقت، توضیحی نداشته باشید و یا نتوانید توضیح بدهید. حتماً معنای دومی را خوب ادراک می‌نمایید. به تمام انسان‌ها می‌گوییم که در پایان یک نقطه آغاز نقطه دیگر، آنچه با خود می‌خواهند همراه داشته باشند، با تفکر و اندیشه باشد؛ بدون ترس و خوف می‌توانید به بلندترین سلسله جبال‌ها راه بیابید. ممکن است انسان‌هایی باشند که با وجود گذشت قرن‌ها در تکامل دچار چندگانگی می‌شوند و بارها اشتباه کنند یا به طور عمدی یا سهواً فرقی نمی‌کند هر دو از میزان نادانی آن‌ها حکایت می‌کند. (بر گرفته از کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر؛ پیام "میزان دانایی استاد سردار")

در کنگره تمام دستور جلسات روند رسیدن به چیزی را نشان می‌دهد و وقتی راه را پیدا می‌کنیم راحت‌تر می‌توانیم مسائل را حل کنیم و فرمول این راه مثلث دانایی است که اضلاع آن تفکر، تجربه و آموزش می‌باشد؛ ما به هیچ عنوان نمی‌توانیم اضلاع آن را جا به جا کنیم؛ یعنی اگر در مقوله‌ای به اندازه کافی تفکر و تجربه و آموزش داشته باشیم می‌توانیم بگوییم در آن مقوله به دانایی رسیده‌ایم. اگر اضلاع مثلث دانایی با هم برابر نباشد دانایی مؤثر نیست؛ می‌خواهی جلو بروی، نمی‌توانی چون فقط در حد دانستن می‌دانی. کار و فعالیت به دلیل تکرار به عمل تبدیل می‌شود یا سفر تدریجی در ابتدا سخت است چون مرحله فعالیت است ولی وقتی یک مدت از آن گذشت به صورت عمل در می‌آید و آسان‌تر می‌شود.

اولین مرحله، در عمل به دانایی، تفکر و اندیشیدن است. چگونه اندیشیدن خیلی مهم است؟ اینکه چطور فکر کنیم و چه می‌خواهیم و چگونه می‌خواهیم مسیر دانستن را طی کنیم. وقتی تمام دانسته‌های خود را جمع می‌کنیم آن موقع است که از مجهول به معلوم می‌رسیم. حالا برای رسیدن به این معلوم باید تجربه داشته باشیم.

از نظر من همه ما انسان‌ها می‌دانیم کدام راه درست و کدام راه نادرست است ولی هواهای نفس نمی‌گذارد که ما درست فکر کنیم. وقتی دانایی را کاربردی کنیم و به دانایی مؤثر تبدیل کنیم این مهم است.

بیشتر انسان‌ها دارای مثلث بزرگی از دانایی هستند بسیاری از مسائل را می‌دانند اما مثلث دانایی مؤثر آن‌ها که درون مثلث دانایی قرار می‌گیرد معمولاً خیلی کوچک است یعنی میزان دانایی مؤثر به مراتب کمتر از میزان دانایی است؛ دانایی که فقط در حد دانستن باشد دانستنی که توان عمل به آن را نداریم این نوع دانستن فرقی با ندانستن ندارد.

قسمت سوم این دستور جلسه سواد است. واقعاً میزان تحصیلات و سواد کاملاً حسابش با دانایی جداست. تحصیلات و سواد مثل کتابی می‌ماند که هیچ‌وقت باز نشده است کتاب مطالب باارزشی دارد ولی اگر آن‌ را باز نکنیم و مطالب آن را فرا نگیریم چه فایده‌ای دارد؟

پس میزان تحصیلات با دانایی جداست مثل انسان بودن به لباس پوشیدن نیست بلکه باید انسانی اندیشید. انسان‌هایی هستند که از تحصیلات بالایی دارند ولی آنها در اوج بی‌تعادلی بودند پس سواد و یا علم نمی‌تواند به مفهوم دانایی باشد یا به عکس با انسان‌هایی روبرو می‌شویم که حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارند اما در رفتارهای آنها و تفکرات آنها ممکن است نشانه‌هایی از تعادل و دانایی را ببینیم پس بی‌سوادی به معنای نادان بودن نیست. چطور حرف می‌زنیم و چگونه رفتار می‌کنیم نشانه دانایی ماست. نشانه دانایی در نهایت به تفکرات و اعمال ما منتهی می‌شود اینکه انسانی بیاندیشیم و انسانی عمل کنیم.

مسیر کنگره 60 و آموزش‌های آن چیزی جز رسیدن به دانایی نیست بدون دانایی نه به تعادل می‌رسیم نه به درمان؛ به امید این‌که همه در مسیر دانایی حرکت کنیم.

نویسنده و ویراستار: همسفر زری کمک راهنمای لژیون دهم

ارسال: همسفر سولماز لژیون خانم زری (لژیون دهم)

همسفران نمایندگی آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .