English Version
English

ثمره دانایی از خودگذشتگی

ثمره دانایی از خودگذشتگی

انسان به دانایی نمی‌رسد مگر آنکه بتواند از آن لایه سختی و رنج عبور کند. هرچیزی که پیش می‌آید و اتفاق میافتد اگر انسان به نتایج آن نگاه کند می‌تواند به ماهیت آن قضیه پی ببرد مثلاً وقتی‌که به نتیجه درخت خوب نگاه کنید یک باغبان خوب نگاه کند به همه‌چیز می‌تواند پی ببرد از روی میوه می‌تواند  وضعیت درخت را پیدا کند اگر وارد باشد یا باغبان باشد. اگر معلمی به برگه شاگرد نگاه کند اگر معلم خوبی باشد می‌تواند به نکات قوت و نقاط ضعف آن را پیدا کند. اگر به این داستان ویروس توجه کنیم  و نتایج آن را نگاه کنیم و به ماهیتش پی ببریم. چه اتفاقی افتاده ؟ ارتباط انسان‌ها خیلی خیلی کم  شده و حتی روابط عادی به حداقل رسیده و خیلی از شغل‌ها در کل دنیا متوقف‌شده است. هفته اول که کرونا شیوع پیداکرده اقتصاد دنیا دو میلیارد و هفتصددلار خسارت‌دیده است و دو هفته گذشته فقط به بورس آمریکا پنج هزارمیلیارد دلار خسارت زد. سیاره‌ها میلیون‌ها سال طول کشیده که به وجود بیایند. سیاره زمین یک سیاره مرده بوده است و خداوند آن را زنده کرد منظور اینکه زمین یک موجود زنده است و عمر انسان در مقابل عمر زمین مثل یک‌چشم برهم زدنی است ولی در همین چشم برهم زدن انسان مسیری را در پیش می‌گیرد و اگر این مسیر ادامه پیدا کند قطعاً به نابودی و مرگ سیاره ختم می‌شود.یک انسان دمای بدنش 37 درجه است اگر به 42 برسد به کما می‌رود زمین هم این‌گونه است اگر دما 2 یا 3 درجه زیاد شود برسد به پنج درجه وارد مرگ می‌شود.

میگویند اگر از آموزگار آموختی که آموختی وگرنه روزگار به تو میاموزد این همین است.

دانایی همان تشخیص ماهیت خواسته‌ها است که در هر لباس و هر شکلی خواسته است. اینکه به تولید آلاینده‌های خودمان ادامه بدهیم چه کسی می‌تواند تشخیص بدهد که این خواسته معقول است ؟ کسی که به دانایی مؤثر رسیده باشد کسی که ماهیت خواسته‌ها را بتواند تشخیص بدهد.

در سال 77 متوجه شدم که قلعه عقل وجود دارد ولی متوجه مسئله دانایی نشدم و 4 یا 5 سال طول کشید که فهمیدم وجود دارد.

آقای مهندس در کتاب 60 درجه نوشته‌اند که انسان دقیقاً یک جهان کوچک و فشرده‌شده است. در نظر گرفته‌ایم که یک انسان دقیقاً مثل یک شهر یا کشور عمل می‌کند پس اگر انسان مثل یک کشور باشد پس حتماً  باید یک ساختار مثل فرمانروایی در آن وجود داشته باشد و یک قلعه عقل در وجود هر انسانی وجود دارد و بعدها متوجه شدیم  پس در شهر وجودی هرکسی باید ساکنینی باشد و مقایسه کردیم به خاطر همین بعضی‌ها خیلی خوب هستند و بعضی‌ها بدجنس هستند.

برای اینکه درختی کاشته شود باید اول دانه باشد که کاشته شود تا درخت به وجود بیاید یک جهان هم که بخواهد به وجود بیاید  باید بذری  کاشته شود آقای مهندس در آموزش‌ها گفتند که آن بذر همان بیگ بنگ بوده که اتفاق افتاده است و دنیای ما از آن متولدشده است و این خیلی به ما در یادگیری مدل‌ها کمک می‌کند.

من این مسئله را که ساکنینی در شهر وجود انسان است و بین آن‌ها یک ارتباطی است را از دانشگاه یاد گرفتم. در دانشگاه آدم ناموفقی بودم هر کاری می‌کردم نمی‌توانستم مسائل دانشگاه را حل کنم. خیلی تلاش می‌کردم  وخیلی هم تفکرمی‌کردم و نقشه می‌کشیدم که درس‌ها را خوب یاد بگیرم و اعتقاد داشتم همین‌که انسان قدرت تحلیل و تفکر داشته باشد کافی است ولی هیچ‌وقت به نتیجه نمی‌رسیدم و نقشه‌های من جواب نمی‌داد و به شرایط بحرانی رسیدم . در دانشگاه ممکنه به‌جایی می‌رسی که دیگر فرصت درس خواندن از انسان گرفته می‌شود و بعضی‌ها شایستگی ادامه درس را ندارند من به آنجا رسیده بودم و شرایطم بحرانی شد. در شرایط بحرانی است که دانایی رشد می‌کند. دو سال بعد از تأسیس کنگره من به کنگره آمدم تا چیزهایی را که بلد بودم را به دیگران هم یاد بدهم و چون حرکت کردم و شروع کردم به خدمت کردن در کنگره مسیر برایم باز شد و عده‌ای به سراغم آمدند و اصرار داشتند تا چیزهایی را که بلدند را به من یاد بدهند. جالب بود تا قبل از کنگره و خدمتم در کنگره کسی به من کاری نداشت. بعدازاین اتفاق، قضیه دانایی برایم کم‌کم مشخص شد که تنها در خانه نشستن و تفکر کردن و نقشه کشیدن که جواب نمی‌دهد. تمام کتاب‌های اعتیاد را مطالعه کنید ولی از دنیای اعتیاد  نمی‌توانی بیرون بیایی.

درواقع در کنار تفکر دو تا چیز دیگه آموزش دیدن و تجربه کردن هم باید باشد تا دانایی به وجود بیاید. من ظرف یک سال توانستم 42 واحد را پاس کنم و کاملاً از یک شاگرد ضعیف به یک شاگرد خوب تبدیل شدم و فهمیدم که این مسئله مربوط به درس و دانشگاه نیست. کمی که جلوتر آمدم دیدم که دانایی من رشد نمی‌کند فهمیدم که چیزی بنام ترس نمی‌گذارد که من درست فکر کنم و یا ناامیدی نمی‌گذارد که در جمع باشم. بچه‌های کنگره این‌ها را انجام دادند و کسانی که در سفر اول هستند و شروع می‌کنند به خدمت کردن و برای دیگران وقت می‌گذارند دیگران هم برای آن‌ها وقت می‌گذارند. چیزی که مطرح شد و سواد مطرح شد. چرا یک مهندس که خیلی نمرات بالایی دارد ولی داخل کار خیلی بدعمل می‌کند این سال‌ها وجود داشت و متوجه شدیم که فقط آموزش نیست فقط درس‌ها را سر کلاس یادگرفته است.

بنابراین همه انسان‌ها به دانایی نمی‌توانند دست پیدا کنند چون همه انسان‌ها ازخودگذشتگی لازم را در خود به وجود نمی‌آورند و اگر این‌ها را در خودم به وجود بیاورم به دانایی می‌رسیم و از مسئله عبور می‌کنیم ولی اگر اجرا نکردم  خداوند هشدار می‌دهد و به انسان یک‌بار هشدار می‌دهد اگر به آن هشدارها توجه کرد که مسئله حل می‌شود اگرنه هشدار بزرگ‌تر می‌شود.

پس خلاصه اگر بگویم انسان مالک یکسری چیزها نیست بنابراین بایستی در آن چیزهایی که داده‌شده مثل یک امانت‌دار رفتار کند و از آن زاویه به قضیه نگاه کند ولی این به زمان احتیاج دارد تا این را یاد بگیریم که ما با سیاره‌ای که در آن زندگی می‌کنیم چطور رفتار برخورد کنیم امیدوارم که این مراحل دانایی در تک‌تک ما به وجود بیاید و ادامه داشته باشد یعنی اینکه وقتی به جواب رسیدم و جایگاهی پیدا کردم انسانی که واقعاً به دانایی نزدیک شده است این برای خودش درنظر می‌گیرد که اگر من الآن توانستم خیلی از مسائل را حل کنم و غالب شوم خیلی از مسائل در دنیا وجود دارد که نسبت به خیلی از این‌ها هیچ شناخت و دانایی ندارم برای یادگرفتن آن‌ها همیشه تواضع و تلاش لازم را داشته باشند وگرنه انسان تا یکجا پیشرفت می‌کند ولی یکجا متوقف می‌شود که کاملاً این اتفاق میافتد برای خود من این اتفاق افتاده است. فقط خواندن یک جزوه و اینکه من بدانم مثلث دانایی چی هست؟ آموزش چی هست؟این‌ها تئوری است اما در عمل بایستی خیلی تلاش کنیم تا این اتفاق بیفتد و نکته دیگر در مورد مثلث دانایی بگویم دو مسئله است یکی اگر من خوب یاد بگیرم می‌فهمم که نقطه‌ضعف من کجاست نقطه‌ضعف من در کدام مسئله است.

نوشته: همسفر معصومه (لژیون یازدهم)

ویرایش و تنظیم: همسفر پریسا(لژیون هشتم)

همسفران نمایندگی ابوریحان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .