کارگاه آموزشی کنگره 60 شعبه حر با نگهبانی کمک راهنما همسفر شیرین و استادی ایجنت شعبه سرکار خانم صبا و دبیری کمک راهنما همسفر سمیرا با دستور جلسه جشن همسفر مورخ 1399/12/9 رأس ساعت 16 برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صبا هستم یک همسفر:
خداوندا به همه ما همسفران کنگره ۶۰ آرامشی عطا بفرما تا در انجام آنچه ما را به تو نزدیکتر میکند و برای آن قدم به حیات گذاشتهایم موفق گردیم. خدایا حال همه همسفران کنگره ۶۰ را خوب کن و دلشان را شاد به رهایی و ارتقاء مسافرشان بگردان. امیدوارم هیچ همسفری در کنگره ۶۰ ناامید نشود.
این جشن را به همه همسفران تبریک میگویم و امیدوارم با عملکرد درستی که در این مسیر برای خود رقم میزنند همیشه شایسته تقدیر باشند. این شایستگی زمانی برای انسان رقم میخورد که کاری را انجام دهد که از دیگران برنمیآید. اگر همسفران کنگره ۶۰ را نسبت به تمام خانمهایی که در وادی اعتیاد قرار دارند، مقایسه کنیم یک درصد هم نباشد، ولی این یک درصد میتواند سرنوشت کل هستی را تغییر دهد بهشرط اینکه آموزش خوب بگیرند و این راه را بهسلامت طی کنند. از خداوند میخواهم آن آموزشی را که همه ما به آن نیاز داریم تا این مسیر را بهسلامتی کنیم به ما عطا کند.
من صبح یک آیه از قرآن را میخواندم که دعای پیامبر است و میگفت: (خدایا به من دانش و حکمت عطا فرما) درک حکمت بهسادگی امکانپذیر نیست و ما بهراحتی نمیتوانیم بفهمیم چرا درگیر برخی از مشکلات هستیم. همسفرانی که ابتدا درگیر مشکلات اعتیاد و دیگر مشکلات میشوند به حکمت مشکل فکر نمیکنند فقط به اجتناب فکر میکنند، به اینکه چگونه از آن مسئله رها شوند، اگر خیلی بیتابی کند و به خداوند امید نداشته باشد خیلی زود از آن ماجرا کنده و رها میشود، ولی اگر لطف خدا شامل حال شود و همسفر هم به خداوند حسن ظن داشته باشد که هیچچیز در هستی بدون دلیل رخ نمیدهد و بداند که خداوند با او مشکل و دشمنی ندارد که او را در مشکلاتی قرار میدهد مسیر برایش باز میشود. اگر شخصی در کنار ما دچار مشکل و ضد ارزش شود ما باید به این فکر کنیم که چگونه در کنار این شخص میتوانیم خیری برداشت کنیم. این سؤالی است که در همه ابعاد میتواند به انسان کمک کند هیچچیز در دنیا تصادفی نیست بخصوص حلقههایی مثل همسر، فرزند، پدر و ... همه اینها حتماً عقبهای داشته است و بیهوده نیست، این سؤال میتواند ما را به جوابهای آسمانی برساند. جایگاه همسفر از زمین شروع میشود و تا آسمان میتواند ادامه داشته باشد و بستگی به این دارد که ما در این مسیر پلههای رشد و ترقی را چگونه طی کنیم.
در سیدی احساس همسفر گفتهشده است که قلب، تقاطع احساس صور آشکار و صور پنهان است. ما گاهی کاملاً فراموش میکنیم که چقدر مسافرهایمان را دوست داریم چون حسهای ظاهری بهشدت درگیر میشوند و ناخالصی احساسهای بیرون ما را فرامیگیرد. برآیند احساسات درون و بیرون محبتی است که ما نسبت به مسافرمان داریم آیا این محبت تصادفی است؟ وقتی همسفر فلسفه چرایی قرار گرفتن در این مسیر را میفهمد مسیر برایش باز و راحت میشود و آرام میشود و آنوقت است که شکرگزار میشود که در این مسیر قرارگرفته است. فلسفهی آن، بدهکاری ما به مسافرانمان است، حیات ما از روز الست آغاز شده است و فقط در بعد فیزیکی است که ما خیلی از مسائل و بدهکاریها را میتوانیم جبران کنیم فلسفه آن بدهکاری است و اینکه ما در حلقههای آفرینش خود نمیتوانستیم از جایی که هستیم جلوتر برویم و حالا اینجا هستیم که با خدمت کردن، عشق ورزیدن، بردباری کردن و مهربانی کردن تقدیر خودمان را عوض کنیم و از این بدهی کم کنیم. گفتن این مسائل به کلام خیلی راحت است، اما در عمل خیلی سخت است که پرداخت بدهکاریمان را داشته باشیم.
من سه مسافر داشتهام و پوستم کنده شد و آنقدر در این آتش سوختم تا ناخالصیهایم جدا شود. من وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم چهار سال طول کشید تا مسافرهایم، برادر و همسرم راهشان به کنگره باز شود. من هرروز که جلسه تشکیل میشد امیدوار بودم که مسافرم امروز به کنگره میآید اما هرروز که در کنگره جلسه تشکیل میشد مسافر من برای اینکه پاسخم را ندهد گوشیاش را خاموش میکرد و حتی دو روز خانه نمیآمد. راهنمای من به من گفت: شما سی دی و یا نوشتهای از مطالب کنگره را در گوشهای از خانه بگذار که شاید از روی کنجکاوی سیدی را بخواند و مسیرش باز شود. با امیدواری این نوشتهها را مینوشتم اما خاک برمیداشت و جابجا نمیشد. چهار سال صبر کردن و خود را امیدوار کردن خیلی سخت بود.
خدا را شکر میکنم که کنگره ۶۰ بود و به من امیدواری میداد. در کنگره پیش اشخاصی مینشستم که میگفتند مسافر من هشت ماه است به کنگره نمیآید و من امیدوارم میشدم که برای من هنوز به هشت ماه نرسیده و یا شخص دیگر میگفت برای من دو سال است و من خودم را امیدوار میکردم که هنوز هم آدمهایی هستند که شرایطشان از من سختتر است، اما دوست من که روانشناس بود به من گفت با این اشخاص نشستوبرخاست نکن با افراد موفق بنشین و من تصمیم گرفتم پیش کسانی که حالشان خوب است بنشینم. در آن زمان وبلاگ بود به وبلاگ خیلی سر میزدم پیام، همسفر تو بر مرکبی نشستهای که گرچه دیر به مقصد میرسید اما سالم و کامیاب خواهی رسید را خیلی تکرار میکردم تا بلکه این کد برای من هم باز شود و به خودم امیدواری میدادم یک همسفر باید بلد باشد که حال خودش را خوب کند اول خودش را امیدوار کند و بعد بتواند به مسافرش امیدواری بدهد. چون پیوند محبت با مسافرانمان داریم گاهی مسئله هدایت آنها بر دوش ما که نزدیکترین شخص به او هستیم است. داستان شخصی که امام حسین علیهالسلام به او حرفی زد و روی او تأثیر نگذاشت اما همسر او گفت که تو به امام حسین گفتهای صبر کن؟ نتیجه و تأثیر جملات همسر او بیشتر بود.
مسئولیت هدایت بعضی از اشخاص به نزدیکترین شخص در زندگی آنها مربوط میشود و قلب باید سالم باشد اگر قلب سالم باشد میتواند به قلب شخص مقابل نفوذ کند و امر هدایت الله را اجرا کند. امیدوارم خداوند به همسفران کمک کند و قلب ماها را از ضدارزشها و زخمهایی که خورده پاک کند. خداوند به قلب همه ما شفا عنایت بفرماید و ما را منشأ خیر در عالم قرار بدهد. الآن نتیجه همه آن صبر کردنها، امیدوار بودنها، سکوت کردنها را میبینم ولی زمان میبرد. ما باید زمان را سپری کنیم و در این سوختنها بیتابی نکنیم، یک بازی برد است و خداوند خیلی زیبا طراحی کرده است که هم ما بدهیمان را پرداخت میکنیم و هم ارتقاء پیدا میکنیم. انشا الله خداوند امروز نظر ویژهای به همسفران داشته باشد تا کمک مسافرشان کنند تا رها شود و همچنین مسافران دیگر را کمک کنند و خداوند به ما کمک کند که در آرامش هستی نقش داشته باشیم.
همسفر آخرین حلقه از ضدارزشی که به او میرسد باید باشد هر چیزی که به ما میرسد از خشم و ناامیدی و ضدارزش، باید گرمای وجودی ما آنقدر زیاد باشد که آن را ذوب کند و این ناراحتی را به شخص دیگری منتقل نکنیم و آخرین نفری باشیم که این مشکل به ما میرسد و ما آن را تبدیل کنیم و خیری به هستی برسانیم در این صورت ارتقا پیدا میکنیم و از زمین به آسمان میرسیم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید تشکر میکنم.
تهیه گزارش و تایپ: زهرا همسفر امین لژیون هفتم
تصویرگر و ویرایش: لیلا همسفر رضا لژیون هفتم
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
1924