English Version
English

پیام رهایی و آزاد مردی

پیام رهایی و آزاد مردی

سیزدهمین جلسه از دوره بیست و نهم از سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگرۀ 60 نمایندگی ارتش روزهای شنبه مورخۀ 99.12.02 با نگهبانی آقای امیر  و با استادی آقای محسن زهرایی و دبیری آقای محسن و با دستور جلسه درخت کاری و تولد آزادمردی آقای وحید افکاری ساعت 16:00 آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

از نگهبان و دبیر محترم، سپاسگزارم. دستور جلسه این هفته «درختکاری» است و همچنین امروز تولد ۵ سال رهایی و آزاد مردی آقای وحید را نیز جشن خواهیم گرفت.

در ادامه سلسله درس‌های کنگره اتفاق بسیار بزرگی در کنگره ۶۰ رقم خورد که باهدف خدمت به طبیعت بود و این هفته، هفته درختکاری نام گرفت. روز چهارشنبه آقای مهندس فرمودند که ما موظف هستیم که در جهت نگهداری زمین که خانه همه ماست خدمت کنیم. این موضوع را می‌توان از زوایای مختلف برسی کرد اما نَفسَش این است که امروز بشر با تمام پیشرفت‌هایی که درزمینه علم و فنّاوری پیداکرده است، متوجه شده که زمین در میان این‌همه کهکشان، سیاره‌ها و ستارگان، موقعیت بسیار ویژه‌ای دارد زیرا زمین قابلیت زندگی دارد. الآن شاهد هستیم که چه هزینه‌های می‌شود تا اینکه بفهمند آیا می‌شود جای دیگری موقعیت قابل زندگی پیدا کرد؟ و این اخبار و اطلاعت این پیام را دارند که ما فعلاً و در شرایط کنونی و در کائنات، یک جا بیشتر برای زندگی ما نیست که آن‌هم کره زمین است.

من به خاطر دارم که جناب مهندس در یک جلسه، به این موضوع اشاره می‌کردند که تصور کنید شما در یک‌منزلی که مال شما نیست، ساکن هستید، زمانی که آنجا دچار خرابی‌های کوچک می‌شود و مثلاً لوله‌هایش خراب شود و یا گچ دیوار بریزد، ممکن است یک‌جور عمل کنید و زمانی که می‌دانید آن منزل مال شما است و قرار است نوه‌هایتان ‌هم در آن خانه زندگی کنند، قطعاً نوع برخورد شما در آن خانه، به‌طورقطع متفاوت خواهد بود. حال که ما می‌دانیم که با این آلودگی‌ها چقدر در مسائل طبیعی کره زمین مشکل ایجادشده و انقدر فریاد دانشمندان، از آلودگی‌ها و نحوه مهار این آلودگی‌ها را شاهد هستیم، دانشمندان پیوسته در حال اطلاع دادن در مورد این شرایط وخیم به انسان‌ها هستند تا ما بدانیم که این مسئله، بازی نیست و البته ما هم می‌بینیم که در طی این چند سال چقدر آب‌وهوا تغییر کرده است، من یادم می‌آید که سال ۶۶ که من سرباز بودم ۲ متر برف آمده بود و الآن سالیان سال است که ما برفی نمی‌بینیم پس شاهدیم که تعادل زمین طوری به‌هم‌خورده است که می‌بینیم در فصول تغییرات ناگهانی زیادی در درجه آب‌وهوا به وجود می‌آید.

 روز چهارشنبه آقای مهندس فرمودند که در این ‌همه گیر شدن بیماری کرونا، یک حکمت الهی هست. لااقل همه ما معتقدیم که خلقت یک مجموعه عظیم و عجیبی است که با نهایت دقت، دقتی فراتر از ذهن و عقل بشری ما، برنامه‌ریزی‌شده است و حالا ما قدر خیلی از موهبت‌ها را می‌دانیم. پارسال، تحت تأثیر همین بیماری، هم موضوع اردو و هم مسئله درختکاری تحت تأثیر بود؛ امسال هم کنگره ۶۰ در حال پیگیری هست که ببینیم آیا می‌شود این کار را به یک نسبتی انجام داد.

 چیزی که در اینجا برای من خیلی اهمیت دارد این است که کنگره ۶۰ چگونه این بستر را فراهم کرد. مثلاً اگر من کنگره نبودم قطعاً این پیام‌ها را هم از تلویزیون می‌دیدم که می‌گویند درختکاری بسیار عالی است اما واقعاً من چقدر همت می‌کردم که بروم یک درخت بگیرم و بعدازآن مسئله جای کاشتن و اطلاعات و آگاهی از نحوه کاشت درست درختان است. بستری که توسط کنگره ۶۰ مهیا شد، سبب این شد که توانایی‌های ما و آن نقطه‌نظرهای درستی که در جهت تعادل و تکامل خود و فضای پیرامونمان و همین‌طور طبیعت داشتیم، عرصه‌ای برای عرض‌اندام پیدا کند و این نعمت بسیار بزرگی است که ما اول باید به خودمان برسیم و به تعادل نسبی برسیم و قابلیت و توانایی در ما پیدا بشود تا آنگاه ما بتوانیم به دیگران و طبیعت هم خدمت کنیم؛ بنابراین این موهبت بسیار بزرگی هست که شرایطی در کنگره ۶۰ فراهم شد و سبب شد که من ابتدا توانایی‌های خود را به دست بیاورم و آن موجودیتی که درگیر ظلمات مواد مخدر یا تفکر و اندیشه غلط بود و همه زندگی من را از تعادل خارج کرده بود، به‌صورتی که به تنها چیزی که فکر نمی‌کردم خدمت به طبیعت بود را از ظلمات خارج کنم و حالا این بستر فراهم‌شده است تا من بتوانم خدمت کنم.

سخنان استاد در مورد مسافر:

این روز را به آقای مهندس دژاکام و خود آقا وحید و تمام اهالی کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم. این موقعیت شگفت‌انگیزی است که فراهم شد تا ما بتوانیم بیایم و به درمان برسیم. گاهی باید آمارهای جهانی و همین‌طور کشور خودمان را ببینیم که چقدر انسان در این کره خاکی، درگیر با مسئله اعتیاد و مواد مخدر هستند و دوباره یادآوری کنیم که چقدر خانواده‌ها و جوامع از آسیب‌های اعتیاد ضربه‌های عمیق و گاهی جبران نشدنی خورد‌ند، حال ببینید که ما به نسبت آن‌کسانی که هنوز در صف و نوبت هستند که مسیر درمان را پیدا کنند و شرایطی پیدا بشود تا بتوانند بیایند و به درمان برسند، چقدر و چه کسری از این آدم‌ها هستیم؟ ازاین‌رو است که در کنگره ۶۰ خیلی روی شکرگزاری تأکید می‌شود چون انسان فراموش‌کار، خلق شد و اکنون نیاز به یادآوری و تذکر پیوسته دارد مانند یک سیستمی که باید پیوسته به‌روز و سرویس شود و اگر رهایش کنید کم‌کم استهلاک آن را از بین می‌برد.

من همیشه به این موضوع فکر می‌کنم و هرگز فراموش نمی‌کنم که کجا بودم و به کجا رسیدم و چه موقعیت شگفت‌انگیزی برای من مهیا شد تا بتوانم به درمان برسم و در ادامه، اگر کاری از دستم برمی‌آید بتوانم خدمتی بکنم. وحید نیز با آنتی ایکس الکل وارد کنگره ۶۰ شد و به اعتقاد من جز بچه‌هایی بود که مفاهیم کنگره را خیلی زود گرفت و خیلی خوب متوجه شد و نتیجه‌اش این شد که از آن تاریکی بیرون آمد و امروز در حال خدمت، در جایگاه راهنمای تازه واردین است که موهبت بزرگی است.

 من اعتقاددارم که دشوارترین کار برای انسان، در قید حیات جسمانی، تغییر است و تغییر هرگز اتفاق نمی‌افتد مگر توسط آموزش، یعنی من تحت آموزش باشم و بعد شاهد باشم که کم‌کم تغیر در درون اتفاق می‌افتد و بدون تعارف می‌گویم که اگر کسی داخل کنگره ۶۰ با بیرون از کنگره‌اش در تعادل نسبی نباشد، یعنی یک جای کار ایراد دارد. جناب مهندس می‌گویند که اگر یک راهنما شرایط زندگی خانوادگی‌اش خراب است باید شال را بگزارد و به زندگی‌اش برسد. اگر این دو با یکدیگر، در تعادل نسبی نباشند باید اشکال کار را پیدا کنیم و به تعادل برسیم. من وحید را بسیار خوب می‌بینم خصوصاً که در حال خدمت است زیرا من معتقدم زمانی که انسان مشغول خدمت است، سرعت چرخ تزکیه‌اش ۱۰ برابر می‌شود. امیدوارم در ادامه زندگی هم بتواند به هر آنجایی که دوست دارد و آرزو دارد برسد و بیشترین آرزوی یک راهنما برای ره‌جویش این است که بماند و خدمت کند زیرا مواهبش نصیب خود و خانواده‌اش خواهد شد. مجدد این روز را به آقا وحید عزیز و هم‌سفر گرامی‌شان تبریک می‌گویم.

اعلام سفر مسافر:

آخرین آنتی ایکس: الکل، کمک راهنما: آقای محسن زهرایی، مدت سفر اول: ۱۱ ماه. رهایی: ۵ سال و یک ماه و ۲۱ روز. آخرین آنتی ایکس: سیگار. مدت سفر اول: ۱۰ ماه. نام راهنما: آقای رضا صبوری. رهایی از بند سیگار: ۲ سال و ۲ ماه و ۲۳ روز

آرزوی مسافر:

امیدوارم سال دیگر بتوانیم برای نمایندگی ارتش یک جای مناسب خریداری کنیم.

خلاصه سخنان مسافر:

از همه عزیزانی که لطف کردند و در جشن پنجمین سال رهایی من شرکت کردند تشکر می‌کنم و امیدوارم بتوانم زحمات شمارا در تولدتان جبران کنم. به قول استادم که همیشه می‌گویند: وقتی شخصی در کنگره ۶۰ به رهایی می‌رسد انسان قبلی مرده و انسان جدیدی متولدشده است، درواقع وحید، مصرف‌کننده الکل نیز مرده و یک وحید جدید متولدشده است به‌طوری‌که من تخریب‌های خودم را فراموش کرده‌ام. من به دلیل مصرف نسبتاً متفاوتی که داشتم اگر کنگره را با چنین شرایطی که هست، نمی‌دیدم قطعاً جذب نمی‌شدم، از نوع جذب تازه واردین تا لژیون‌ها و کمک راهنماها، زیرا برای من که یک مصرف‌کننده الکل بودم خیلی سخت بود که از مصرف الکل روی به مصرف داروی شربت تریاک بیاورم. من اولین کاری که به‌عنوان یک رهجو کردم این بود که بفهمم که من نمی‌دانم زیرا من بارها برای درمان اقدام کرده بودم، زمانی که فهمیدم نمی‌دانم باید دستم را به دست کسی که بلد راه و راهنما است، بدهم.

من قبول کردم که باید دارویم به‌صورت منظم استفاده بکنم و به شربت OT به چشم یک دارو نگاه کنم. به‌صورت منظم در جلسات حضور پیدا کردم و در ادامه، به درمان رسیدم. من مقداری دیر فهمیدم که به کجا آمده‌ام و کنگره ۶۰ کجا است، استاد در کتاب می‌فرمایند: «اگر دیر به ایستگاه برسی به اتوبوس نخواهی رسید» و آقای زهرایی در مورد این جمله می‌گویند که این‌طور نیست که اگر به اتوبوس نرسی می‌توانی با اتوبوس بعدی به مقصد برسی، بلکه شاید هیچ اتوبوس دیگری در کار نباشد و من دیگر فرصت نداشته باشم که جایگاه و شخصیت و روابط خانوادگی که به دلیل مصرف الکل ازدست‌داده بودم را باز پس بگیرم. در ادامه راه تا حد بسیار کمی درک کردم که کنگره ۶۰ یک ساختار عجیب‌وغریبی است و بیرون از این در شرایط بسیار سخت و دشوار است و شاید ما به کنگره می‌آییم تا آموزش و انرژی بگیریم تا بتوانیم بیرون ازاینجا بجنگیم.

 خداوند بزرگ را برای این نعمت بزرگ شاکرم و معتقد هستم که خداوند خیلی من و خانواده‌ام را دوست داشته که کنگره را در مسیر من قرار داده است و همین‌طور باید عرض کنم که من واقعاً قدر این نمایندگی را نمی‌دانم باید به خاطر داشته باشم که در نمایندگی ما یکی از دیدبانان کنگره ۶۰ حضور دارند که این نعمت بسیار بزرگی است و همچنین ویراستار تمامی مکتوبات کنگره ۶۰، آقای محسن زهرایی در نمایندگی ما حضور دارند. این عزیزان عمرشان را صرف این کرده‌اند که من به درمان برسم و بتوانم به زندگی خودم برسم. اینجا لازم است از آقای صبوری راهنمای عزیز درمان وابستگی به سیگارم تشکر می‌کنم، لذتی که در درمان سیگار وجود دارد قابل وصف نیست و دوستانی که در کنگره ۶۰ سیگارشان را درمان می‌کنند یک سر و گردن از آدم‌هایی که بیرون هستند، بالاتر هستند. آقای رضا صبوری واقعاً صبور هستند و مجدداً از ایشان سپاسگزارم.

از راهنمای هم‌سفرم، خانم فریبا بسیار تشکر می‌کنم که همیشه با عشق و محبت، همیشه در کنار ما بودند. از آقا سعید عزیز، ممنونم که هستند و برای ما فرصت ایجاد می‌کنند تا خدمت کنیم و از همین‌جا دستشان را می‌بوسم. از اسسیستانت گروه خانواده تشکر می‌کنم و امیدوارم که هم‌سفرم در دوران خدمتشان بتوانند از ایشان آموزش بگیرند چون این فرصت، فرصت استثنایی است. از هم‌سفرم بسیار تشکر می‌کنم، دز واقع هم‌سفرم که به کنگره آمد من هم دوباره آمدم و به‌جرئت می‌گویم که بزرگ‌ترین نعمت و جایزه‌ای که کنگره ۶۰ به من داده است هم‌سفرم بوده است و امیدوارم امسال بتواند در آزمون کمک راهنمایی قبول شوند و خدمت‌های بالاتری را تجربه کنند.

خلاصه سخنان راهنمای هم‌سفر:

این روز را خدمت آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم و همچنین به ایجنت نمایندگی، آقای نمکی، خانم فریبا، راهنمای هم‌سفر و آقای زهرایی راهنمای مسافر، تبریک می‌گویم. از خداوند بزرگ مستدام بودن این رهایی را خواستارم. در این مدت که من در شعبه ارتش بوده‌ام خانم اعظم را بسیار دقیق و مسئولیت‌پذیر دیده‌ام و شاهد هستم که ایشان یک سفر درونی را شروع کرده‌اند که راه مستقیم را بیابند و عمل سالم را انجام دهند. امیدوارم در آینده، ایشان را در جایگاه‌های بالاتر ببینم و این روز زیبا را خدمت ایشان و مسافر گرامی‌شان تبریک می‌گویم.

خلاصه سخنان هم‌سفر:

«وقتی باورها بامحبت واقعی عجین شود، معنی محبت را لمس می‌نمایی، دیگران که هیچ‌وقت حضور نداشتند، ظروف تهی هستند؛ و این پیوند محبت واقعی شما و ماست و ما آن را ارج می‌نهیم و یزدان را سپاس می‌گوییم» خداوند را شاکرم که مجدداً این جایگاه را تجربه می‌کنم. مدت‌ها بود که فکر می‌کردم که امروز و در این جایگاه چه بگویم، اما تصمیم گرفتم که فکرهایم را کنار بگزارم و هر چه در حال حاضر به کلامم آمد، عنوان کنم. در ابتدا دوست دارم که از آقای مهندس دژاکام تشکر کنم و دوست دارم که انرژی مثبت من به ایشان برسد. ایشان به این زیبایی و کاملاً شیوا در کنار متدد DST و به‌عنوان درمان اعتیاد، برای ما راه‌هایی را گشودند و همین‌طور جهان‌بینی که خودشان طی سال‌ها به دست آورده بودند را به ما آموختند. من همیشه گفتم: اعظمی که امروز در کنگره هست، با اعظم قبل از ورود به کنگره ۶۰ کاملاً متفاوت است. زمانی که به کنگره آمدم و خانم فریبا را به‌عنوان کمک راهنمای خود، انتخاب کردم، نمی‌دانستم که چه سرنوشت خوبی در انتظار من خواهد بود.

خانم فریبا در این ۴ سال، چیزی جز عشق نگفتند؛ درواقع ایشان به من آموختند که هر کاری را با صبوری و عمل سالم پیش ببرم تا درها بر رویم بازشوند درواقع ایشان کلید طلایی را به من دادند که برای هر انجام هر کاری ابتدا تفکر کنم و بعد دست به عمل بزنم چون من بسیار انسان عجولی بودم و بدون فکر، کاری را انجام می‌دادم و بعد هم از انجام آن کار پشیمان می‌شدم. درواقع جناب مهندس با آموزش‌هایشان گویی یک سیب را به من می‌دادند و خانم فریبا با عشق و محبت و دانششان این سیب را برای من تکه‌تکه می‌کردند، من تا ابد مدیون ایشان هستم. من برای همه، تجربه این جایگاه را آرزو می‌کنم. من باید قدر جایی که هستم را بدانم و از مسافرم همیشه و از صمیم قلب تشکر می‌کنم که من را با کنگره‌ آشنا کرد، زمانی که من به وحید گفتم من به‌جایی که تو می‌روی احتیاج دارم، جایی که وقتی از آن برمی‌گردی حالت بسیار خوب است. من دوست دارم خدمت‌ها و چیزهایی که من در اینجا تجربه کرده‌ام را دیگر دوستان نیز تجربه کنند چون چیزی که من در اینجا دریافت کردم را هیچ جا ندیم. من از خانم راحله سپاسگزارم و از ایشان تشکر می‌کنم. ایشان اسیستانت نمایندگی ارتش و دستیار دیدبان هستند و من به ایشان می‌بالم و افتخار می‌کنم که در کنار ایشان حضور دارم.

نمایندگی ارتش
عکس: مسافر رضا
نگارنده: مسافر روزبه
تاریخ: ۱۳۹۹٫۱۲٫۳

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .