جلسه ششم از دوره سی و سوم، از سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شهرری؛ به استادی دیدهبان محترم آقای کورش آذرپور، نگهبانی مسافر مهیار و دبیری مسافر معین، با دستور جلسه "درختکاری و پنجمین سال رهایی مسافر غلامرضا" شنبه 2 اسفندماه 1399 ساعت 16 آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که یکبار دیگر قسمت شد وارد نمایندگی شهرری بشوم. دستور جلسه امروز درختکاری است. امسال به دلیل شرایط موجود و بیماری کرونا درختکاری کنسل شده است. دستور جلسه درختکاری یکی از دستور جلساتی است که به ما آموزش میدهد سپاسگزار طبیعت باشیم. من یکی از افرادی بودم که برای مصرف کردن مواد مخدر درختان زیادی را سوزاندم و 80 درصد سیخ و سنگم را با زغال درختان سرخ کردم و اگر هرماه یک درخت در طبیعت بکارم و تا آخرم این کار را ادامه دهم جبران نمیشود.
هر شخصی که در کره زمین زندگی میکند وظیفه دارد در امر درختکاری حتماً مشارکت داشته باشد. درخت چیزی نیست که برای یک شخص خاص باشد و اکسیژنی که تولید میکند برای همه موجودات است. اگر شخصی بخواهد درختی را قطع کند باید از همه موجودات اجازه بگیرد ولی متأسفانه در جامعه هرکسی درختی میکارد ادعای مالکیت میکند و هر زمان که دوست داشت درخت را قطع میکند. اینها همه مسائلی است که جناب مهندس بهعنوان یک فرهنگ برای ما به وجود آوردهاند و ما باید بگیریم و بتوانیم رعایت کنیم.
هرساله اردوی درختکاری در اسفندماه با حضور اعضای کنگره 60 و همکاری بعضی از سازمانها اجرایی میشد و در مناطقی که توسط شهرداری معینشده بود درختکاری انجام میگرفت. بعد برای آبیاری درختان و رسیدگی به آنها اعضای کنگره به آن مناطق میرفتند؛ ولی امسال به دلیل بیماری کرونا و شرایط موجود، شهرداری و سازمانهایی که متصدی بودند هیچکدام مراسم درختکاری را انجام نمیدهند. ماهم به دلیل اینکه تجمع نشود و این بیماری شیوع پیدا نکند، مراسم درختکاری را فعلاً عقب انداختهایم؛ ولی هرکسی که میتواند بهصورت انفرادی این کار را انجام بدهد و حواسمان به این موضوع باشد.
یک موضوع دیگری هم هست و آن اینکه هفته آینده امتحان کمک راهنمایی در نمایندگیهای کنگره 60 برگزار میشود. نمایندگی شهرری هم در مرکز خودش این امتحان را برگزار میکند. کسانی که قصد شرکت در امتحان رادارند دو هفته بیشتر برای مطالعه وقت ندارند و اگر از همینالان برای مطالعه کردن شروع کنند حتماً نتیجه میگیرند، اتفاقاً دیروز با یکی از کمک راهنماها راجع همین موضوع صحبت میکردم که میگفت: یک ماه از محل کارم مرخصی گرفتم و با نمره خوبی هم قبول شدم. کمک راهنما شدن یکی از لذتبخشترین خدمتهایی است که در کنگره وجود دارد. من اکثر جایگاههای خدمتی را در کنگره تجربه کردهام و هیچکدام لذتبخشتر از این نیست که به یک شخص مصرفکننده کمک مستقیم بکنیم تا به رهایی برسد. هر زمان که این شخص را در کنگره میبینید به حال خوش میرسید و این را بدانید شخصی که کمک راهنما میشود حتماً مسیر زندگیاش تغییر میکند.
قسمت دوم دستور جلسه پنجمین سال رهایی مسافر غلامرضا است. آقا غلامرضا آخرین رهجوی من در نمایندگی شهرری است که به رهایی رسید. خیلی وقت است که من بر روی رهجویانم هیچ پیشبینی نمیکنم چون هرچه پیشبینی کردم اشتباه درآمده است. برای مثال یک شخصی وارد لژیون من میشد و من فکر میکردم ماندگار نیست؛ در ادامه میدیدم که خدمتگزار شد و به جایگاه کمک راهنمایی هم رسید. شخص دیگری هم که با خود میگفتم این شخص ماندگار و خدمتگزار میشود، به رهایی هم نرسید. در مورد رهایی مسافران هیچ فکری نمیکنم چون دست من نیست.
زمانی که آقا غلامرضا وارد لژیون شد چون مسن بود با خود گفتم زمانی که رها بشود دیگر او را نمیبینم. در آن زمان اگر به من میگفتند که یک روزی پنجمین سال رهاییاش را جشن میگیریم اصلاً باورم نمیشد؛ ولی خب الآن به این جایگاه رسیده است و من از این بابت بسیار خوشحالم. آقا غلامرضا جزو آن دسته افرادی است که اگر غیبت کرده باشد غیبتش خیلی موجه بوده است و حتماً یکجایی گیر بوده که نتوانسته است بیاید. در پارک طالقانی مرتب حضور دارد و اکثر مواقع باهم پینگپنگ بازی میکنیم. تمامی اعضای نمایندگی این باور رادارند که اگر مشکلی یا کاری پیش بیاید روی غلامرضا میشود حساب کرد و هرگز اهل پیچاندن نیست. خیلی کار بزرگی است که آدم پنج سال بدون مواد مخدر زندگی کند و هیچ وسوسهای نداشته باشد. این روز بزرگ را به خودش و خانواده محترمش تبریک میگویم و مطمئن هستم که تمامی جایگاههای خدمتی را طی میکند و روزبهروز به جایگاههای بالاتری میرسد.
اعلام سفر و آرزوی مسافر:
سلام دوستان غلامرضا یک مسافر هستم. آخرین آنتی ایکس تریاک و شیره؛ مدت 11 ماه سفر کردم به راهنمایی آقا کورش به روش دیاستی با داروی اوتی. در حال حاظر 5 سال و 8 ماه است که رها هستم.
آرزو می کنم که با کمک همه اعضای نمایندگی یک ملک مستقل برای نمایندگی شهرری خریداری کنیم.
خلاصه سخنان مسافر:
به نام خدا. خیلی خوشحالم که این جایگاه را تجربه میکنم. قبل از ورود به کنگره خیلی خشن، آدم عصبی و بیحوصلهای بودم. 18 سال موادمخدر مصرف کردم و فقط یکبار به فکر ترک مواد مخدر افتادم. زمانی که اقدام به ترک کردم 6 ساعت بیشتر دوام نیاوردم و دوباره مصرفم شروع شد. شعارم این بود که لبی که خورد به وافور شسته شود با کافور و با همین طرز فکر ادامه دادم.
تا حدی پیش رفتم که وقتی جلوی آینه ایستادم و خودم را دیدم از خودم بیزار شدم و خسته شدم. در آن زمان بود که به فکر ترک مواد افتادم؛ تا اینکه بهزیستی آدرس شعبه پرستار کنگره 60 را به من داد. آن موقع آقای اشکذری ایجنت شعبه پرستار بودند و مشاوره شدم. برایم جالب بود مشاوره دهنده بعد از پرسیدن چند سؤال سن من را پرسیدند. فکر کردم الان من را نگه می دارند و زنگ میزنند تا من را به مامورها تحویل دهند و فردا هم به زندان خواهم رفت. در این فکر و خیال بودم که گفت پدر جان بفرمایید چایی میل کنید که من کمی از استرسم کم شد. برای بار دوم که به من گفت پدر جان خیالم راحت شد و مجذوب کنگره شدم و گذشت تا الآن که اینجا نشستم و در خدمت شما هستم.
از آقای مهندس و خانواده محترمشان که برای کنگره 60 خیلی زحمت میکشند تشکر میکنم. از آقا کورش عزیز راهنمای محترمم تشکر میکنم و همچنین از آقا مازیار راهنمای سیگارم تشکر میکنم. همچنین از آقا مسعود تشکر میکنم و از همه عزیزانی که در این جشن حضور دارند و از تمامی خدمتگزاران شعبه سپاسگزارم.
تایپ: مسافران امیرحسین و رضا
عکس و تنظیم: مسافر رحمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1070