English Version
English

عشق و انجام‌ها مهم است نه آرزوی داشتن‌ها

عشق و انجام‌ها مهم است نه آرزوی داشتن‌ها

با سلام و خدا قوت خدمت دیده‌بان محترم و استاد جهان‌بینی جناب آقای استاد امین. بنده به نمایندگی از شعبه‌ی ابن‌سینا به شما بزرگوار خوش‌آمد و خیرمقدم می‌گویم و این هفته‌ی خجسته را به‌تمامی دیده‌بانان کنگره‌ی ۶۰، علی‌الخصوص جناب مهندس، بنیان‌گذار کنگره ۶۰ و خانم آنی عزیز، خانم کماندار و خانم شانی و همچنین شما بزرگوار تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. امیدوارم که همیشه مثل خورشید بدرخشید. عاقبت‌به‌خیری شما عزیزان را از باری‌تعالی خواستاریم.

لطفاً خودتان را به‌رسم کنگره معرفی نمایید.

سلام دوستان امین هستم یک مسافر. مصرف تریاک خوراکی و کشیدنی داشتم و حدود ۱ و ۸۰۰ میلی‌گرم تریاک خوراکی و ۲۰۰ الی ۳۰۰ میلی‌گرم تریاک کشیدنی، راهنما جناب مهندس دژاکام، رشته ورزشی تیراندازی و شنا در حال حاضر ۶ سال و ۱۰ ماه و ۵ روز است که به دستان پرمهر مهندس رها هستم.

 

لطفاً جایگاه دیده‌بانی را برایمان پرمحتواتر بیان کنید؟

پاسخ: در مورد دیده‌بانی می‌توانم تجربه‌ای از خودم بگویم. من خودم در کنگره اولین بار واژه دیده‌بان را اینطوری شنیدم که یک روز مهندس را دیدم و ایشان گفتند: جلسه دارم، نمی‌توانی حضورداشته باشی. پرسیدم چرا؟ چه جلسه‌ای است که من نمی‌توانم باشم؟ گفتند: جلسه دیده‌بانی. ایستادم تا نوبتم شود. چندنفری از اعضای کنگره که رفیقان خودم بودند در جلسه دیده‌بانی بودند. این خاطره را اکثر جاها تعریف کردم که یک روزی ایستاده بودم پشت در جلسه که تمام شد، بچه‌ها آمدند و مرا بغل کردند. گفتم چه شده؟ گفتند انتخاب شدی و دیده‌بان شدی. به عنوان دیده‌بان انتخاب شدم و وارد جلسات دیده‌بانی شدم. بعد از اولین اردوی کنگره در سال ۱۳۸۱ که فعالیت‌های بنده در کنگره نیز زیاد شده بود و با بچه‌ها ارتباط حسی و عاطفی برقرار شده بود، این اتفاق افتاد. اردو پاسخگوی این ارتباط بود. جهان‌بینی بر روی اعضا تأثیر گذاشته بود و به خاطر تأثیرات به وجود آمده، بعد از سه سال حضور من در کنگره، این لطف شامل حال من هم شد که به‌عنوان دیده‌بان انتخاب شوم. بعد از آن، شاهد آمدن و دیدن خیلی از دیده‌بان‌ها بودم و انتخاب شدن‌شان یک مرحله جدا بود. من نسبت به دیده‌بان‌ها شناخت پیداکرده بودم که چطور انتخاب می‌شوند. بعضی‌ها موردقبول من نبودند، ولی بعدها متوجه شدم که حقیقت چیست. این‌ها را به‌مرور زمان متوجه شدم. وسواس و دقت خیلی زیادی در انتخاب دیده‌بان‌ها انجام می‌شود. چون دیده‌بان بایستی شخصیت متعادلی داشته باشد. اگر در چند مورد قوی باشد ولی در نکات دیگر اختلاف زیادی داشته باشد، باعث می‌شود که شخصیت متعادل و به عبارتی بالانس نداشته باشد؛ بنابراین ویژگی‌هایی که لازم است، باید به هم نزدیک و متقارن باشند. بایستی بتواند با اعضاء ارتباط خوبی داشته باشد، بایستی بتواند حرمت‌ها و قوانین را خوب اجرا کند. دانش کنگره را به‌خوبی یاد گرفته باشد و در عمل به‌کار ببرد. مثلاً ممکن است که اعضای کنگره خیلی ارتباط خوبی با یکدیگر داشته باشند، ولی به خاطر همین ارتباط خوب گاهی قوانین را ناخودآگاه زیر پا بگذارند. اعضا خیلی دوستش دارند با او راحت هستند ولی یک سری قوانین وجود دارند. یا اینکه یکی هست خیلی قوانین را خوب اجرا می‌کند ولی خیلی خشک است. کسی نمی‌تواند با او ارتباط بگیرد. پس او هم انتخاب نمی‌شود. نکاتی که ذکر کردم، نکاتی هستند که یک دیده‌بان بایستی داشته باشد. یادم هست که قبلاً می‌گفتند سیتیزن دیده‌بانی؛ یعنی می‌گفتند حالا که دو سال مانده‌ای، به عنوان دیده‌بان انتخاب‌شده‌ای. یک مقطعی این‌گونه بود ولی الآن نیست. الان قبل از اینکه یک نفر انتخاب شود، آن وسواس و دقت خرج می‌شود. ولی قبلاً این‌گونه بود که دو سال طول می‌کشید تا از سیتیزنی دیده‌بانی به دیده‌بانی برسی. هر چقدر هم که آمدیم جلوتر، انتخاب‌هایمان بهتر و دقیق‌تر شد. چند سالی هست که اعضایی که انتخاب شدند واقعاً همه‌شان قابل قبول و کارآمد و نیرومند بودند.

از این‌که در خانواده‌ای هستید که تمام مصرف‌کنندگان و هم‌سفران را به رهایی و آرامش می‌رسانید چه حس و حالی دارید؟

پاسخ: واقعیتش، چیزی که برای من خیلی مهم بوده، روند کنگره بود و این حس خیلی مؤثر بود. اوایل کنگره این‌طور نبود. تعداد زیادی نبودند که ما شاهد یک سری اتفاقات شگفت‌انگیز باشیم. کمی که گذشت این اتفاقات به قشنگی نمایان شد. چون اوایل کنگره، کسی اصلاً روش تدریجی را قبول نداشت. همه سقوط آزاد بودند؛ بنابراین تا سه سال اگر کسی سفر DST را انجام نمی‌داد اصلاً به حال خوب نمی‌رسید که ما احساس کنیم کار خوب و بزرگی انجام می‌دهیم. ولی از سال ۱۳۸۱ که به صلاح‌دید جناب مهندس، لژیون‌ها تشکیل شدند، اعضا کم‌کم فرمان‌بردار شدند و متد DST جا افتاد. ما آن‌وقت احساس کردیم که کنگره واقعاً دارد کاری انجام می‌دهد. اولاً که شاکر خداوندم بابت این قضیه و احساس مسئولیت می‌کنم. این احساسی است که من دارم. احساس خوشحالی و افتخار بابت اینکه خداوند چنین شرایط و هم‌چین اجازه‌ای را به ما داد که این کار را انجام بدهیم و در کنارش سختی‌های زیادی هم وجود داشته است و باعث شده گاهی خسته شویم و گاهی در فشار باشیم. این‌ها مجموعه‌ای از تمام احساساتی هستند که دارم.

 

لطفاً تاریخی که شال دیده‌بانی را توسط جناب مهندس دریافت کردید را بفرمایید. آن لحظه چه حسی داشتید که این جایگاه به شما محول گردید؟

پاسخ: اول اینکه وقتی گفتند که من دیده‌بان هستم، خوشحال شدم که دیگر پشت‌دری نمی‌مانم. چیزی که برای من خوشایند بود، فقط این بود که پشت درنمی‌مانم و مثل باقی می‌توانم وارد جلسه اختصاصی شوم و حسی که به من دست داد حس خوبی بود. احساس کردم کاری که انجام داده‌ام، تأثیرگذار بوده و احساس لیاقت و شایستگی و افتخار به من دست داد که هم‌چین محبتی در حقم شده است. خوشحال بودم من را جزئی از بزرگان و افراد منتخب کنگره قبول دارند و قبول کردند. این امر باعث خوشحالی بنده بود.

 

برای تمام عزیزانی که خواهان رسیدن به جایگاه‌های خدمتی در کنگره هستند چه توصیه‌ای دارید؟

پاسخ: همیشه گفته‌ام و می‌گویم که بایستی دانست. عشق و انجام‌ها مهم است نه آرزوی داشتن‌ها. من آرزوی دیده‌بانی نداشتم دوست داشتم دیده‌بان شوم ولی اینکه هدف قرار بدهم و به سمت دیده‌بانی حرکت کنم نه هرگز، هم‌چین چیزی نبود. در جایگاه‌ها، مثلاً کمک راهنمایی، افراد باید تلاش کنند تا به آن برسند. ولی گمان می‌کنم چیزی که بیشتر مهم است این است که آدمی به دنبال علاقه‌هایش برود. جایگاه‌ها بهانه‌ای هستند، وسیله‌ای هستند که انسان با کمک آن‌ها بتواند یکسری کارها را انجام دهد و از دستش بربیاید کارهایی را انجام دهد. اگر آن کار را دوست دارد باید به دنبال آن جایگاه باشد و اگر آن کار را دوست ندارد آن جایگاه برایش تأثیر خوبی ندارد. حتی اگر جایگاه را هم به دست بیاورد، چون کاری که باید در آن جایگاه انجام بدهد را دوست ندارد، آن جایگاه باعث تخریبش می‌شود.

 

مصرف مواد مخدر چه تأثیری روی چاکراها می‌گذارد و در ادامه چگونه باید این چاکراها را تقویت نماییم؟

پاسخ: مواد مانع حس می‌شود. در کل کار مواد همین است. در اول کار حس‌ها را قوی می‌کند، توان را قوی می‌کند و قدرت ایجاد می‌کند. کم‌کم شروع به از کار انداختن و خراب کردن و آلوده کردن، می‌کند. فکر می‌کنم روشی که جناب مهندس کشف و اهدا کردند، متد DST، آن‌قدر کامل و کاربردی است که اگر یک نفر واقعاً روش را به‌درستی اجرا بکند و جهان‌بینی مربوطه را یاد بگیرد و کتاب‌های آقای مهندس مانند کتاب ۶۰ درجه را بارها و بارها مطالعه کند وادی‌ها را یاد بگیرد و کنارش جهان‌بینی، نیاز به هیچ‌چیز نیست. همین‌که در کنگره حضورداشته باشد و طبق راهنمایی‌های استادش پیش برود، گمان می‌کنم تمام این تخریب‌ها به‌صورت تدریجی درست می‌شوند.

 

لطفاً در مورد حس کمی صحبت کنید و اینکه چرا بی‌دلیل گاهی اوقات حس‌ها بد شوند؟

پاسخ: حس را که می‌شناسید. قوه عقل را به کار می‌اندازد. با کمک حس‌ها می‌توانیم جهان را درک کنیم. جایگاهش قلب انسان است و با همنام خودش قابل حس است؛ یعنی اگر ما حس چیزی را داشته باشیم، می‌توانیم بفهمیم. اگر کینه داشته باشیم، کینه را می‌فهمیم. اگر عشق داشته باشیم، عشق را می‌فهمیم. اگر حس بخشش داشته باشیم، بخشش را می‌فهمیم. همنام خودش قابل حس است و حس مثل خبرنگار است. اطلاعات را جمع‌آوری می‌کند و در اختیار ما قرار می‌دهد. مثلاً حس ما اگر قوی باشد احساس می‌کنیم فلان جا نباید برویم، ممکن است برایمان خوب نباشد. یا فلان کار را نبایستی انجام دهیم. یا اگر آدمی که اینجا حضور دارد عصبی باشد، می‌دانیم که نباید سر به سرش بگذاریم چون ممکن است ناگهان از تعادل خارج شود. پس مثل یک خبرنگار هستند که به ما اطلاعات را می‌دهند. مثل خداوند هستند. همه‌جا وجود دارند. ولی قسمت دوم سؤال که چه کنیم تا حس‌ها آلوده نشوند؟! جواب کوتاه و جواب بلند دارد. جواب بلند این است که ما باید پالایش و تزکیه انجام دهیم. وقتی ناخالصی‌های ما کم شود، انسان زلال می‌شود. حس‌هایش خوب می‌شود. طبیعتاً به‌صورت طبیعی خوب می‌شود. ولی غیر از این جواب توجه کنیم که چون پالایش طول می‌کشد، لااقل اگر حس‌های خوبی نداریم، می‌توانیم با تفکر عمل کنیم و عاقلانه رفتار کنیم. برای انجام شدن پالایش یک مثال می‌زنم. شما اگر پالایش را انجام دهید، رودخانه شایسته‌ای را می‌توانید مهار کنید و از انرژی‌اش در جهت درست استفاده کنید. در اینجا شخص به درجه استادی توانا رسیده است. ولی وقتی‌که هنوز ما به آن مرحله نرسیدیم شما بایستی فرار کنید. سیل بیاید شما باید فرار کنید. اصلاً نباید روبه‌روی سیل بنشینید و حضورداشته باشید. پس وقتی با تفکر عمل کنید و درگیر نیروهای منفی نشوید، مثلاً غیبت می‌شنوی فرار کنی، درگیر نشوی. از حس‌های بد و افکار منفی باید فرار کنیم و جای خالی بدهیم. بعداً که کم‌کم به درجه پختگی رسیدیم و تزکیه انجام دادیم آن‌وقت می‌توانیم قضیه‌اش را پالایش کنیم.

 

به‌عنوان آخرین سؤال، نظر شما بزرگوار به‌عنوان استاد جهان‌بینی در مورد شعبه ابن‌سینا و خدمتگزارانش چیست؟

پاسخ: مدتی نبودم. فکر می‌کنم یک یا دو سال شعبه نیامده بودم، ولی به نظر من شعبه ابن‌سینا پیشرفت کرده است. هم از نظر تعداد و هم از نظر کیفیت. به یاد دارم شعبه ابن‌سینا درگذشته مشکلاتی داشت. الآن گمان می‌کنم در مسیر درستی قرارگرفته و نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است. باز هم جای پیشرفت دارد حتماً. فکر می‌کنم در مسیر خوب خودش است و هرچقدر روی آموزش‌های جهان‌بینی بیشتر کار کند، بهتر می‌شود. اعضایی که من دیدم پتانسیل خوبی دارند. تعداد راهنمایان بیشتر شده و فکر می‌کنم که این مسیر را باید ادامه بدهید.

 

مصاحبه: همسفر زلیخا

ویراستاری: همسفر اشرف

تنظیم: همسفر سونیا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .