English Version
English

ما به دنیا می‌آییم که آموزش ببینیم و خدمت کنیم

ما به دنیا می‌آییم که آموزش ببینیم و خدمت کنیم

در شعبه همسفران افسریه مصاحبه‌ای با دیده‌بان محترم جهان‌بینی کنگره 60، آقای امین دژاکام ترتیب داده شد. ایشان با محبت پذیرفتند و وقت خود را در اختیار ما قراردادند. در ادامه متن این گفتگو آورده شده است:

کنگره را برای کسانی که هیچ شناختی از آن ندارند چگونه معرفی می‌کنید؟

جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰. این نام خودش گویای ماهیت کنگره است. کنگره جایی برای احیای انسان‌هاست. چه کسانی نیاز به احیاء دارند؟ کسانی که در زندگی دچار مشکلاتی شدند. در حال حاضر، موضوع درمان اعتیاد در دستور کار کنگره قرار دارد. به این صورت که احیای در راستای درمان اعتیاد قرارگرفته است و بایستی نقطه اشتراک  را دارا باشد و چون در حال حاضر کنگره نمی‌تواند در هر موضوعی اظهارنظر کند، بنابراین اعتیاد موضوعی است که در کنگره کار می‌شود.

بسیاری از مدارس مثل تیزهوشان و مدارس نمونه فقط شاگردان ممتاز را می‌پذیرفتند و شاگردان پایین‌تر را قبول نمی‌کردند؛ کنگره دقیقاً برعکس است و فقط شاگردان مشکل‌دار و برگشتی و کسانی که جایی قبولشان نمی‌کند را می‌پذیرد؛ آن‌ها را قبول می‌کند و انسان‌هایی که نیاز به کمک واقعی دارند و می‌خواهند که مسیر را پیدا کنند می‌توانند از مطالب و سایت کنگره به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم استفاده کنند.

 

استاد امین به‌عنوان یک دیده‌بان و یکی از اعضا، آینده کنگره را چگونه می‌بینند؟

در نوشتارها هم می‌خوانیم که کنگره توسط نیروی خداوند یا قدرت مطلق، یاری می‌شود. البته همه‌ی چیزها را خداوند کمک می‌کند. آقای مهندس می‌گویند که کنگره آغازی هست که پایانش دست ما نیست.

با این روند ان‌شاءالله اگر خداوند بخواهد آینده کنگره این است که این مطالب شعاع اضافه می‌کند و به‌آرامی از مرزها خارج می‌شود و در ابتدا هم به نیازمندترین سرزمین‌ها مثل افغانستان یا سرزمین‌هایی که واقعاً در رنج و محرومیت هستند می‌رسد. بعد در ادامه در جهت اعتیاد به‌آرامی در کشورها و شهرهای دیگر گسترش پیدا می‌کند. دانش و مطالب کنگره چون در عمل جواب داده است، این دانش و علم در دانشگاه‌ها و رشته‌های دانشگاهی مثل روانشناسی و پزشکی و غیره تأثیرات مثبتی را برجا خواهد گذاشت و انشالله در ادامه شاهد جهانی‌شدن دانش کنگره خواهیم بود.

 

از چه مسیرهایی عبور کردید و به جایگاه امروزتان رسیده‌اید و در کنار مشغله‌های شخصی خودتان چگونه از پس این مسئولیت برآمده‌اید؟

از همان ابتدای کنگره ( سال۷۸) من با کنگره آشنا شدم حتی قبلش هم که آقای مهندس جایی می‌رفتند (ستاد مبارزه با مواد مخدر، سایر NGO ها) با ایشان همکاری و همراهی می‌کردم. در ابتدای کار که آقای مهندس به دنبال تأسیس کنگره بودند، خیلی وقت‌ها نمی‌دیدیمشان و شب‌ها دیر می‌آمدند و من در طول روز برای سر زدن به ایشان پیششان می‌رفتم.

شروع اصلی کار من در کنگره زمانی بود که توانستم آرام‌آرام با بچه‌های کنگره ارتباط احساسی یا دوستانه و پیوند محبت را برقرار کنم. در ادامه، این ارتباط‌ها و انتقال تجربیات و چیزهایی که من بلد بودم با آن‌ها در میان می‌گذاشتم و حس، تجربیات، صمیمیت و محبت آن‌ها را دریافت کردم. در آنجا قضیه جدی شد. من هم‌زمان در کنگره و دانشگاه حرکت می‌کردم. در آن مقطع آدم درون‌گرایی بودم و بیشتر ارتباطم درونی بود و گره‌ها و مسائل زیادی در وجودم بود که درگیرشان بودم. ازنظر فکری و حسی اصلاً آرام و قرار نداشتم و اصلاً هم‌فکر نمی‌کردم که بتوانم از این مخمصه رها شوم. وقتی با بچه‌های کنگره وارد فعالیت مشترک شدم، در لژیون‌ها وارد شدم، اردوها و فعالیت‌های مختلف شروع شد و در هرکدام از این قسمت‌ها که وارد شدم به من کمک کرد و بستری را فراهم کرد که من بتوانم آن مسائلی که در زندگی خودم درگیرش بودم و نمی‌توانستم حل کنم را آرام‌آرام حل کنم. درواقع بازتاب و برکت و نتیجه آن کار بود؛ چون گره‌های بچه‌ها در اثر آن ارتباط باز شد، گره‌های من هم متقابلاً شروع به باز شدن کرد. مسیر سختی بود، هم شادی‌بخش بود و هم یک جاهایی سخت و تلخ و ناراحت‌کننده بود. چندین مقطع پیش آمد که تردید داشتم که در کنگره باید باشم یا نباید باشم، باید ادامه بدهم یا نباید ادامه بدهم. من با این مسائل درگیر بودم و خیلی وقت‌ها که می‌آمدم کنگره اصلاً حس و حال خوبی نداشتم و با یک فشار و زور عجیب‌وغریبی کنگره می‌آمدم و شاید بگویم لحظات سخت و تلخی هم داشتم؛ ولی چیزی که مهم بود و آقای مهندس هم در آموزش‌هایشان می‌گویند این است که استعداد و این‌ها خیلی مسئله نیست؛ مسئله استقامت است. استقامت و تلاش کردن در آن مسیر باعث می‌شود که شما آرام‌آرام مثل قطرات آب باشید و چکه‌چکه روی صخره مشکلات قرار بریزید و ظرف یک سال یا دو سال آن صخره خیلی سفت را سوراخ می‌کنید و از جایی راه را باز می‌کنید و عبور می‌کنید.

 

چگونه می‌شود بدون انتظار و توقع درست خدمت کرد و خسته نشد؟

با استقامت کردن، امید داشتن، خوش‌دلی و خوش‌بینی نسبت به مسائل، این‌ها خیلی چیزهای مهمی است که شما خوش‌بین و خوش‌دل باشید‌. خوش‌بینی یعنی نسبت به مسائل و اتفاقات نظر مثبتی داشته باشید. خوش‌دلی یعنی برای آدم‌ها خوبی بخواهید و دوست داشته باشید که برای بقیه انسان‌ها هم اتفاقات خوبی بیفتد. این‌ها اگر در کنارش باشد به شما کمک می‌کند که شما استقامت داشته باشید.

 

چگونه می‌توانیم به آدم‌ها کمک کنیم و لازمه این کمک چه مسائلی است؟ آیا اصلاً ما می‌توانیم به همه آدم‌ها کمک کنیم؟

ما به دنیا می‌آییم که آموزش ببینیم و خدمت کنیم. اول آموزش است و بعد خدمت است. هرکدام از ما یک تجربیاتی داریم و یک مسیری را طی کردیم و در زندگی با سختی‌ها و موانعی روبرو شده‌ایم؛ این‌ها مواد اولیه و شرط لازم می‌شوند. شرط کافی آن، آموزشِ است که ما می‌بینیم. تا اینجا دو تا قضیه مطرح شد؛ مسئله سوم این است که بیاییم در راستای آن چیزی که آموزش دیدیم و تجربه کسب کردیم خدمت کنیم و آن حیطه و درواقع میدانی که ما واردش می‌شویم مهم است.

یکسری زمینه‌ها و مسائل است که ما اصلاً نباید واردش بشویم؛ چون نه تجربه کردیم و نه احساسی و درکی نسبت به آن داریم و نه آموزشی نسبت به آن دیدیم و من اگر در اینجا بخواهم بیایم و وارد بشوم مثل همان دوستی خاله خرسه است. من اگر کاری کردم که گره‌های دیگران باز شد علت این بود که کمکم کردند که زمینه را درست انتخاب کنم. اگر می‌خواستم در موارد دیگر وارد شوم یک گره هم این‌طرف اضافه می‌شد یعنی گره‌هایی به گره‌های قبلی من هم اضافه می‌شد. در اینجا هم یک مثلث تشکیل شد و بایستی ما در آن مسئله تجربه کسب کرده باشیم و آموزش‌دیده باشیم؛ درواقع همان دانایی می‌شود که زمینه را هم باید با تفکر انتخاب کنیم.

هم‌سفر چه نقشی در سفر مسافرش دارد و می‌تواند عامل جذب مسافرش به کنگره شود؟

بله. این دو تا مسئله است. یکی پیوند محبت ما به یکدیگر است که خاصیت موجی می‌شود. دومین مسئله اختیار خود آن شخص است. اختیاری که خداوند به آن شخص داده است و همیشه حق اختیار و انتخاب با خودش است. اصلاً شاید بگوید در این لحظه من می‌خواهم در مواد غرق شوم و با مواد از دنیا بروم. ما در قسمت اختیار و انتخاب نمی‌توانیم وارد شویم. نمی‌توانیم بگوییم تو چرا مواد مصرف می‌کنی؟ کی به تو گفت مواد بزنی؟ این می‌شود نقض آن اختیارِ. ما نمی‌توانیم وارد آن حیطه شویم. اکثراً وارد این حیطه می‌شوند و می‌خواهند به‌زور طرف را مجبور به اصلاح کنند.

جایی که هم‌سفر وارد می‌شود جایی است که پیوند محبت است. قسمتی که مربوط به ارتباط می‌شود همان خاصیت موجی است. اگر می‌خواهد به مسافرش کمک کند باید سعی کند که دوستش داشته باشد. به او آرامش، فرصت و امید بدهد و یک حس خوب نسبت به او ایجاد کند. این می‌تواند برای مسافر مثل یک قوت قلب عمل کند و مسافر در درمانش از آن قوت قلب و انرژی استفاده کند و آنجایی که مسافر باید انتخاب کند شاید آن محبت و دوست داشتنِ کمکش کند که انتخاب را راحت‌تر انجام دهد.

چه وقت هم‌سفر می‌تواند این کار را انجام دهد؟ زمانی که خودش آموزش ببیند و خودش را پالایش و تزکیه کند؛ اگر نکند آنجا نمی‌تواند کمک کند، نمی‌تواند محبت کند، پر از کینه و ناراحتی است، همش راه می‌رود به او تیکه میندازد و طعنه می‌زند.

ممکن است همه این کارها را هم بکند و خودش حسش خوب باشد ولی مسافر مسیر تاریکی را انتخاب کند. آن دیگر دست ما نیست و این دقیقاً همان انتخاب و اختیار انسان است. معمولاً تجربه نشان داده که اگر ما این مسیر را انتخاب کنیم صد درصد حال خودمان خوب می‌شود و احتمال اینکه به مسافر هم کمک بشود خیلی بیشتر می‌شود؛ یعنی شما واقعاً به او کمکت را کرده‌ای و او دیگر بهانه‌ای ندارد. شما اگر باکسی درگیر نشوی بهانه‌ای ندارد و بنابراین سراغ کار خودش می‌رود.

 

چگونه می‌توانیم قلب طلایی داشته باشیم، خالی از کینه و سیاهی؟

این‌یک فرایند است. ما طلای ۱۲،۱۴، ۱۸و ۲۴ عیارداریم. باید سال‌ها زحمت بکشیم و درست انتخاب کنیم، خدمت کنیم و آن پالایش را انجام بدهیم تا آرام‌آرام آن عیارِ 12 تبدیل به عیارِ 14 بشود و خلوصش کم‌کم بالا بروداگر انسان وادی ۱۴ را بفهمد و اجرا کند و یاد بگیرد و سی‌دی‌های موانع محبت ۱ و ۲ را گوش کند، متوجه می‌شود که مالکیت و محبت نقطه مقابل هم هستند. ما مالک هیچ‌چیز نیستیم یعنی هیچ‌چیز برای ما نیست و ما مالک حقیقی نیستیم. در اختیار ما هستند. اگر این را متوجه شویم، کار و هدف خودمان را انجام می‌دهیم و زکات چیزی را که به دست آورده‌ایم را می‌دهیم. آقای مهندس می‌گویند محبت فقط برای خانواده‌ات نباشد برای اطرافیان و هستی هم باشد. این‌ها همه مشق است. اگر به‌آرامی بنویسیم و انجام دهیم، کم‌کم به خلوص می‌رسیم. پس رسیدن به قلب طلایی نتیجه صدها انتخاب درست در مسیر زندگی است و یا می‌توان گفت صدها انتخاب غلط در مسیر زندگی به قلب سیاه می‌رسد.

لطفاً نظرتان را در ارتباط با کلمات زیر بفرمایید:

آقای مهندس: بنیان عشق

خانم آنی: صبر، فداکاری

اعتیاد: قدرت تاریکی

خانواده: ژنراتور و مولد انرژی یک جامعه، یک کشور

هم‌سفر: بال پرواز یا همراه

دیده‌بان: گذشتن از منافع شخصی برای منافع جمع

 

مصاحبه و تایپ: همسفر سارا (کمک راهنمای لژیون سوم)

ویرایش و ارسال: همسفر پریسا (لژیون هشتم)

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .