اولین جلسه از دوره بیست و هشتم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی ستارخان روزهای دوشنبه مورخ ۹۹/۱۰/۲۲ ، به استادی دیده بان محترم سر کار خانم آنی، نگهبانی ایجنت محترم؛ خانم پریناز و دبیری همسفر سعیده، با دستور جلسه "هفته دیده بان" راس ساعت ۱۶:۰۰ ، آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
هفته دیده بان را به تمامی دیده بانان عزیز تبریک می گویم. اوایل که کنگره می خواست تشکیل شود ۳،۴ نفر بیشتر نبودیم؛ من و مهندس و ۲،۳ نفر دیگر بودیم که شاید یکی دو تایشان هم به رحمت الهی رفته اند.برای هر سیستمی دیدهبان لازم است، نیروهایی که دست به دست هم بدهند و تشکیلات را بنا کنند. و دیده بان ها هستند که این تشکیلات را اداره میکنند و قانونگذار و قانونمند هستند، انسانهای فرهیخته و از خود گذشته ای هستند که تمام هم و غمشان، صرف کنگره میشود البته صبح تا ظهر در کار خودشان بودند و بعداز ظهر در کار کنگره... .
ما وقتی شروع کردیم احساس کردیم هر روز این تشکیلات چیزهایی نیاز دارد و زیر نظر آقای مهندس فکر می کردیم الان چه میخواهیم ؟ جا و مکان میخواستیم، آدم میخواستیم، نیرو میخواستیم.
نیروهای مختلف با مصرف کننده ها چلنج داشتند برایشان ارزشی قائل نبودند و فکر میکردند مجرم و گناهکارند. هیچ نیرویی از اینها پشتیبانی نمیکرد ولی از آنجا که خدا میخواست کم کم ، نیروها آمدند و باورشان شد که میشود اعتیاد را درمان کرد نه ترک!
اعتیاد ترک ندارد درمان دارد اعتیاد، اگر بیماری است پس درمان دارد و ازآنجاکه خداوند میخواست و ما مصمم بودیم که انسانها را به درمان درست هدایت کنیم هر چه ما را مسخره میکردند ناراحت نمیشدیم هرچه خانوادهها میگفتند، از عزم ما کم نمیکرد و هر چه میگذشت تعداد افراد بیشتر میشد چون باورشان بیشتر میشد. هرروز که گذشت چیزهایی اضافه شد خواستهها اضافه شد و لاجرم برای هرکدام از اینها برنامه داشتیم و برنامه ما این بود که اگر کاری داشتیم مسئول میگذاشتیم مثل دیدهبان ورزش و ... . الآن در سراسر ایران بیش از ۸۰ نمایندگی داریم، کشورهای همجوار، از ما کمک میگیرند اما هنوز به آنجا نرسیدیم بتوانیم کمکشان کنیم؛ انشالله با کمک شما دوستان و همه شما که اینجا رها شدید یا در آینده رها میشوید بتوانیم این سرویس را بدهیم و اولین کشوری باشیم که درمان اعتیاد را رایج میکنیم و کشورهای دیگر بتوانند از این موضوع استفاده کنند.
من خوشحالم میبینم کسانی که میآیند میمانند و چهرهها یادم میماند... . خانوادهها با چشم گریان میآمدند و با لبهای خندان میرفتند. امیدوار باشید. شاید عدهای اینجا باشند که ناامیدند اما من به شما میگویم امیدوار باشید همانطور که در قرآن آمده؛ خداوند به وعدهای که میدهد عمل میکند و وعده او دروغ نیست. شما هم عزم راسخ داشته باشید تا به رهایی برسید.
نگارش: کمک راهنما همسفر سعیده
تهیه و تنظیم: همسفر لیلا
- تعداد بازدید از این مطلب :
1221