English Version
English

گفتگو با دیده بان جهان بینی استاد امین دژاکام

گفتگو با دیده بان جهان بینی استاد امین دژاکام

امروز در جشن هفته دیده بان در خدمت دیده‌بان جهان بینی جناب آقای امین دژاکام در نمایندگی ابوریحان هستیم، به همین مناسبت مصاحبه مفصلی با ایشان ترتیب دادیم که شما عزیزان را به این گفتگوی سراسر جذاب و شنیدنی دعوت می کنیم.

در ابتدا قبل از شروع مصاحبه هفته دیده‌بان را خدمت شما تبریک عرض می کنم.

سوال اولم از شما این است که پایه و اساس کلاس های جهان بینی و نوشتن جزوات جهان‌بینی ایده اولیه شما بود یا پیشنهاد آقای مهندس بود؟

ممنون از مصاحبه شما باید بگویم پیشنهاد دهنده اولیه آقای مهندس بودند. اولین بار آقای مهندس در سال ۷۸ یا ۷۹ که ما در همین ساختمان آکادمی بودیم، در جمع چند نفر از بچه های کنگره در حال سخنرانی بودند که ناگهان گفتند حالا امین بیاید تا برایتان راجع به جهان بینی صحبت کند.

بدون پیشینه قبلی؟

خب من از قبل راجع به موضوع جهان بینی چند سالی می شد که کار می کردم، و مدل قلعه عقل را پیدا کرده بودم؛ البته هنوز به مثلث دانایی نرسیده بودم. می‌توانم بگویم تقریباً سه سالی می شد که روی موضوع جهان بینی داشتم مستقیما ًکار می کردم.

خلاصه در آن جلسه من دست به نقد بودم و راجع به موضوع جهان‌بینی کار کرده بودم و می توانستم راجع به این موضوع صحبت کنم. حاضرین جلسه هم مسئولین و گردانندگان کنگره بودند. خوب به خاطرم است که طبقه چهارم ساختمان آکادمی بودیم. یک جلسه نیم ساعته هم برگزار شد. عزیزان حاضر در جلسه با تعجب به من نگاه می‌کردند که این حرف ها چیست و چه فایده ای دارد. اصلاً نگاه مثبتی راجع به این موضوع در آن جلسه وجود نداشت. از آن موضوع گذشت و من در طی مدتی با دوستانم در دانشگاه راجع به موضوع جهان بینی صحبت می کردم، یا حتی به اولین راهنماهای کنگره هم این مطالب را انتقال می دادم. آن موقعی که لژیون ها هنوز تاسیس نشده بود، یعنی سال های ۷۸ و ۷۹ و در سال ۱۳۸۰ که فرمان تأسیس لژیون ها صادر شد، این موضوع را بسط دادم و به لژیونها ها نیز منتقل کردم. گاهی وقت ها هم که آقای مهندس چهارشنبه‌ها صحبت می کردند، می گفتند حالا امین بیاید و راجع به جهان بینی صحبت کند. یک زمان هایی هم که در اوایل کنگره به سمینارهای مختلف دعوت می‌شدیم راجع به موضوع جهان بینی اکثراً من صحبت می کردم.

این موضوع ادامه پیدا کرد تا زمانی که لژیون ها تقویت شدند. وارد لژیون آقای ترابخانی شدیم و سایر لژیون ها و موضوع جهان بینی را به طور گسترده بین بچه ها انتقال دادیم. در سال ۸۱ که همسفر ها وارد کنگره شدند و جلوی در کنگره می ایستادند و نمی دانستیم با آنها چه کار کنیم همسفر ها را جمع کردند در داخل یک اتاق و من هم رفتم برای آنها جهان بینی درس دادم.

یادش بخیر خانم جلالی بودند، خانم صداقت بودند، مادر آقای صداقت و همینطور مادر آقای مجدیان بودند و خیلی از کسانی که هنوز هم هستند. این موضوع ادامه پیدا کرد و من هم به همسفران درس می دادم هم در لژیون ها داخل ساختمان آکادمی به بچه ها جهان بینی تدریس می کردم؛ به ساختمان انقلاب هم می رفتم و آنجا هم راجع به جهان بینی صحبت می کردم. یکسالی که از این قضایا گذشت مطالب را جمع آوری کردم و جمع بندی کردم و جزوه جهان‌بینی یک و دو را در زمستان سال ۸۲ منتشر کردم.

یعنی جزوه های جهان بینی یک و دو بدون فاصله و با هم منتشر شدند؟

بله بدون فاصله منتشر شدند، یعنی به صورت یک جا بیرون آمدند.

مطالبی که در جهان بینی بیان شده حاصل کوشش فکری خودتان است، یا از منابع مختلف الهام گرفته شده و با خواندن کتاب های مختلف به آن دست یافته اید؛ یااین که تنها از مطالب و منابع کنگره به دست آمده اند؟

من کتاب می‌خواندم اما کتاب خوان حرفه‌ای نبودم که بگویم چند صد جلد کتاب خوانده ام؛ نهایتاً ۵۰ جلد کتاب خوانده بودم. بیشتر هم کتاب‌های تاریخی می‌خواندم یا کتابهای آنتونی رابینز را خوانده بودم. ایده‌ها و ریشه‌های قضیه را در واقع من از خود کتاب ۶۰ درجه گرفتم. مثلاً وقتی راجع به کارناوال شادی صحبت می کرد، این را من آوردم و تبدیلش کردم به مدل قلعه عقل، که خیلی پیش تر از آن یعنی حدود سال ۷۷ متوجه شده بودم. من یک سری نکات آموزنده و مهم و کلیدی را که در آموزش های کنگره بود، مانند تمام هستی در هستی ماست برداشت کردم و شروع کردم روی آن ها کارکردن، لطف خدا هم باعث شد تا مفاهیمی مانند قلعه عقل و چهار سال بعد مثلث دانایی را پیدا کردم و این ها را کنار هم قرار دادم، خلاصه این که چهار، پنج سال طول کشید تا من این‌ها را کنار هم قرار دادم. ولی این طور نبوده که از کتاب های مختلف مطالب متفاوت را جمع آوری کرده باشم. اگر هم ایده گرفتم از خود مطالب آقای مهندس بوده است.

در ابتدای جزوه جهان بینی ۲ نوشته شده جهان بینی یعنی یادگرفتن قوانین زندگی؛ آیا آقای امین دژاکام به عنوان استاد و دیده بان جهانبینی در کنگره، تمام قوانین زندگی را یاد گرفتند؟ آیا بامشکلی مواجه می شوند؟ ما در کنگره یادگرفتیم هر چقدر بیشتر قوانین زندگی را یاد بگیریم و رعایت کنیم کمتر به مشکلات بر می خوریم. می خواهم بدانم شما به عنوان استاد جهان بینی در کنگره چقدر قوانین زندگی را فرا گرفته اید و آیا در هنگام مواجهه بامشکلات به هم می‌ریزید؟

در پاسخ به قسمت اول سوال تان باید خیلی راحت بگویم خیر. یک بخش خیلی جزئی از قوانین زندگی را فرا گرفته ام، این که چقدر بوده من نمی دانم شاید یک قطره در مقابل اقیانوس. این که آیا با مشکلات روبرو می شوم باید بگویم بله، و این که آیا در مواجهه بامشکلات به هم می ریزم هم باید بگویم بله. وقتی بامشکلات مواجه می شوم تحت فشار قرار می‌گیرم و زمان هایی که تحت فشار قرار می‌گیرم دچار به هم ریختگی هم می‌شوم، اما می‌توانم این بهم ریختگی را کنترل کنم، یعنی روی بهم‌ ریختگی مدیریت و شناخت داشته باشم، چون من یکسری مطالب را از وادی ها و کنگره یادگرفتم وقتی دچار سختی ها می شوم می فهمم که این نقطه تحمل است، من الان در سختی هستم، در فشار هستم، دچار اضطراب هستم، ولی می دانم که تمام این ها دارد ظرف مرا می سازد و ظرفیت را در من به وجود می‌آورد؛ چون این ها را می دانم نوع برخورد کردنم با سختی ها و مشکلات فرق می کند. این را در مقایسه با زمانی می گویم که معلومات حالا را نداشتم. آن موقع ممکن بود در مواجهه با کوچک ترین سختی و ناملایمتی سریعاً ناامید شوم. همین یادگرفتن معلومات موجب می‌شود من آن دوران سختی و فشار را تحمل کنم و پس از آن نقطه تحمل بالاتری پیدا کنم.

سوال بعدی من در مورد موضوعی دیگر است. تقریباً تمام خانواده شما یعنی مادرتان و دو خواهر محترم شما و همچنین شما در کنگره حضور دارید و خدمتگزار هستید. این حضور در کنگره و خدمتگزار شدن در کنگره به اصرار آقای مهندس بود یا به علت جذبه ای بود که کنگره داشت؟

این به علت جذبه آقای مهندس بود. در ابتدای کار که کنگره جذبه ای نداشت. یکسری آدم به هم ریخته بودند که آمده بودند، البته صفایی هم داشتند، اما اذیت و آزار شان بیشتر از خیر و برکت شان بود. کنگره به این شکلی که الان می‌بینید نبود. یکسری انسان های بدوی با تخریب های بسیار سنگین در کنگره بودند؛ در عین حال آدم های با محبت و خونگرم نیز در کنگره بودند که اختلاف این دو بسیار زیاد بود و ساختار کنگره به این شکل وجود نداشت. اما چون آقای مهندس را بسیاردوست داشتیم و در عین حال بسیار قبول داشتیم و در کنار آن انسان های دیگر را هم دوست داشتیم به کنگره وارد شدیم، یعنی یک ترکیب بود از جذبه آقای مهندس و جذابیت های کنگره و انسان هایی که می آیند و گره های زندگی آن ها باز می شود، برآیند آنها در مجموع ما را به کنگره کشاند.

آیا از ابتدا ایمان داشتید که کنگره به اینجامی‌رسد؟

من یک حس عجیبی داشتم، خیلی عجیب است ولی آن موقعی که آقای مهندس مواد مصرف می کردند هم، من به ایشان اعتماد کامل و ایمان کامل داشتم. این اعتماد و اعتقاد یک حس است؛ یعنی بعضی اوقات یک نفر باید یک کرامتی داشته باشد تا شما به او اعتقاد و ایمان داشته باشید، ولی همان موقعی که آقای مهندس مصرف‌ کننده بودند خودم و خواهرانم و مادرم یک حس اعتقاد قلبی داشتیم که آقای مهندس را قبول داشتیم.

شما بدون این که سابقه اعتیاد داشته باشید، قبول کردید به آزمایش آقای مهندس تن دهید. حتی من به تازگی متوجه شدم شما مصرف کشیدنی داشتید. یعنی تریاک را به صورت کشیدنی مصرف می کردید. این که شما آمدید و متد DST را امتحان کردید و آمدید مصرف‌کننده کشیدنی شدید، شما یاآقای مهندس را به هراس نیانداخت که نکند گرفتار بمانید؟ درنهایت سوالم این است که این تست و یااین آزمایش به خواست خودتان بود یا به پیشنهادآقای مهندس انجام گرفت؟

این موضوع به پیشنهادآقای مهندس بود ولی به خواست من انجام گرفت و یک سال و اندی طول کشید تا من به این جواب برسم.  یعنی از زمانی که آقای مهندس پیشنهاد دادند، یک سال و اندی گذشت تا من بپذیرم و به این نتیجه برسم که این کار را انجام بدهم. حتی در این وسط ۱۰ یا ۱۵ روز شروع کردم و تریاک خوردم ولی خب خوشم نیامد و گفتم دوست ندارم. رفتم و یک سال و نیم بعد آمدم و گفتم حسم این است که الان می خواهم این کار را انجام دهم. یعنی این گونه نبود که یک شب آقای مهندس بگوید و من هم این کار را همان شب انجام دهم. اگر بخواهم دقیق بگویم، اردوی سال ۸۷ را که رفتیم سه نشانه برای من اتفاق افتاد که من به محض این که از آنجا برگشتم گفتم می خواهم این کار را انجام بدهم. در مورد آن بخش از سوالتان که ترس داشتم یا نه، باید بگویم اصلاً ترسی نداشتم علتش را نمی دانم، اما هیچ واهمه ای نداشتم که ممکن است داخل اعتیاد ماندگار شوم.

سوال آخرم این است که در انتهای جزوه جهان بینی ۲ نوشته شده ادامه دارد، بالاخره جهان‌بینی ۳ کی منتشر می شود؟

اشتباه چاپی بوده است(باخنده).......

من جهان بینی ۳ را تا به حال سه بار نوشتم. ولی آخرین باری که آن را نوشتم متوجه شدم به جای نوشتن جهان بینی ۳ من جهان‌بینی ۵ و ۶ را نوشتم یعنی انسجام یبین مطالب جهان بینی وجود نداشت، انگار که داری کارتون نگاه می کنی و بعد یک دفعه بروی سراغ فیلم سینمایی یعنی دنباله آن مسائل قلعه عقل، دانایی، دانایی موثر و دنیای درون باید مطالبی باشد که به آنها  ربط داشته باشد، چیزی که من نوشته بودم کاملاً بی ربط بود و آن ارتباط زنجیرواری که بین جهان بینی یک و دو وجود دارد و مطالب به صورت مدون پشت سر هم قرار گرفته، در جهان‌بینی ۳ وجود نداشت. به هرحال من جهان‌بینی ۳ را نوشتم حدود ۶۰ یا ۷۰ صفحه شد شکل هایش را هم ترسیم کردم و به چند نفر دادم تا مطالعه کنند، از بازخوردی که از آنها گرفتم احساس کردم یک جای کار اشکال دارد. بعد متوجه شدم که من اینجا یک پل ندارم و جای خالی وجود دارد و آن جای خالی را باید راجع به مسائلی می نوشتم مانند شخصیت یا نفس، اما به یکباره رفته بودم راجع به فرامین الهی شروع کرده بودم به نوشتن، روی همین حساب از انتشار آن خودداری کردم.

از این که وقت گذاشتید و در گفتگوی ما شرکت کردید خیلی سپاسگزارم.

 

تهیه گزارش و تنظیم: مسافر نیما و مسافر مسعود، سایت نمایندگی ابوریحان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .