English Version
English

آدمی که درگیر بیماری اعتیاد می شود یک آدم راه گمگشته است

آدمی که درگیر بیماری اعتیاد می شود یک آدم راه گمگشته است

روز چهارشنبه مورخ 17 دی ماه 99 در خلال برگزاری جشن هفته دیده بان در شعبه ایمان که با حضور دیده بان محترم ورزش همسفران سرکار خانم آنی کماندار برگزار گردید ، فرصتی دست داد تا با ایشان گفت و گویی انجام بدهم و ایشان لطف کردند ضمن قبول این گفت و گو در کمال صبر و متانت به تمام سوالات پاسخ دادند ،این گفت و گو برای اینجانب سرشار از آموزش و انرژی بود که امیدوارم توانسته باشم با این گفت و گو جهت هموار نمودن راه مسافران و همسفران عزیز قدمی هر چند کوتاه برداشته باشم .

ا

سر کار خانم آنی (کماندار) ضمن خیر مقدم و خوش آمدگویی به جنابعالی و همچنین عرض تبریک به مناسبت جشن هفته دیده بان و آرزوی موفقیت و سربلندی شما در همه جایگاه های زندگیتان از اینکه وقت خودتان را در اختیار من قرار دادید سپاسگذار هستم .

برای شروع در ابتدا لطفاً خودتان را معرفی کنید؟

من آنی دژاکام هستم ۳۷ سال سن دارم  ، فرزند دوم مهندس دژاکام و تحصیلاتم فوق لیسانس رشته بیوشیمی است  .

 از اینکه فرزند کسانی هستید که روش درمان اعتیاد را کشف کرده اند چه حسی دارید؟

خوب خیلی خیلی باعث خوشحالی و افتخار من هست .

 نگاه شما به یک آدم مصرف کننده قبل از ورود به کنگره و بعد از ورود به کنگره چیست ؟

  آدمی که درگیر بیماری اعتیاد می شود یک آدم راه گمگشته است ، خیلی اوقات انسانها راه شان را گم کرده اند و هیچ موقع یک مبدا درست برای حرکت پیدا نمی کنند و وقتی مبداء درست پیدا نکنند مسیر درست را هم  برای حرکت پیدا نمیکنند ، وقتی یک نفر می آید وارد کنگره میشود و مبدا درست و مسیر درست را پیدا میکند خیلی خیلی ارزشمند هست که توانسته است ابتدای راه درست خودش را پیدا کند ، شاید خیلی از آدم‌ها سالها ، ۱۰ سال ، ۲۰ سال ، ۳۰ سال تلاش می‌کنند ولی نتوانسته باشند مبدا و مسیر درست خودشان را پیدا کنند ولی وقتی یک نفر می آید و از این تجربه استفاده می کند و راه درست خودش را پیدا میکند خیلی ارزشمند هست و اگه درست حرکت کند خیلی زمان نمیبرد که بتواند درمان بشود و سلامتی خودش را بدست بیاورد ، حداقل ده ماه .

 تعریف شما از زندگی چیست ؟

خوب من فکر می کنم که خود آقای مهندس بطور کامل در مورد این مطلب فرموده اند که هر انسانی که به دنیا می آید یک هدفی دارد و برای یک خواسته ای به روی زمین می آید و هر انسانی یک وظیفه‌ای دارد ، در یکی از وادی ها هم داریم ( که هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم ) پس حیات هر انسانی و وجود هر انسانی ارزشمند است و حتماً یک هدف را دنبال می کند و اگر آن هدف خیر باشد که به نظر ما هست ارزشمند میباشد ، در زندگی مسئولیت‌های مختلفی به ما داده میشود و در جایگاه‌های مختلف قرار می‌گیریم و در آن جایگاه ها نقش بازی می‌کنیم تا به آن خود واقعی مان نزدیک بشویم یا دانشی را کسب می کنیم که بتوانیم هم گره های خودمان را حل کنیم و هم به دیگران کمک کنیم که هم باعث ارتقای خودمان و هم ارتقای دیگران بشویم ، هم در کنگره و هم در اجتماع خودمان و در آخر من فکر میکنم هدف از زندگی کسب دانش و آگاهی باشد .

شرایط و فعالیت‌های وسیع آقای مهندس آیا باعث شده که در منزل فرزندانشان کمبود پدر را احساس کنند؟

خوب زمانی که پدرمن درمان شدند من ۱۴ سالم بود و نمیدانستم که پدرم اعتیاد دارند ، در زندگی مشکلات و مسائل وجود داشت ولی من نمیدانستم که ایشان اعتیاد دارند و فکر می کردم که پدرم آدم بدشانسی هستند ، بعد از درمان ایشان من متوجه شدم که ایشان درگیر بیماری اعتیاد بودند . خوب در دوران نوجوانی و جوانی هم آدم بیشتر درگیر شور و هیجان است و تا این شور به شعور تبدیل بشود زمان لازم دارد تا انسان بتواند درست عمل کند ، خوب البته در آن سال‌های اولیه مقداری برایم سخت بود ولی کم کم وقتی که کنگره تشکیل شد و بزرگ شد واقعاً شبانه ‌روز هم آقای مهندس هم مادرم خانم آنی وهم برادرم آقای امین که دیده بان جهان بینی هستند در سیستم کنگره خدمت می کردند و ما هم نوجوان بودیم و خیلی از مسائل را نمیدانستیم و معمولاً سخت می گذشت ، تا اینکه متوجه شدیم که باید همینگونه می شد ، اوایل خیلی سخت بود شما فرض کنید که توی یک خانواده پنج نفری یک دفعه پدرو مادر شما پدرو مادر صدها نفر دیگه بشوند ، ولی کم کم متوجه شدم که درست است که پدر و مادر من بودند و در قبال من وظیفه داشتند ولی صرفا این نیست و اینها یک وظیفه دیگری هم داشتند و آن هم این بود که کمک به بقیه انسان ها بکنند و از وقتی خودم وارد بازی شدم و شروع کردم به خدمت کردن متوجه شدم که این هدف ، هدف بزرگتری است و توانستم آرام آرام مسئله را درک کنم .

کدام یک از وادی ها برای شما خاص تر و آموزنده تر بوده است؟

همه وادی ها برای من آموزنده بوده و هست . من چیزی حدود ۱۰ سالی میشود که الان در کنگره کمک راهنما هستم و آموزش می دهم ، همیشه وقتی به وادی ۱۴ که می رسیدم در آموزش دادن این وادی می ماندم ، پیش خودم همیشه میگفتم این وادی ۱۴ چیست که همه اش می گوید محبت کنید ، همه چی محبت است و این موضوع را درک نمی‌کردم و ناخودآگاه به وادی سیزده که می رسیدم انگار پایان سال تحصیلی بود دوباره می‌رفتم وادی اول ، ولی این اواخر که این وادی را خواندم  ، با بهتر و کامل تر خواندن و کار کردن یک چیزهایی از وادی ۱۴ متوجه شدم ولی هنوز کامل درک نکردم وادی ۱۴ چیست ، ولی یک چیزهایی متوجه شدم و همین یک مقدار خیلی من را خوشحال کرد .

بزرگترین مشکل یا گره شخصی خود را که توانستید با جهان‌بینی کنگره حل کنید چه بوده است؟

واقعیت این است که این جهان بینی ها مثل یک ابزار می ماند . ابزاری که به انسان کمک می‌کند که مسیر زندگی را هموار بکند و جای خطرناک قضیه این جا است که آدم جهانبینی ها را یاد بگیرد و بخواهد برای دیگران پیاده بکند و به کار  ببرد ،  یا این جهان بینی ها خط کشی بشود که بخواهد عملکرد دیگران را بررسی کند یا دیگران را تجزیه و تحلیل و آنالیز کند ، اصلاً خوب نیست و این جهان‌بینی اینجا به صورت خطرناکی برای انسان در می آید و من همیشه به شاگردانم و همسفران می گویم که اگر این ها را آموزش می گیرید به این دلیل نیست که شما یه خط کش دستتان بگیرید و مشکلات مسافرتان را اندازه بزنید که مثلاً چقدر منیت دارند ، این جهان بینی ها را باید آدم روی خودش پیاده کند ، فکر می کنم که هر کدام از این ابزارها را که انسان یاد می گیرد کمک انسان می کند تا بتواند بهتر با مسائل مواجه بشود و عملکرد بهتری داشته باشد و بتوانیم از مسائل و مشکلات و تاریکی ها بهتر عبور کنیم و کلاً همه مسائل جهان‌بینی را که آموزش می گیریم ارزشمند هست ، چیزی که الان به ذهنم آمد این است که شنیدید میگویند خداوند به قلب‌های انسان‌ها نگاه می کند ، خیلی ساده بگویم قدیمی‌ها خیلی قشنگ مطلب را عنوان می‌کردند ، وقتی که آدم آسیب دیده یا ضربه خورده یا با یک سری آدم ها خرده حساب دارد یا حقش را خورده اند و اذیت و آزارش کرده اند ، به هر طریق زمانی که در موضع ضعف بوده ، مورد بی مهری قرار گرفته اگه بتواند دل خودش را صاف بکند و آن مسائل و ناراحتی را کنار بگذارد ، خیلی مسیرش هموار می شود که بتواند در زندگی پیشرفت کند و این مطلبی بوده که من خودم به عینه به آن رسیده ام ، که آدم ها یک  زمانهایی ضربه می‌خورند و فکر می‌کنند به آنها بی مهری شده ، یا حتی واقعا حقشان خورده شده باشد خود آن اتفاق نیست که انسان را از چرخه زندگی خارج می کند بلکه وقتی باور و نگرش آنها تغییر می کند و دلشان تاریک می شود و از چرخه زندگی خارج می شوند و وقتی بتوانند دلشان را صاف کنند دوباره به چرخه زندگی برمی گردند .

شما خودتان فکر میکنید که علت انتخاب شما به عنوان دیده بان چه بوده است؟

به این صورت بود که ما دیده بان ورزش آقایان داشتیم و ایشان آقای مهدی شاهرودی بودند و دیده بان ورزش همسفران خانم نداشتیم و همه مسائل را ایشان رسیدگی می کردند و وقتی خانم ها می خواستند مسائل ورزش شان را پیگیری کنند و با ایشان مطرح کنند یک مقدار کار سخت می شد ، نظر به اینکه من فعالیت‌های ورزشی داشتم و قبلاً حدوداً از سن ۲۲ یا ۲۳ سالگی در کنگره وارد تیراندازی با کمان شده بودم و خدمت کردم و تجربه مسابقات تیراندازی و مسابقات باشگاهی ، مربیگری و داوری در فدراسیون اینها تجربیاتی بود که داشتم و یک چند سالی هم مربیگری کرده بودم و این شرایط باعث شد که من برای دیده‌بانی ورزش همسفران انتخاب بشوم تا بتوانم کمک و خدمت کنم .

توصیه شما برای ورزش کردن اعضای کنگره ۶۰ چیست ؟

کلاً پایه و هدف ما برای ورزش همسفران ورزش همگانی می باشد یعنی ورزش  می‌کنیم تا آمادگی جسمانی داشته باشیم و بدنمان سالم باشد ،اگر از بین این عزیزان کسی در سطح قهرمانی کشوری و مسابقات کشوری یا حتی در سطح مسابقات جهانی ورزشکار داشته باشیم خیلی ارزشمند است ، کما اینکه ما در تیم راگبی ورزشکار ملی پوش داریم و حتی قبلاً در تیر و کمان ما افرادی در کنگره بودند که در سطح جهانی و در سطح تیم ملی حضور داشتند ، ولی ما پایه و تمرکزمان روی ورزش همگانی و سلامت جسمی افراد است که هم جسم سالمی داشته باشند و هم وقتی که ورزش می‌کنند یکسری مواد شبه افیونی توی بدنشان ترشح پیدا میکند که باعث شادابی و اعتماد به نفس افراد می شود که در روابط  خانوادگی و اجتماعی شان خیلی تاثیر دارد .

 آیا حضور فرزندان مسافرین تاثیری بر درمان آنها دارد ؟

 تاثیر که حتماً دارد ، اعضای خانواده هر کدام یک نقشی دارند ، هر کدام یک وظیفه ای دارند و اگر یک کدام از اعضای خانواده مشکلی یا موضوع و مسئله ای داشته باشد مطمئناً روی بقیه هم تاثیر میگذارد و کلا آدم هایی که با هم پیوند محبت دارند همان قدر که میتوانند تاثیر مثبت روی هم بگذارند همانقدرهم می توانند همدیگر را داغون کنند و برعکسش هم میشود ، همانطوری که مسافر می آید اینجا آموزش می گیرد ، وقتی همسفرها می آیند و در همین راستا آموزش می‌گیرند آنها با هم همکلام میشوند ، آقای مهندس می گویند قبلش شاید یکی از اعضای خانواده اسپانیایی حرف میزد و یکی ایتالیایی اینها حرف همدیگر را نمی فهمیدند ، ولی وقتی می آیند از آموزش های مشترک استفاده می کنند ، تفکراتشان ، اندیشه هایشان با هم مشترک می شود و باعث می شود که بتوانند به عنوان یک واحد خانواده کنار هم بهتر زندگی کنند و بتوانند از همدیگر حمایت کنند و همدیگر را پذیرا باشند .

 مهمترین آموزشی که از خدمت کردن به دیگران آموخته اید چه بوده است ؟

 وقتی که آدم علم و دانشی که دارد را به دیگران منتقل می کند بارها گفته ام بازهم می گویم هم باعث ارتقای خود شخص میشود هم باعث ارتقای آن آدم ها در سی دی معلم راجع به این موضوع استاد امین خیلی قشنگ صحبت کرده اند ، در واقع رابطه هر دو طرف باعث ارتقاء هم می شود چون وقتی که شاگردی مشکل و مسئله خودش را عنوان می کند راهنما باید بگردد و بررسی کند و ببیند آن رهجو گیرش و مسئله اش از کجاست ، به خاطر همین ناخودآگاه این موضوع تفکر و ذهن راهنما را هم راه می اندازد تا بتواند یکسری مسائل را برای خودش بازبکند .

 برای آخرین سوال یک پیام برای همسفرهایی که ناامید هستند بفرمایید ؟

 

خب ما به همسفرهایی که مسافرانشان نمی آیند همیشه میگوییم درابتدای امر مشکلی ندارد ناراحت نباشید ، شما حتماً خودتان حضور پیدا کنید و آموزشها را بگیرید تا یواش یواش انشالله تغییرات شما یک نقطه تفکردرمسافرتان ایجاد بکند که باعث بشود مسافرتان هم تشریف بیاورند کنگره و درمان بشوند .

در خاتمه ضمن تشکر از شما و صبر و حوصله ای که جهت این گفت و گو به خرج دادید اگر مطلب یا صحبت خاصی دارید بفرمائید .

من هم از شما ممنون هستم .

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .