جلسه ششم از دوره بیست و پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره 60، نمایندگی صالحی به استادی کمک راهنما همسفر الهه، نگهبانی همسفر بنفشه و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی چهارم و تاثیر آن روی من» سهشنبه 25 آذرماه 1399 ساعت 16 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
در مورد اهمیت وادیها در کنگره۶۰ بارها گفته شده و من هم به نقل از استاد امین بیان میکنم: که هر یک از وادیها مانند پلهایی هستند که بر فراز درههای جهل، خودخواهی و تعصبات ما بنا شدهاند تا در این درههای تاریک سقوط نکنیم؛ پلهایی که در نهایت ما را به وادی ۱۴ و شهر عشق میرسانند، همان جایی که انسان به شناخت خویش خویشتن میرسد.
اما چرا باید به شناخت خود برسیم؟ به گفته جناب مهندس حل هیچ مشکلی در بیرون نیست، بلکه فقط و فقط باید به درون رفت و راه آن را از دنیای درون یافت. بنابراین ما نیز برای حل مشکلاتمان نیازمند شناخت خود هستیم و در اینجاست که ضرورت یادگیری وادیها برای ما روشن میشود.
اما موضوع این است که رسیدن به شناخت خود، مسیر آسانی نیست؛ چراکه ماهیت انسان به عظمت کهکشانهاست؛ در این میان وادیها قوانینی را برای شناخت این دنیای بیکران در اختیار ما میگذارند. قوانین ذکر شده در وادیها همان قوانین جاری در آفرینش هستند که در دل خود قوانین متعدد دیگری را شامل میشوند.
وادی اول تفکر را به ما آموخت، وادی دوم امید را به ما بازگرداند، در وادی سوم متوجه شدیم هیچ کس به اندازه خودمان به ما فکر نمیکند و امروز به وادی چهارم میپردازیم؛ تیتر این وادی میگوید: در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن به معنای سلب مسئولیت از خویشتن است:
در این وادی مرزبندی مسئولیتها مشخص میشود، همان مسئولیتهایی که به صورت متقابل میان ما و خداوند وجود دارد. برای دانستن مسئولیتهای خداوند در قبال خودمان، باید او و جایگاهش را بشناسیم و برای این شناخت لازم است ابتدا از دروازه خود عبور کنیم؛ به عبارتی انسانی که خودش را نشناسد نمیتواند به شناخت خداوند برسد.
اما این کار از آن رو انجام میشود که گاهی انسان جایگاهش را گم میکند و توقعاتی از خداوند دارد که به هیچ عنوان با قوانین هستی منطبق نیست. طبق این وادی هر کس مسئول تمام و کمال زندگی خودش است و همانطور که در کلامالله آمده: "لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ" برای انسان هیچ بهرهای جز تلاش و کوشش او نیست.
در نتیجه شخص من مسئول تکتک وقایع زندگیام هستم حتی آنهایی که به ظاهر در آنها دخالتی نداشتم، مانند خانوادهای که در آن به دنیا آمدم. ممکن است این حرف برای عموم افراد غیر قابل پذیرش باشد اما حقیقت، حقیقت است چه آن را بپذیریم و چه نپذیریم و طبق فرمایش جناب مهندس، حقیقت در ادامه نقاب از رخ برمیدارد.
البته که ایمان داشتن به خداوند و دعا کردن به درگاه او بسیار موثر و ضروری است اما در اینجا یک انحراف بزرگ برای برخی به وجود آمده و آن هم این است که در تمام امور و حتی وظایف خود، مسئولیت را به گردن خداوند میاندازند و نام آن را توکل کردن میگذارند. نکته اینجاست که ما زمانی میتوانیم دست به دعا ببریم و از قدرت برتر چیزی را طلب کنیم که قبل از آن تمام تلاش خود را در آن راستا به انجام رسانده باشیم. اگر قرار بر این بود که همه چیز توسط خداوند برایمان رقم بخورد، اختیار انسان به کلی زیر سوال میرفت. موضوع اینجاست که بسیاری برایشان دشوار است بدانند که سرنوشت انسان با خواست خودش رقم میخورد.

در نهایت باید بدانیم که خداوند از رگ گردن به همه ما نزدیکتر است، اگر ما در مسیر راستی و درستی قدم برداریم و برای هدفهایمان تلاش کنیم بیشک خداوند القائات، الهامات و تمام نیروهای حمایتکنندهاش را برای ما میفرستد، این القائات ممکن است از طریق کلام فردی دلسوز و یا در میان متون یک کتاب به ما منتقل شود اما نکته مهم این است که خداوند در تکتک سلولهای ما حضور دارد و رساترین القائاتش را از طریق ندای درون به ما میرساند، پس سکوت کنیم تا صدای درون را بشنویم. در پایان با بیتی از حضرت حافظ صحبتهایم را به اتمام میرسانم:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
در ادامه از همسفران عضو لژیون سردار تقدیر به عمل آمد.
در ادامه به همسفر زهرا (ف) و همسفر زهرا(ک) از لژیون دوم (به کمک راهنمایی همسفر الهه) به صورت نمادین گل رهایی اهدا شد.
همچنین به همسفر بیتا از لژیون سوم به کمک راهنمایی همسفر پروشات به صورت نمادین گل رهایی و ورود به سفر دوم اهدا شد.
عکاس: همسفر زهرا(ز)، لژیون دوم
ویرایش و تنظیم: همسفر زهرا(ف)، لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
583