English Version
English

رمز ماندگاری در کنگره؛ خدمتگزاری خالص است و بس

رمز ماندگاری در کنگره؛ خدمتگزاری خالص است و بس

همسفر لیلا با آنتی‌ایکس مصرفی تریاک وحشیش همراه مسافرشان وارد‌کنگره شدند؛ وپس‌از 11ماه و سه‌روز با راهنمایی خانم‌نرگس و آقای‌احمد به رهایی رسیدند. درحال‌حاضر 10سال است که از بند مواد آزاد ورها هستند. به‌مناسبت برگزاری مراسم‌تجلیل ایشان مصاحبه‌ای با ایشان انجام داده‌ایم که  شما را به خواندن آن دعوت‌می‌کنیم.


 هدف شما از خدمت دراین جایگاه چه بود؟ و به‌نظرشما راهنمای موفق به چه کسی اطلاق می‌شود؟
هدفم این بود که تا جایی که می‌توانم کمک کنم هیچ زندگی به واسطه اعتیاد از هم گسسته‌نشود، هیچ فرزندی به‌واسطه اعتیاد تک‌والد نشود، هیچ زنی به خاطر اعتیاد همسرش خورد نشود و در نهایت اشکی به‌واسطه اعتیاد ریخته‌نشود. تمام تلاشم را کردم که بتوانم به این هدف برسم؛ و امیدوارم که این اتفاق افتاده باشد.خدا را بابت این فرصت شاکرم.
راهنمای موفق ازنظر‌من به کسی گفته‌می‌شود؛ که این اصل را هیچ‌وقت فراموش نکند"رهجو برای کنگره است؛ نه برای من".

 به‌نظر‌‌شما حدومرز‌های بین راهنما ورهجو چه مواردی هستند؟
کمی جواب دادن به این سوال برایم سخت‌است؛ چون من معمولاًخیلی با رهجوهایم دوست‌بودم وعقیده‌ام بر این‌بوده که این‌جا مکتب نیست، مدرسه نیست وجایی شبیه دانشگاه است؛ پس یک دانشجو به بلوغ فکری وتربیتی نسبی رسیده که بتواند حرمت‌ها را رعایت‌کند و حدومرزها را بشناسد؛ ولی خب هستند کسانی که متاسفانه همیشه خط قرمزها را رد می‌کنند؛ من هم معمولاً این رهجوها را رها می‌کردم. اما درنهایت تعیین‌کننده این موارد برعهده کمک‌راهنمای لژیون است.


در کنگره چگونه می‌توان قدردان زحمات کمک راهنماهای عزیز بود؟
رهجوی خوبی بودن وساختن یک شجره‌سالم و خدمت ‌گزار بهترین قدردانی از زحمات کمک‌راهنماست؛ واینکه سر کمک‌راهنما به‌واسطه رهجوهایش بالا باشد و‌اسمش ماندگار.

باتوجه به مشغله‌هایی که داشتید؛ اما یکی از خدمتگزاران فعال کنگره هستید، علت این شوق خدمت در چیست؟
درسته، من همیشه مشغله‌هایم زیاد بود، شاغل بودم، مادر بودم و مسئولیت‌های دیگری هم داشتم؛ اما عشق به کنگره و بچه‌ها و انرژی که از آنها می‌گرفتم؛ من را از همه‌چیز فارغ می‌کرد و به  کنگره می‌کشاند؛ و با تمام خستگی‌های روزمره، وقتی از کنگره برمی‌گشتم همیشه پر از انرژی بودم و احساس خستگی نمی‌کردم.

نظرتان در مورد عمل‌سالم چیست؟ و آیا از عملکرد خودتان در کنگره راضی‌هستید؟
عمل‌سالم برای هرکسی یک تعریفی دارد. من می‌گویم اگر کسی از اعمال من درعذاب نباشد و خودم هم عذاب‌وجدان نداشته‌باشم؛ یعنی عمل سالم دارم. رضایت‌مند بودن از عملکردخودم در کنگره را زمانی می‌توانم جواب بدهم که، رهجوهای من عملکرد خوبی درکنگره داشته‌باشند.

 سخن شما به کسانی که تازه در این جایگاه قرارگرفته‌اند یا تصمیم دارند در آزمون کمک راهنمایی شرکت کنند؛ چیست؟
به شدت جایگاه شیرین و پر از لحظه‌های ناب و لذت‌بخشی هست؛ اما درکنارش بسیار پر‌مسئولیت؛ پس به آن‌ها می‌گویم؛ امیدوارم که لذت این جایگاه را ببرند؛ اما یادشان باشد؛ که یک راهکار اشتباه ممکن است یک فاجعه به بارآورد.

برخورد شما درمواجه با همسفرانی که حال خوشی نداشتند و ناامید بودند؛ چه‌بود؟
بزرگترین مسئولیت یک کمک‌راهنما از نظر من اینجاست و به این جمله خلاصه می‌شود که "به من امید بده". همسفر اوایل کار فقط می‌آید که یکی به او بگوید "ناامید نباش؛ اینجا همه‌چیز درست می‌شود؛ به شرطی که خودت بخواهی". همیشه وقتی یک تازه وارد سر لژیون می‌آمد سعی می‌کردم؛ یک جوری موتورش را روشن‌کنم که حرف بزند، گریه‌کند و خالی‌بشود. یکی دو جلسه بنشیند و بشنود و بعد که حسابی جای خالی برای شنیدن داشت آن وقت شروع می‌کردم به او راهکار وامید می‌دادم و روی ریل آموزش می‌انداختمش.


به‌نظر‌شما چرا همسفر باید برای خودش به کنگره بیاید؟
چون حالش خراب است و این را نمی‌داند. چون فکر می‌کند که می‌داند و همه‌چیز را بلد است و اصلا مقصرنیست؛ و وقتی می‌آید و می‌ماند تازه متوجه می‌شود که اوضاعش به مراتب از مسافرش بدتراست.

به نظر شما رمز ماندگاری در کنگره‌چیست؟
هدف ازخدمتگزاری، خالص باشد و بس.

باتوجه‌به‌اینکه مراسم تجلیل از شما است؛ لطفاً از حس‌و‌حالتان، روز های سخت وآسان با خاطرات تلخ وشیرین دوره خدمت‌تان برای ما بفرمایید.
حس وحالم تعریفی ندارد. خب دل‌کندن از بچه‌ها برایم واقعاًسخت است؛ اما این هم جزئی از این مسیراست و من با همه سختی که دارد پذیرفتمش که انجام‌بدهم. واقعیتش دارم تمرین تسلیم‌شدن می‌کنم. خاطرات خیلی زیاد هستند؛ اما می‌توانم بگویم؛ که هر خنده‌ی رهجو خاطره خوب و هر اشکش خاطره بد برای من است.

لطفاً حس‌تان را در ارتباط با کلمات وجملات ذیل به‌صورت کوتاه بفرمایید؟
-نوبت باران محفوظ است: در کنگره برای اولین بار این جمله را شنیدم و با تجربه، به‌آن رسیدم. جمله‌ای شیرین و پرازامید.
 هستی درعشق شناوراست: سر برشانه خدا بگذار تا قصه‌عشق را چنان زیبا بخواند، که نه از دوزخ بترسی و‌نه‌از بهشت، به رقص درآیی، قصه عشق، انسان‌بودنم
-تصویر غسل‌درصحرا: تصویر موردعلاقه من از تصاویر کتاب60 درجه است که حتّی درخواب تجربه کردم.
-آقای مهندس: مردی برای تمام‌فصول. خوش به حالشان که نگاه خدا به ایشان همیشگی‌ست.
-کنگره60: خط مرزی برای لیلا. لیلای قبل‌از کنگره60 را دوست‌ندارم.
-همسفر: قدرت وسکوی‌پرواز.
-خانواده: هیچ‌چیزی در دنیا قشنگ‌تر از داشتن خانواده نیست. قدرش‌را بدانیم.
-خانم نرگس(کمک‌راهنمای‌خودتان): هروقت می‌خواهم درموردشان حرف‌بزنم کلمات به‌کمک من نمی‌آیند. دوستشان‌دارم زیاااااد. سایه‌شان مستدام. دلشان شاد و هر‌جا که هستند تنشان سلامت.
-کمک‌راهنما: مادر دوم.
-نمایندگی‌افسریه: ریشه‌ی من دراین نمایندگی هست.
-لژیون‌دهم: بهترین لحظات من پشت این عدد و دایره‌وار نشستن آن جمع اتفاق افتاد.

سخن شما به تازه‌واردینی که تازه وارد کنگره می‌شوند چیست؟
بیایید، بخواهید، بمانید ..... شک نکنید که معجزه را خواهیددید.

وسخن پایانی..
 هرجا که باشم یادم نمی‌رود که عزیزترین و بهترین دوستان من پشت عدد10 در نمایندگی‌افسریه هستند.


مصاحبه گر: همسفر سارا، کمک راهنمای لژیون سوم

ویرایش و تنظیم: همسفر افسانه، لژیون هفتم

همسفران نمایندگی ابوریحان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .