English Version
English

خداوند شایسته عبادت است

خداوند شایسته عبادت است

جهان بینی یعنی؛ نوع نگاه هر انسان نسبت به کل جهان هستی، امّا نه نگاهی سطحی بلکه نگاهی عمیق در هدفِ خلقتِ آن و این مطلب تنها نیازمند نیروی تفکر و تعقّل هر انسان می باشد، ولی برای پی بردن به حقیقت این مطلب، انسان محتاج آگاهی، دانایی و شناخت است.

امّا آدمی تا در مسیر شناخت خود قدم برندارد، ذرّه ای به جهان شناسی (جهان بینی) نخواهد رسید، پس برای این کشف باید ابتدا به درون خویش نظر کرده تا فهم درستی از بیرون پیدا کند، همین مسیر است که انسان را نسبت به سایر جانداران برتر می نماید، یعنی؛ نوعی بینش عمیق درباره ی جهان، چرا که تمام جانداران *(جهان) این را احساس می کنند، امّا انسان علاوه بر آن، جهان را تفسیر می کند و این انجامِ عظیم لازمه اش آموزش است، آموزشی که بر پایه ی عقل و منطق باشد تا انسان آن را بپذیرد چون منطقی بودن یک مطلب، زمینه ی پذیرش عقلی را هم فراهم می کند تا در اندیشه ها قابل هضم و فهم باشد و ضرورتش بر این باب است که در به اجرا درآوردن آن، چاشنی باور هم اضافه شود.

در نتیجه آموزش صحیح و سالم می تواند ذرّه ذرّه به حیات آدمی معنا دهد و اندیشه ی پوچ را از ذهن او خارج کند تا در مسیر تربیت، تکمیل و شناخت خود باشد، چرا که ذات جهان بینی همین است یعنی نشان دادنِ راه درستِ کمال.

زمانی که من خودم به دوراهی های زندگی ام می رسیدم، همیشه می دانستم راه درست کدام است و به این آگاه بودم اما چرا راه درست را انتخاب نمی کردم؟ چون جهان بینی من تحت تاثیرموادمخدر بود(جهان بینی افیونی) که بر دانسته هایم غالب می شد.

حال یکسال و یکماه و چند روز از درمانم می گذرد و اهداف و انتخاباتم تغییر کرده و چنین می اندیشم که 'دنیا آموزشگاهِ من است و گهواره ای برای تکامل و کنگره محلِ اتمام حجّت خدا بر من بگذریم...

در نهایت، اخلاق و رفتارآدمی، نتیجه پیوستگی جهان بینی اوست.


پس روشن است که جهان بینی سالم ودرست، زیربنای اخلاق است چرا که بینشی می دهد برخواسته از شناخت وآگاهی انسان برای شناختِ خود و هدف آفرینش .

امّا این رسالتِ اخلاق است که آدمی را به سرمنزلِ مقصود می رساند.

در واقع اخلاق، علمیّتِ عملی است که حقیقت آن نزدیک شدن به خداست.

امّا اخلاق بدون جهان بینی سالم ودرست حتی پشتوانه ی علمی هم ندارد، چه برسد به الهی !

مثلاً؛ اگر کسی دروغ نگوید تا مورد اعتماد مردم واقع شود دیگر اخلاقی نیست، چرا که اگر دروغ نمی گوید باید برآن باشد که نفس عمل اشتباه است.

'پس حتی ارزشی ترین کارها بدون در نظر گرفتن جهان بینیِ اخلاقی، کاری است ضّد ارزشی'.

در اخلاق بر آن است که خوبی و بدیِ عمل بنابر نتایج آن نیست بلکه ویژگی های خود عمل است که مشخص می کند آن رفتار خوب است یا بَد.

در کنگره آموختم که نفع و لذّت معنوی می تواند در انجام نفسِ عمل نهفته باشد، نه نتیجه  عمل !

امیرمومنان می فرماید:

اگر خدا بهشت و جهنّم را هم خلق نمی کرد، باز هم خدا را عبادت می کردم چون خدا شایسته عبادت است.

البته در ادامه ی آموزشها این را هم فهمیدم؛ چیزی که بار معنوی دارد حتماً بار مادّی را هم به همراه دارد، امّا فکر می کنم بالاترین و بزرگترین منفعت و پاداش آدمی "عشق" است.

یعنی؛ انسان با تزکیه و پالایش به عشق خواهد رسید.

عشق در فرهنگ لغت به معنای دوست داشتن در حد افراط است، دلدادگی، شیفتگی و یا به زبان خودمان، بخشیدنِ مِهر ومحبّتی بی دریغ و بدون توقّع.

انسان از فَرِّ ایزدی برخوردار است و ذرّه ای از تمام صفات خدا در درونش نهادینه شده، امّا در مقیاسی پایین ولی اینطور نیست که این خصائل در طبقات وجودیِ او باشد و هر زمان که اراده کرد، بردارد.

این مهم تنها با اولین قدم در کلیّات که در موردش صحبت کردیم موثر است که شاید سالها به طول انجامد یعنی؛

جهان بینی درون بعلاوه ی اخلاق و رفتار(عمل) مساوی با خودشناسی.

در این راه است که باید آنها را در وجود خودش کشف کند، چرا که آدمی گاهی با اخلاق و رفتار و حتی تفکری غلط، از خویش فاصله گرفته و این جدایی باعث گردیده تا بعضی از این قسمتهای پاک را گُم یا خاموش کند، اما قسمت دیگر را باید با استفاده از جهان بینی بیرون کسب کند.

در نتیجه با مقداری از کشفِ درون و کسبِ بیرون، به مقداری شناخت و نیرو از خود دست پیدا می کند که منجر به معجزه می شود و وقتی آن انرژی را دارا شد، حال می تواند به خانواده، جامعه و کُلِّ هستی تزریق و اهداء کند و من این موضوع را با جان و دل حس کردم و هرچقدر که در سفرم جلوتر آمدم به این مطلب بیش از پیش ایمان آوردم چرا که در وجود همسفرم دیدم !

همسفری که در قبل از ورود به کنگره و بدون گرفتن آموزشهای ناب آن، وادی چهاردهم یعنی * عشق و محبّت * را سالیان سال به اجرا در آورده بود و من درک و فهم این همه محبّت را نداشتم، در واقع مواد حجابی بر من شده بود که نمی توانستم ببینم که اگر کاری به اشتباه انجام می دهد در حقیقت علم آن را نداردکه با دانایی کمک کند اما با تمام وجودش، خواهان سلامتی و حال خوش من است و آنقدر این موضوع شعاع زندگی اش را پُر کرده بود که برای رسیدن به سلامتی جسم و روانِ من، سلامتی خود را به خطر انداخت...

یا در ادامه در وجودِ راهنمای عزیزم!

می بینم با وجود مشکلاتی که تمام آدمها گریبان گیرش هستند و بر زندگی همه تاثیر گذاشته، باز هم با قدمهای استوار و قلب بزرگش در این مسیر، باعث امید و انگیزه ی منِ مسافر بوده و هست.

اگر بخواهم دیدی وسیع تر داشته باشم تنها می توانم نمونه ی بی مثال آن، یعنی جناب آقای مهندس دژاکام را بنگرم، قدرتِ عشقی که باعث شد تا بعد از به درمان رسیدنشان ، این راه ادامه پیدا کند و افرادی که از جنسِ درد ایشان بودند را کمک کنند و راه درمان را به آنها نشان دهند.

نجات افرادی که تمام دنیا در برگشت آنها به روشنایی، ناتوان و نا امید بودند و این جُز با عشق و محبت میسّر نمی شود !.

*آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تُهی است*.

امیدوارم تا من هم بتوانم در نزدیک شدن به این منشا که خداوند متعال است قدمی بردارم ، او را بهتر درک کرده و بشناسم و تا به آنجا برسم که از آن انشعاب یافته ام.

در پناه حقّ باشید.

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .