در سی.دی هیزمشکن به این مطلب اشارهشده است که انسان از آمدنها و رفتنها بایستی کارهایی انجام میداده است، برای مثال شما که سوار بر اتومبیل میشوید برای این است که میخواهید به مکانی بروید بیهوده سوار نمیشوید که بروید؛ حتی اگر برای تفریح و تفرج نیز بروید باز پای خواسته و هدفی در میان است. داشتم فکر میکردم که واقعاً تکتک جملات استاد قابلتأمل است و بیدلیل نیست که جناب آقای مهندس یک جلسه را به تفسیر آن اختصاص میدهد تا بلکه کمی برایمان قابلفهم شود و بهاندازهی ظرفیتمان از آن برداشت کنیم.
اینجا بحث هدف از آمدنها و رفتنها به میان آمده، هدفی که لابهلای گرفتاریها و روزمرگیهایمان گم کردهایم. به قول استاد ما گمگشتگانیم و نه تنها گاهی خودمان بلکه هدفمان را نیز گمکردهایم. به عبارتی اگر از انسانها سؤال کنیم که هدفشان چیست؟ جواب واضح و مشخصی ندارند. عدهای هم از آنطرف بام افتادهاند آنقدر هدفهای جورواجور را دنبال میکنند که خودشان سرگیجه گرفتهاند و اگر زندگیشان را با دور تند دوربینی رصد کنیم، مدام دارند دور خودشان میچرخند و یا در حال درجا زدن هستند.
اینان اگر هم بهظاهر به اهداف دنیایی خود برسند پس از مدتی برایشان تکراری میشود و مقصد در نظرشان رنگ میبازد و تازه متوجه میشوند که آن چیزی که ماهها و سالها برایش وقت گذاشتهاند و تلاش کردهاند به معنای واقعی ارزشش را نداشته است و بهایی پس گزاف را پرداختهاند. بهمانند کسی که اصلاً از مسیر زندگی لذت نمیبرد و فقط میخواهد برسد به کجا؟ خودشان هم نمیدانند.
عدهای دیگر اما بیهدف و انگیزه انگار دنیا برایشان شهربازی است، آمدهاند که چند صباحی خوش بگذرانند و بروند به عبارتی دم غنیمت است و انسان فانی است، پس باید در این دو روز عمر تا میتواند خوش بگذراند حال چه فرقی میکند که در این شهرفرنگ دنیا چه کسانی قربانی خواستههای نفسانیشان شوند؛ اما یک سؤال حالا که حرف از هدف به میان آمده است، آیا خالق هستی از این خلق عظیم هدفی داشته است؟
پاسخ دادن به این سؤال احتیاج به تفکر زیادی هم ندارد، خوب معلوم است که هدف بزرگی در کاراست، نظام قانونمند طبیعت در این میان رسالت خویش را بدون نقص به انجام میرساند، از جامدات و گیاهان گرفته تا حیوانات بزرگ و کوچک؛ آیا درست که بگویم صورت تکاملیافته موجودات یا همان انسان بیهوده و بیهدف پا به هستی گذاشته است؟ مسلماً خیر؛ اما ما چقدر به این هدف اندیشیدهایم و چقدر برای تکامل و ارتقای خود وقت صرف کردهایم؟ در این سی.دی به کسب کردن اشارهشده است، بله آنچه مهم است کسب کردن ماست و در اثر این کسب کردنهاست که ما برای خودمان بهشت و برزخ را رقم میزنیم.
من نیامدهام به این دنیا که ترس، کینه، نفرت و ضد ارزشهای جورواجور را در کولهپشتی خودم جمع کنم و در جنگ و ستیز میان روشنیها و تاریکیها شکست را پذیرا شوم و نفسم را با دستان خودم قربانی کنم و این کودک نوپا را بدون کسب آداب زندگی رها کنم. باید زمانی را هم به خودم اختصاص بدهم و فاصله بین صور پنهان و آشکارم راکم کنم تا وجودم مبدل به مرداب و باتلاق بیهودگی نگردد.
آمدنم به این جهان موقتی است اما نمیدانم چرا خودم را مهمان دائم میپندارم؟ گاهی اصلاً یادم رفته که صاحبخانه برای چه دعوتم کرده است؟ شایدم گمان کردهام از این خانه میتوانم کمی اسباب و وسایل با خودم بردارم و ببرم، غافل از اینکه آنچه در این رفتنها و آمدنها برایم میماند فقط و فقط آن چیزی است که میآموزم.
نویسنده: کمک راهنما خانم سمیه لژیون ششم
نمایندگی همسفران شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1395