English Version
English

از نقطه سیاه تا رنگین کمان

از نقطه سیاه تا رنگین کمان

نهمین جلسه از دور نوزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی میرداماد با استادی مسافر وحید، نگهبانی مسافر امیر و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «صورت مسئله اعتیاد» پنجشنبه سوم مهرماه 1399 ساعت 17 آغاز به کار کرد. همچنین تولد اولین سال رهایی مسافر بهنام در ادامه جلسه برگزار شد.

 
سخنان استاد:

نخست به دیده‌بانان محترم کنگره 60 جناب آقایان حکیمی و منصوری که امروز در این جلسه حضور دارند خیرمقدم عرض می‌کنم و امیدوارم همیشه سایه این بزرگان بالای سر ما باشد.

ابتدای سال تحصیلی جدید کنگره با دستور جلسه صورت مسئله اعتیاد آغاز می‌شود که از اهمیت بسیار بالای برخوردار‌است.

برای اولین بار در سال 1378 موضوع صورت مسئله اعتیاد توسط جناب مهندس در دانشگاه علوم پزشکی سیستان و بلوچستان مطرح شد و این در حالی بود که جامعه پزشکان و متخصصین باور دیگری در مقوله اعتیاد داشتند و با این نظریه مخالفت نیز می‌کردند. این موضوع در سی دی تصویری که ابتدای ورود هر مسافر در پکیج به او می‌دهند، موجود است و نوع سؤالاتی که در آن جلسه مطرح می‌شود، مشهود است. قبل از آن برای معضل اعتیاد تعریف غلطی وجود داشت که بر اساس آن نیز فعالیت‌ها صورت کمی گرفت. از آنجایی که اعتیاد را فقط مربوط به جسم و فیزیولوژی می‌دانستند و نشانه درمان آن را نیز یک تست منفی اعتیاد تصور می‌کردند؛ بر این باور بوده‌اند که حتی ظرف مدت کوتاهی می‌توان آن را درمان کرد.

سه مؤلفه که پزشکان در درمان در نظر می‌گرفتند یکی نقطه آغازین و مقصد و هدف بود و از این‌رو می‌بینیم برای پیدا کردن نقطه آغازین درگذشته‌های دور و یا کودکی فرد وارد می‌شدند و مقصد و هدف نیز صرفاً عدم مصرف برمی‌شمردند.

اما جناب آقای مهندس نقطه آغازین را شناخت تخریب‌های واردشده به جسم و روان فرد و آسیب‌شناسی کرد این تخریب‌ها قلمداد و مقصد و هدف را درمان بیان نموده‌اند که این درمان با نکشیدن مواد کاملاً متفاوت است فردی که درمان می‌شود به تعادل می‌رسد و فردی که متعادل است، نظم، ادب و نزاکت در رفتار او نمایان است. آقای مهندس فرمودند که اعتیاد یک بیماری مزمن و لاعلاج و پیش‌رونده نیست بلکه اعتیاد یک جایگزینی مزمن است که با یک برنامه دقیق و منظم و زمان‌بندی شده می‌توان سیستم تولید مواد شبه افیونیِ او را ترمیم کرد و به حالت طبیعی بازگرداند.

من خود به‌شخصه به این نتیجه رسیدم که درمان واقعیِ اعتیاد اگر بتوانیم سطح آگاهی و دانایی‌فرد را بالا ببریم، مشکل نیست. کسانی که قادر به درمان نیستند به این دلیل است که یاد نگرفته‌اند ولی تصور می‌کنند همه‌چیز را می‌دانند. این منیت نمی‌گذارد آموزش بگیرند و جهان‌بینی آنان ارتقا یابد.

فردی که در حال سفر اول است باید فقط بر روی درمان خود متمرکز شود و مسائل حاشیه‌ای را رها کند تا بتواند این سفر را به فرجام برساند.

اما دستور جلسه دوم که تولد مسافر بهنام است. خدا را شکر می‌کنم و واقعاً دستور جلسه اول امروز مناسب خود بهنام است، چون هم خود اعتیاد بود و هم صورت‌مسئله اعتیاد، تقریباً نزدیک دو سال و چند ماه پیش بود که بهنام از نمایندگی سهروردی به نمایندگی میرداماد معرفی شد، واقعاً شرایط بسیار بدی داشت و همان روان باخته اجتماعی بهنام بود، شما از میزان تخریبانش اطلاع ندارید ولی من در ذهنم تصویری از روز ورودش به کنگره دارم و این بهنام خوش‌تیپ و باادب امروز آن زمان با دمپایی و وضعیت بسیار نامناسب به کنگره می‌آمد، یک ماه اول مصرف می‌کرد و خدا را شکر تسلیم شد و باقدرت سفرش را ادامه داد و شاید یک جلسه در کل ده ماه غیبت کرد که آن‌هم به اختیار خودش نبود، شاید باور نکنید ولی مردمک چشم‌هایش از شدت تخریب مصرف مواد حالت عجیبی داشت، به او گفتم اگر می‌خواهی درمان شوی باید تسلیم و فرمان‌بردار راهنما شوی، پذیرفت و امروز به جایگاهی رسید که به‌جای خود من کمک راهنمای لژیون 11 است و خداوند را از این بابت هزاران بار شاکرم، شاید خیلی‌ها تصور کنند چون تحصیل‌کرده بود در آزمون راهنمایی قبول شد اما واقعیت این بود که درمان را پله به پله با تمام وجودش حس کرد، او را به‌خوبی می‌شناسم پسر بسیار بامحبتی است و ذره‌ای نقاب بر چهره ندارد، به او و همسفرانش و رهجویان لژیون 11 و همه شما عزیزان تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم او را در جایگاه‌ها و مراتب بالاتر ببینم. یک موضوع را در آخر بگویم که به علت مواد مصرفی‌اش که میزان افزایش دوپامین آن چندین برابر شیشه بود تصاویری را می‌دید که وقتی برایم بازگو می‌کرد برای من قابل‌هضم نبود و من مدام با وعده سیر و سلوک و سفر به ابعاد دیگر بعد از رهایی‌اش او را گول می‌زدم و خدا را شکر درست در پله‌های آخر سفر سی‌دی‌های حس بیرونی، عارفان، یونگ و برونو از جناب مهندس منتشر شد و او کنجکاوی و علاقه به این مسائل را در خود حل کرد و جواب سؤالاتش را در این سی‌دی‌ها یافت. زندگی اصلی در جهان ماده است و شخص باید ابتدا مسائل جهان ماده را حل کند.

اعلام سفر مسافر:

سلام دوستان بهنام هستم مسافر. آخرین آنتی ایکس مصرفی قرص. حشیش. دستمال. ال اس دی. ماری‌جوانا. الکل. تخریب بیش از پنج سال، ده ماه سفر کردم با راهنمایی استاد عزیزم مسافر وحید به روش دی اس تی با داروی اوتی رهایی از بند اعتیاد یک سال و شش ماه و هجده روز و در ادامه سفر نیکوتین را آغاز کردم به روش دی اس تی با آدامس نیکوتین با راهنمایی مسافر وحید، رهایی از بند نیکوتین یک سال و سه ماه.

آرزوی مسافر بهنام:

از آنجایی که علت رها شدنم این است که عاشق کمک راهنمایم شدم، آرزوی دوم این است که راهنمایم هر چه از خداوند می‌خواهد به دست آورد.

آرزوی همسفر هستی:

چراغ راه کنگره برای مصرف‌کنندگان روشن شود و هر چه زودتر این راه را پیدا کنند.

آرزوی همسفر آناهیتا:

عمر طولانی برای آقای مهندس از خداوند خواستارم.

سخنان مسافر بهنام:

ابتدا خداوند را سپاسگزارم برای ورود به کنگره، از روزی که وارد کنگره شدم شروع به تصویرسازی کردم و روز اول فکر نمی‌کردم به اینجا برسم، از دوران تخریب اگر بگویم زمانی که وارد دانشگاه دولتی شیراز شدم در داخل خوابگاه سیگار و الکل مصرف می‌کردم و با تعارف دوستان مصرف‌کننده ماری جوانا شدم، به دلیل ترس از اعتیاد از دانشگاه شیراز انصراف دادم و به اصفهان آمدم و به دانشگاه آزاد رفتم و بعد از شش ماه دوباره شروع به مصرف مواد مخدر کردم و از یکجایی به بعد گل و حشیش به من جواب نمی‌داد و با ال اس دی آشنا شدم. تصورم این بود که با ال اس دی به چیزی که می‌خواستم رسیدم تا این‌که مخدر دستمال وارد بازار شد و اولین باری که دستمال مصرف کردم بی‌هوش شدم و بعد از آن‌که به هوش آمدم تصمیم گرفتم دیگر آن را مصرف نکنم ولی باز با این حال به مصرف آن ادامه دادم تا جایی که با مصرف مواد کاملاً اختیار خودم را از دست می‌دادم. هر بار که به هوش می‌آمدم خودم را درحالی‌که به درخت کوبیده بودم یا در جوی غرق زخم بودم یا دچار آسیب شده بودم در می‌یافتم.

من دچار توهمات ترسناک شدیدی شده بودم و دیگر خبری از لذت در مصرف مواد نبود، تصمیم گرفتم اعتیادم را با خانواده در میان بگذارم و چون آن‌ها اطلاعات و آگاهی در مورد اعتیاد نداشتند من را نزد روانپزشک بردند و با قرص‌های اعصاب و روان آشنا شدم و بعد ازآن مصرف قرص‌ها اوضاع مرا بسیار وخیم‌تر کرد، مصرف مواد تا جایی ادامه داشت که یکی از دوستان من را به باغ خودش برد و مدت سه ماه در آنجا حبس بودم. قصد داشت مرا از طریق الکل ترک دهد. به اندازه‌ای خماری به من فشار آورد که از دیوار باغ فرار کردم و مسافت بسیار طولانی را برای تهیه مواد پیاده طی کردم تا این‌که یک روز یک فرد که در ngo دیگری بود مرا در باغ دید و به دوستم گفت که راه درمان من این است که به کنگره 60 بروم. بعد از مدتی وارد کنگره 60 شدم تازه واردین را در شعبه سهروردی گذراندم و به درخواست خودم مرا به شعبه میرداماد انتقال دادند و من سفرم را با آقا وحید آغاز کردم، اوایل سفر مواد مصرف می‌کردم و به کنگره می‌رفتم. حتی سی‌دی‌هایم را می‌نوشتم و با راهنمایم رو راست بودم و همین‌ها باعث شد یک روز بالاخره تسلیم راهنمایم شدم. سفرم را با نیروی بیشتری ادامه دادم و کم‌کم توهمات به پایان رسید. من همان اواسط سفر اول تصویر رهایی و کمک راهنما شدن خودم را می‌ساختم و متون کنگره را برای قبولی در آزمون کمک راهنمایی مطالعه می‌کردم و بعد از رهایی‌ام در آزمون قبول شدم و این نکته را نیز بگویم که من دیگر امیدی به پایان تحصیل دوره کارشناسی نداشتم اما امروز با معدل بسیار بهتر از قبل چند روزی است که موفق شدم درسم را به پایان برسانم، امیدوارم بتوانم تحصیل خود را در دانشگاه کنگره 60 به درجات بالاتری برسانم تا بتوانم در آنجا خدمت کنم و آموزش بگیرم. جناب مهندس فرمودند شاگرد آماده صدای پای استاد را می‌شنود و من امروز با افتخار اعلام می‌کنم می‌خواهم عضو لژیون سردار شوم و باور دارم خداوند مرا در مسیر آموزش و خدمت یاری می‌دهد.

از جناب مهندس و خانواده محترمشان، از دیده‌بانان، از راهنمای بزرگوارم مسافر وحید، از پدر، مادر و خواهر عزیزم، از ایجنت محترم شعبه و دوستان سایر شعب و تمامی خدمتگزاران و اعضای کنگره 60 نهایت تشکر را دارم.

خلاصه سخنان همسفر حدیث:

بیرون زتو نیست هر آنچه در عالم هست

در خود بطلب هر آنچه خواهان که تویی

خداوند را بار دیگر شاکرم که این جایگاه را تجربه کردم و این توفیق به من داده شد که در جشن احیای این خانواده محترم و مسافر بهنام شرکت کرده‌ام به مسافر بهنام تبریک می‌گویم که توانسته از جهان اعتیاد خارج شود و شال کمک راهنمایی را به دست بیاورد؛ از مسافر وحید تشکر می‌کنم و همسفر هستی، زمانی که همسفر هستی به کنگره آمد با دنیایی پر از ناامیدی و چشمانی پر از اشک وارد کنگره شد و دنبال راهی بود که مسافر خود را به رهایی و درمان برساند و زمانی که به همسفر خانم هستی گفته شد که برای خودت به کنگره بیا فرمان‌برداری کرد و بدون هیچ غیبت قدم‌به‌قدم با نوشتن سی‌دی خود را ارتقا داد از همسفر وجیهه سپاس‌گزارم و خدا قوت می‌گویم و از خداوند خواستاریم که انشالله به شال مقدس کمک راهنمایی برسید.

سخنان همسفر وجیهه:

آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی و چه پیوند محکمی بهتر از محبت، آناهیتای عزیز وقتی به همراه مادرش وارد کنگره شد دغدغه رهایی آقا بهنام را داشتند امروز در مورد مسافر و همسفر در کنگره 60 صحبت می‌کنم. من به‌عنوان یک همسفر این‌قدر حواسم به رفتار مسافرم در کنگره هست که از بزرگ شدن فرزندانم غافل می‌شوم و ما از بزرگان کنگره 60 یاد گرفتیم از آقای مهندس و آقای امین که خانواده نقش مهمی در زندگی ما دارد و باید حواسمان به آن‌ها باشد اگر از آن‌ها غافل شدیم دچار مشکل می‌شویم و بازخوردهای بدی دارد.

یاد یک جمله معروفی افتادم که می‌گوید دشمن قوی رشد بیشتری می‌تواند به آدم بدهد و تبریک می‌گویم خدمت همسفر حدیث و همسفر گرامی ایشان و همچنین همسفر دیگر آقا بهنام، ما هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم باید هدفی داشته باشیم و از خداوند بهترین‌ها را برای شما آرزو می‌کنم.

 سخنان همسفر هستی:

یوسف گم‌گشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

خداوند را شکر می‌کنم، دستان جناب مهندس این بزرگ‌مرد را از راه دور بوسه می‌زنم. مسافر بهنام در کودکی و نوجوانی پسری با استعداد و پرشیطنت بود مرتب و منظم بود تا زمانی که دانشجو شد از طریق دوستانش فهمیدم که مصرف‌کننده است به‌ناچار به کلینیک‌های درمانی رفتیم آنجا حال بهنام بدتر شد. خدا خواست و با کنگره آشنا شدیم در ابتدای سفر فکر نمی‌کردم که بهنام درمان شود چون تصور اشتباه من این بود که کلینیک‌های درمانی نتوانسته‌اند با آن‌همه تجهیزات پزشکی مسافرم را درمان کنند و حالا این مکان بااین‌همه مصرف‌کننده چگونه می‌تواند مسافر مرا درمان کند، حال خراب من توسط کمک راهنمایم بهتر شد و مسافرم خوب سفر کرد و کمک راهنما شد، از آقای مهندس سپاسگزارم همچنین از جامعه‌ کنگره 60 سپاس‌گزارم.

سخنان همسفر آناهیتا:

زمانی که ما فهمیدیم برادرم مصرف دارد دائماً به دنبال گشتن او در پارک‌ها و خیابان‌ها بودیم به قول کمک راهنمای خوبم هر چه بیشتر در کار مسافر تجسس کنید کمتر از او اطلاع پیدا می‌کنید من هم مانند مادرم و خیلی از دوستان بدون میل به کنگره می‌آمدم و حتی مسافرم در اول سفر هم کلی بهانه می‌گرفت اما همه ما با مرور زمان فهمیدیم که کنگره 60 همان مکان مقدسی است که همه‌چیز در آن با تفکر و اندیشه جلو می‌رود و بنیان‌گذار آن‌هم همه‌چیز را با درایت و عقل پایه‌گذاری کرده کمک راهنمای من می‌گوید یک همسفر در ابتدای سفر فقط و فقط برای خودش بیاید و ایرادهای زندگی خود و شخصیت خود را رها کند و همه ما عیب‌هایی در درون خود داریم و نیاید نادیده بگیریم.


 

نمایندگی میرداماد
تنظیم: مسافر محسن

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .