خانم لیلا قبل از هر چیز هفته سایت را به شما تبریک و خداقوت میگویم، خدمت در سایت خیلی دور از چشم است و کمتر کسی از سختیهای آن با خبر میشود. از شروع کار خود در سایت برایمان بگویید؟
خیلی ممنونم من هم هفته سایت را به همه خدمتگزاران این عرصه تبریک میگویم. امیدوارم برکت این خدمت در زندگیشان جاری باشد. حقیقتاً زمانی که من شروع به خدمت در سایت کردم در عمل انجام شدهای قرار گرفتم ، مسئول سایت آن زمان خانم الهام از من خواستند که اگر امکان دارد خلاصه گزارش لژیون را نت برداری کنم و به ایشان تحویل بدهم، من هم روی کاغذ خلاصه گزارش لژیون را نوشتم. خواستم تحویل بدهم ولی با خودم گفتم خانم الهام چه کار پر زحمتی دارند بهتر است که تایپ کنم و بعد برای ایشان بفرستم، زمانی که مطلب تایپ شده خودم را توی سایت برای اولین بار دیدم کلی ذوق کردم و از آن روز به بعد سعی کردم باز هم مطلب برای سایت ارائه بدهم.
از دنیای قبل کنگره و نوع نگاه گذشته و تفکر خود بگویید؟
قبل از کنگره در دنیای تاریک جهالت خود به سر میبردم و زندگی را نوعی جبر میدانستم و پذیرفته بودم که قسمت من هم داشتن یک همسر مصرف کننده است اما با ورود به کنگره و دریافت آموزشها مفاهیم در ذهن من کامل دگرگون شد و الان دنیا با همه سختیهایش برای من زیبا و روشن است. تمام تلاش خود را میکنم که روشن نگهاش دارم و وارد تاریکی نشوم.این تلاش کردنم را دوست دارم.
مرزها را در کنگره چگونه احساس میکنید؟
در کنکره حد و مرز همه چیز مشخص است، و هر کس فراتر از حد تعیین شده حرکت کند به صورت خودکار از گردونه کنگره خارج میشود، هرکس حدود و قوانین را رعایت کند به مرکز گردباد سبز کنگره نزدیک میشود و اوج میگیرد. من به عنوان یک رهجو یا یک خدمتگزار همیشه سعی کردم از مرزها پاسداری کنم و پایم را فراتر از چیزی که برایم تعریف شده نگذارم. چون کنگره در وجود من نهادینه شده است و نمیتوانم تصور کنم روزی در کنگره نباشم. پس تمام تلاشم را میکنم که حرمت و قوانین را رعایت و مرزها و حدود را حفظ کنم. تا خودم در این مکان امن باقی بمانم.
بیشترین حال خوش را از کدام خدمت در کنگره یافتید؟
خدمت در سایت برایم حال خوشی به همراه دارد، هر زمان که دلنوشتهای را میخواندم انگار پای صحبت آن همسفر نشستهام و با خندههای او خندیدم و با بغضهایش چشمانم پر از اشک شد؛ یا زمانی گزارش لژیونی را بارها ویرایش میکردم که در سایت بگذارم، گویی در آن لژیون نشستهام و در حال یادگیری بودم، حتی از سخنان کمک راهنمای آن لژیون نت برداری میکردم. یا زمانی که سایت اختلال داشت ساعت کوک میکردم که 4 تا 5 صبح مطلب روی سایت بگذارم آن بیدار شدن از خواب هم برایم شیرین بود. لحظه به لحظهاش به من حس خوبی میداد که بسیار شیرین بود.
معنای خدمت و نگرش خود را بگویید؟
خدمت کردن بار معنوی زیادی به همراه دارد، خدمت یعنی رسیدن به حال خوب، خدمت یعنی با یک کار کوچیک تو لبخندی روی لب کس دیگری بنشیند، خدمت یعنی تلاش کنی تا یک نفر به آرامش برسد، شاید در ظاهر برای دیگران کار میکنی اما در باطن قضیه برای خودت کاری انجام دادهای، همه اینها به خودت آرامش میدهد و در حقیقت به خودت خدمت کردهای.
به نظر شما سکوی پرتاب در کنگره چیست؟
سکوی پرتاب در کنگره برای هر شخصی خدمت کردن است، باید در کنگره بازیگر باشی، تماشاچی بودن بس است، تا کی بیاییم روی صندلی بنشینیم و برویم، باید مثل رود در جریان باشیم و باعث جریان و جوشش در بقیه همسفرها شویم. تا همگی به حال خوش برسیم. وقتی حال من در کنکره خوب باشد و انرژی بگیرم این انرژی به زندگی شخصی من هم نفوذ میکند و میتوانم زندگی آرامی داشته باشم.
چرا بعد از رهایی در کنگره ماندگار شدید؟
روزی که به کنگره آمدم برای درمان اعتیاد همسرم بود، بعد از مدت کوتاهی که آموزشها را دریافت کردم، دیدم چه قدر ایراد در من وجود دارد و چه قدر زمان میبرد که اصلاح شود در نتیجه در کنگره ماندم برای ساختن نفس خودم با تمام تخریبهایی که داشتم، چون مسافر من در زندگی به واسطه اعتیادش که کوتاه مدت بود تخریبی در من ایجاد نکرده بود اما من با منیت و خودخواهی که داشتم باعث تخریب خودم شده بودم و الان وقتش بود که خودم را درمان کنم.
یک کلام: برای ادامه درمان خودم در کنگره باقی ماندم نه درمان مسافرم! در ادامه هم با خدمت کردن کمک کنم که بقیه همسفرها هم به خودشان کمک کنند.
حاشیه در کنگره چیست و چه تاثیری از نگاه شما در سفر افراد دارد؟
حاشیه یعنی دوربینت روی دیگران باشد و چیزهای اصلی را نبینی، زمانی که به اصل آموزش کنگره که درمان اعتیاد و به تعادل رسیدن است توجه نکنیم و فقط به جزییات و حواشی بپردازیم وارد فاز معرکهگیری میشویم و از اصل قضیه دور میمانیم و به صورت کاملا نامحسوس از کنگره به بیرون پرتاب خواهیم شد. درنتیجه سفر اول را به خوبی تمام نمیکنیم و در سفر دوم هم با کوهی از مشکلات باقی میمانیم که قادر به حل کردن آنها نیستیم چون تمام حواسمان به حواشی و حرفهای دیگران بوده است و حرفهای راهنمایمان را گوش ندادهایم.
خدمت در سایت بر خلاف ظاهرش بسیار زمان بر است و از طرفی اصلاً دیده نمیشود پس کسب انرژی برای ادامه از کجا میآید؟
همین طور است، خدمت در سایت نیازمند دقت بسیار و زمان و تلاش زیادی است، درست است شاید خیلی از همسفرها اعضای سایت را نشناسند چون چراغ خاموش فعالیت میکنند اما مهم دیدن و شناخت همسفران نیست، اصل این خدمت اول آموزش برای خود و دوم استفاده افراد دیگری است که به واسطه یک کلام ما در هر کجای دنیا ممکن است با کنگره آشنا شوند و زندگیشان عوض شود، تصور اینکه در این حیات با کلام و یا خدمت من یک نفر با کنگره آشنا شود و رها شود بسیار لذت بخش بوده و باعث شادمانی من میشود. چون من هم با خواندن یک دلنوشته با کنگره آشنا شدم و راهم را پیدا کردم.
در درجه دوم با دادن نظرات به پیامهای ارسال شده حتی یک خداقوت حس خوبی در دل نویسنده ایجاد میشود و سعی میکند که پیامهای بهتر و مفیدتری در سایت بگذارد و این چرخه ادامه دارد.
تاثیر خدمت در سایت بر روی شخص شما چه بوده است؟
راستش من آدم کم حرفی بودم و شاید زیاد با دیگر همسفران نتوانسته بودم ارتباط نزدیکی برقرار کنم، خدمت در سایت باعث شد به واسطه لژیون خدمتگذار هر هفته سایت، اول با کمک راهنماها ارتباط نزدیکتری برقرار کنم بعد تمام رهجوهای آن لژیون را بشناسم و بدانم که کی هستند، احساس نزدیکی بیشتری به همسفرها دارم و ارتباطم با آنها بهتر شده چون تک تک آنها را دیگر میشناسم.
از نظر بار اموزشی: با ویرایش خلاصه سی دی ها، دلنوشته ها، دستورجلسات و... بیشتر از یک رهجو معمولی در کنکره تحت آموزش هر روزه بودم و خب این به جز توفیق الهی چیزی برای من نبود.
و حرف آخر؟
در آخر میخواهم بگویم از نوشتن درد و دلهای خود واهمه نداشته باشید. شاید کسی با خواندن دلنوشته شما به زندگیاش امیدوار شود و شروع به حرکت برای درمان کند. پس اگر با این دید جلو برویم شاید بتوانیم زندگی یک نفر را که نمیشناسیم نجات بدهیم و چه حسی قشنگتر از آوردن یک لبخند بر روی لب دیگران. شاید بگویند شبکه مجازی است اما به نظر من از هر حقیقتی، حیقیقیتر و واقعیتر است. چون زندگی من با آشنایی با سایت کنگره تغییر کرد و این یک واقعیت محض است. در پایان هفته سایت و به خدمتگزارن تمامی شعب کنگره 60 و به همسفران فعال شعبه ستارخان که برای خدمت به سایت تلاش فراوانی داشتند، تبریک خداقوت و میگویم.
مصاحبه کننده: کمک راهنما همسفر آزاد
تایپ: همسفر لیلا