پیش گفتگو
سیوپنج کیلومتر که از مشهد به سمت فریمان طی کنی به روستای سنگ بست میرسی و از همان دور مخازن و تأسیسات شرکت زال پارس خودش را نشان میدهد. هوا گرم است و انعکاس نور خورشید از شیشه ماشین تفت به صورتت میزند. آقای ابوالفضل از مرزبانان نمایندگی فردوسی سی دی مدرس از استاد امین را گذاشته، گوش میکند و خیلی آرام و با طمأنینه در جادهی باریک و دوطرفه مشهد، فریمان رانندگی میکند. وقتی کامیون جلویمان افتاد گفتم سبقت بگیر از این غول پر صدا و کوه آهن. لبخندی زد و گفت: اولاً که عجله نداریم، دوماً، تو این جاده باریک سبقت عاقلانه نیست. سوماً: حسین آقا و بچهها پشت سرمان هستند و بادل سیر به صحبتهای استاد گوش میدهیم. شوخطبعی آقا ابوالفضل از صفات بارزش است. مجید آقا هم صندلی عقب نشسته بود و با آرامشی که در او سراغ دارم اصلاً نیازی نبود که حرفهای ابوالفضل را تائید کند، چون میدانستم با حرفهای همکار مرزبانش موافق است. بین راه حسین آقا کمک راهنمای بسیار محترم لژیون زال پارس به همراه عرفان پسرش که همیشه همپای پدر و از هنرجویان لژیون موسیقی کنگره 60 هست و علی آقا و محمد جانِ حقی دو نفر دیگر از مرزبانان نمایندگی رسیدند. حسین آقا هر هفته روزهای شنبه این مسیر را برای برگزاری لژیون زال پارس میرود و برمیگردد.
روستای سنگ بست را که رد کردیم شرکت زال پارس کاملاً نمایان شد. تریلرهایی که در گوشه و کنار دیده میشوند؛ آماده بارگیری و یا بارگیری شده و آماده حرکت به اقصی نقاط هستند. کارگران بالباسهای متحدالشکل کار دررفت آمد هستند و آنهایی که حسین آقا را میشناسند سلام میکنند و خوشآمدمی گویند. حراست با اندک زمانی با مدیرعامل هماهنگ میکند و همگی وارد میشویم و در طبقه دوم ساختمان مدیریت، آقای سنچولی مدیرعامل شرکت با همان آرامش و لبخند همیشگی که ازایشان دیده بودم به استقبالمان آمدند. ظاهر ما کمی دیر رسیده بودیم و همکارانشان رفته بودند. ساختمان کاملاً خلوت و ایشان با همان تواضع و فروتنی عذرخواهی کردند که به جهت اتمام ساعت اداری و رفتن همکارانشان و از طرفی وجود ویروس منحوس کرونا امکان پذیرایی نیست. هرکدام از دوستان چیزی گفتند و ماحصل تمام حرفها این بود که هدف دیدار یاراست و دیدن روی ماه دوست. همچنین شرکت در لژیون زال پارس در این بیابان و دیدن و پی بردن به همت والای شما که بهحق عزمی جانانه میطلبد. به جد باید عاشق عشق باشی تا درد دردمند را بفهمی و دستگیر دیگران شوی. آقای سنچولی با پیگیریهای مستمر و الطاف بنیان کنگره 60 جناب مهندس دژاکام به خواستهاش که همانا کمک به افراد گرفتار در دام افیون هستند میرسد و حدود هفده ماه پیش با پذیرش اولین رهجویان که از کارکنان شرکت هستند با کمک راهنمایی آقای حسین درودگر کارش را آغازمی کند. در حقیقت شرکت زال پارس اولین شرکتی در ایران هست که کارکنان آن بدون اینکه واهمهای از اخراج داشته باشند در کارگاههای آموزشی درمان اعتیاد شرکت میکنند. این کارگاه آموزشی (لژیون) کارش را درزمینه اعتیاد با متد دی اس تی کنگره 60 شروع کرده و امروز این نهالی که در هفده ماه قبل کاشته شده با همان روش دی اس تی رشد کرده و حاصل آن، درمان نه نفر از کارکنان شرکت و رهاشده از دام اعتیاد بوده است. این افراد باقدرت و انرژی مضاعف در کار، شاد و سرزنده در خانه و زندگی روزگار سپری میکنند. همین نهال کاشته شده در چند ماه گذشته کمکم تنومند گشته و شاخههای آن سایهاش بر سر روستاهای دور و اطراف و حتی شهرستان فریمان افتاده و امروز لژیون زالپارس با هفده نفر رهجو با گامهای استوار در درمان قطعی اعتیاد قدم برمیدارد.
آقای سنچولی: گرچه میدانیم با آموزشهایی که فراگرفتهاید نیازی به تشکر و قدردانی از کسی و یا کسانی ندارید، اما این وظیفه انسانی است که حکم میکند بگوییم در روزگاری که میتوانستید به زندگی خودتان ادامه دهید و مشغلهای دیگر به مشغلههای کاریتان اضافه نکنید، دست به چنین عمل بزرگی زدید و دستگیر دردمندان شدید؛ ما قدر شمارا میدانیم و برای همهی محبتهایتان از شما سپاسگزاریم.
در همین زمینه گفتگویی داشتم با مدیرعامل شرکت زالپارس جناب آقای مهدی سنچولی و همچنین کمک راهنمای محترم لژیون زالپارس مسافر حسین که در ذیل به سمع و نظر شما خواهد رسید.
ضمن عرض سلام و ارادت در ابتدا خواستم تشکر کنم از اینکه با توجه به همهی مشغلههایی که دارید تقاضای ما را پذیرفتید و اجازه دادید چنددقیقهای در خدمتتان باشیم. برای شروع بفرمائید چه عامل و یا عواملی باعث این شد که جنابعالی به فکر تشکیل لژیون درمان اعتیاد در محل کارتان بیفتید؟
یک باردیگرخدمت شما و دوستانی که از نمایندگی فردوسی مشهد تشریف آوردند خیرمقدم عرض میکنم. خوب ایده راه اندازهی لژیون در شرکت زالپارس از زمانی در ذهنم جرقه زد که من داشتم مقالات آقای مهندس را میخواندم، فکر میکنم از جزوه چهار مقاله بود که در این جزوه دستورالعملی نوشتهشده بود البته نه به شکل دستورالعمل بلکه بهصورت یک ایده مطرح کرده بودند و آن راهاندازی لژیون در سازمانها بود. همان موقع و با خواندن این نوشتار این فکر به ذهنم رسید و با توجه به اینکه بیماری اعتیاد همهجا هست و نمیشود بهطور یقین گفت که در سازمان من فرد یا افرادی وجود ندارند که آلوده به این ماده افیونی باشند، همین افکار و با توجه به اینکه بنده خودم آشنایی با کنگره 60 داشتم تصمیم به تشکیل لژیون گرفتم. البته ناگفته نماند که از زمان شکل گرفتن ایده تا راهاندازی لژیون حدود دو سالی طول کشید و ابتدا که این پیشنهاد شد آقای مهندس فرمودند در حال حاضر موقعش نیست. بههرحال بعد از مدتی و با صلاحدید خودشان فکر میکنم نزدیک به دو سال است که لژیون تشکیلشده است.
در مورد پذیرفتن مسئولیت لژیون و انتخاب کمک راهنما اگر توضیحی هست بفرمائید؟
در این مسیر و تا تشکیل لژیون همه لطف داشتند و دوستان به هر طریقی و هر کاری از دستشان برمیآمد انصافاً کوتاهی نکردند؛ اما درنهایت حسین آقای درودگر قبول زحمت کردند که کمک راهنمای لژیون باشند و الحق والانصاف درطی این مدت هفده ماه با توجه به بعد مسافت، گرما و سرما بدون هیچگونه چشمداشتی قبول کردند که ما در خدمتشان باشیم. البته این توضیح راهم ضروری میدانم که عرض کنم با توجه به قانون تشکیل لژیونها بهعنوانمثال لژیونهایی که در تهران و در کلینیکها برگزارمیگردد، متقاضی حقالزحمهای در نظر میگیرد که ایشان قبول نکردند و درطی این مدت با عزم و ارادهی مثالزدنی لژیون را برگزارکرده اند و به نظر خودم اگر بخواهیم آمار و یا بیلان کار بدهیم خروجی خیلی خوب درزمینه رهایی و همچنین جذب افراد جدید داشتهایم.
ظاهراً و طبق شواهد لژیون زالپارس خارج از شرکت هم رهجو جذب کرده در این مورد هم توضیح بفرمائید؟
ما در سال گذشته این مجوز را از کنگره گرفتیم تا درزمینه جذب رهجوخارج از شرکت هم فعالیت کنیم. این امر مستلزم این بود که هم لژیون رشد کرده باشد و دیگر اینکه ماهم بتوانیم امکانات لازم را فراهم کنیم. خدا را شکر امسال چندنفری خارج از شرکت جذب شدند و اگر خداوند توفیق خدمت بدهد و عمری باشد در آینده خیلی نزدیک تصمیم داریم که کلاً محل لژیون را از شرکت جدا کنیم و افرادی که از بیرون تشریف می آورند مانع و معذوریتی نداشته باشند. دیدگاه خود من این است که اینجا شعبهای از کنگره 60 باشد و با هر نامی که اساتید مصلحت بدانند؛ هدف این است که بتوانیم به انسانهای دردمند و خواهان درمان خدمات بدهیم. همانطورکه میدانید این اطراف تعدادی روستا هست و افراد زیادی هستند که درگیراین بیماری هستند و هدف ما ارائه خدمت به آنهاست. از طرفی ما در منطقهای واقع شدیم که هم به شهرستان فریمان نزدیک هستیم وهم به شهرستان سرخس و تا جایی که من اطلاع دارم در این مناطق شعبهای از کنگره وجود ندارد. بههرحال ما حرکتی را شروع کردهایم و این میـسر نمیشود مگر با کمک دوستان و من جا دارد یکبار دیگر از زحمات آقای درودگر تشکر کنم و همچنان درکنارما هستند و از این به بعد هم تمام زحمات روی دوش ایشان است.
یک سؤالی که من در ذهنم همیشه بوده البته از وقتیکه جنابعالی را شناختم و فهمیدم که در محل کارتان تشکیل لژیون درمان اعتیاد دادهاید، با توجه به اینکه من خودم هم کارمند بودم و زمان شاغل بودنم ذهنم درگیر این مسئله بوده، اینکه شما چگونه اعتماد همکارانتان را جلب کردهاید تا بتوانند بدون اینکه مشکلی ازنظر کاری برایشان پیش آید درکلاسهای درمان شرکت کنند؟
من فکرمی کنم جلب اعتماد افراد برمیگردد به نوع رفتار خود شخص. کسانیکه در اطراف شما هستند بدون هیچ تردیدی رفتار شمارا رصد میکنند و بر اساس همین رفتارها تصمیم میگیرند. ببینید اگر شما بتوانید برای شخص یا اشخاص، آن سرزمین امن را مهیا کنید آن فرد یا افراد هم به شما اعتماد میکنند. من اعتقاددارم که ارزش فردی خیلی بالاتر از ارزش مقامی در سازمان و تشکیلات است. ارزش فردی خاصیتش این است که در ضمیر ناخودآگاه به انسان یادآوری میکند که تو کی هستی و کجای این جهان بیکران واقعشدهای. داستان غربالگری و تست اعتیاد و سلامت کارکنان همیشه بوده و کماکان هم هست. شاید افرادی در این شرکت بودهاند که به دلایلی از سیستم شرکت اخراج شدهاند اما از زمانی که شرکت تأسیسشده و خودم مسئولیت شرکت را به عهده داشتهام کسی را به دلیل داشتن اعتیاد اخراج نکردهایم. چون اعتقاددارم اگر فردی به دلیل بیماری اعتیاد از کارش اخراج شود نه اینکه مشکلی را حل نکردهایم بلکه مشکلی هم به مشکلاتش اضافه کردهایم. جالب است بدانید که آزمایش و یا تست اعتیاد که از کارکنان گرفته میشود خودم نگاه میکنم و حتی حراست هم در این مورد بخصوص دخالتی ندارند. افرادی بودهاند که تست اعتیادشان مثبت بوده و ما به حال خودشان رهایشان کردیم؛ چون اعتقاد داشتم این افراد باید به این درک و فهم برسند که اعتیاد جز تخریب روح و جسمشان کار دیگری برایشان انجام نمیدهد. همان افرادی که آن روز با توجه به مثبت شدن تست اعتیادشان رها شدن امروز دیگر مصرفکننده مواد مخدر نیستند و به مفهوم واقعی از قیدوبند مواد آزاد و رها هستند. حالا ممکن است در این موقعیت فردی باشد که دوست نداشته باشد اعتیادش را درمان کند، شرکت میتواند با او برخورد کند؛ چراکه الآن من میتوانم ادعا کنم شرکت در این دو سال تمام امکانات را برای شما فراهم کرده و این شما هستید که تمایلی به درمان و ترک اعتیاد ندارید. من حتی به مدیران شرکت این تذکر را داده ام که اجازه ندارید به افرادی که گرفتار این قضیه هستند توهین و یا سرزنش کنید. برخورد ما توأم با عشق و محبت بوده و اینکه بستر مناسبی برای این افراد بسازیم تا اعتماد کنند.
در مورد لژیون سردار خیلی دوست داشتم صحبت کنیم و اینکه جنابعالی یکی از افرادی هستید که نشان دنور را از دستان بنیانگذار کنگره 60 گرفتهاید. ضمن اینکه تمایل به دیدن این نشان بسیار ارزشمند هم داریم، در مورد بخشنده بودن و اینکه چه احساسی دارید برای خوانندگان این صفحه توضیح بفرمائید.
انگشتر و یا همان نشان دنور که شما فرمودید همراهم نیست عکسش را اگر بخواهید میتوانم به شما نشان دهم (میخندند و بعد از مکثی که در آن همراه با تفکراست ادامه میدهند) حقیقت این است که در مورد دنور حرف زدن کمی سخت است. خوب من ابتدا که با لژیون سردار آشنا شدم این تفکر را داشتم که بهعنوان کسی که تمکن مالی دارد مبلغی را هدیه کنم؛ اما هرچه زمان میگذشت این تفکر همتغییر شکل میداد و من هم بیشتر جذب میشدم و این اواخر تبدیل به شوری شده بود که مثلاً چه زمانی گلریزان میرسد و من دیگر اصلاً افکار گذشته را نداشتم. حدوداً از یک سال پیش به اینطرف کلاً داستان عوض شد و من با این دیدگاه به لژیون سردار و دنور بودن نگاه میکنم که رسالت من خیلی بیشتر از این حرفهاست که مثلاً بخواهم با پرداخت مبلغی مطرح شوم. منظورم این است شما احساس مسئولیت میکنید. آقای مهندس میفرمایند: هرکس برای یک رسالتی به کنگره آمده و باید آن رسالت را انجام دهد. امروز من به این فکرمی کنم شاید اتفاقاتی که درکنگره برای من رقم میخورد نشانه همان مسئولیتی هست که من درکنگره دارم. اعتقاددارم امکاناتی که خداوند لطف کرده و به من داده را باید درست استفاده کنم. اگر از این امکانات من درراه درست استفاده کنم فکر میکنم من رسالتم را درست انجام دادهام. با آقای بابک لطفی که از دیدهبانان کنگره هستند داشتیم باهم صحبت میکردیم جملهای را به من گفتند و آن اینکه ایشان گفتند من خیلی خوشحالم از اینکه شما دارید رسالت خودتان را انجام میدهید. کلام ایشان برای من خیلی جالب بود از این بابت که سبب شد من بیشترفکرکنم، اینکه من کجای این قضیه هستم و قرار است من چه کارکنم برای این دوره از زندگیام. یا دوستی میگفت شما کار بزرگی انجام میدهید که هر هفته و چند بارمسیرمشهد نیشابور را برای اداره نمایندگی میروید وبرمی گردید. گفتم این کار من در قبال کاری که آقای فلاح انجام میدهند چیزی نیست. اینکه مسیر پانصد کیلومتری مشهد بیرجند را هر هفته میروند وبرمی گردند و یا آقای درودگر که بدون هیچ چشمداشتی این مدت لژیون زال پارس را اداره کردهاند.
ادامه دارد...
تصویربردار:مسافرعلی و مسافرحسن
ویرایش:مسافر ابوالفضل لژیون 22
گفتگو،نگارش و تنظیم برای وبلاگ:مسافرحسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
7553