وقتی وارد کنگره شدم، رهایی و جشن تولدهای زیادی دیدم که هرکدام از آنها برای خود یک معجزه و یک شگفتی در دنیای امروز بود، ولی بعد از آزمون سال 98 که خود من هم در آن شرکت کرده بودم، با شگفتیای روبرو شدم که هنوز هم هر وقت به آن فکر میکنم باعث حال خوش و انرژی زیادی میشود که دلیلی برای برداشتن قدمهای محکمتر من درراه کنگره شد ، شگفتی که من در آزمون 98 با تمام وجودم حس کردم .
روز دوشنبه 18 شهریور حدود ساعت 10 بود که طبق معمول هر دوشنبه برای دیدن اعلام نتایج آزمون به سایت مراجعه کردم ، وقتی به قبولیهای شعبه رودکی نگاه کردم اول چشمم فقط به دنبال اسم خودم بود، خدا را شکر توانسته بودم از این آزمون با سربلندی عبور کنم و فقط با 11 ماه سفر و 6 ماه رهایی که داشتم نتیجه آزمون مثبت بود و من موفق به رسیدن جایگاه کمک راهنمایی شدم.
از ذوق نفسم بندآمده بود و اشک در چشمانم جمع شد، ولی وقتی با دقت بیشتر به اسامی قبولیها نگاه کردم، متوجه شدم که نهتنها من بلکه 13 نفر دیگر از دوستان هم لژیونی من هم نتیجه قبولی را دریافت کردند، آنوقت بود که دیگر حریف ریزش اشک شوق خود نشدم و با لرزش تمام دستهایم با کمک راهنمای عزیزم تماس گرفتم؛ نمیدانستم چگونه همکلام شوم. وقتی به یادمی آوردم برای رسیدن به این نتیجه ایشان چقدر انرژی گذاشتند و چقدر ازخودگذشتگی کردند، توان کلام از من گرفته میشد؛ راهنمایی که 14 قبولی در یک دوره از آزمون برای خود و رهجوهایشان رقمزده بودند، وقتی موفق به تماس شدم فقط اشک بود که میریختم و با کلام بریدهبریده تشکر میکردم؛ بازهم مثل همیشه با صبر و محبت بیدریغشان به حرفهای من گوش میکردند و جز تبریک به من چیزی نمیگفتند، درصورتیکه تبریک اصلی برای این بزرگوار بود که به این زیبایی ما را از این گذرگاه سخت عبور دادند.
وقتی وارد لژیون شدم بامحبت درونی که داشتند مرا جذب خود کردند، راهنمایی که هیچ نوع فکر منفی به ذهن خود و من رهجو راه نمیدادند، به ما آموزش دادند که اگر خواسته داشته باشید و اذن آن صادر شود هیچ موضوعی نمیتواند مانع رسیدن ما به آن خواسته شود. وقتیکه وارد شعبه و لژیون میشدیم اولین چیزی که از کلامشان میشنیدم سپاسگزاری و شکرگزاری بود، شکرگزاری بابت وجود کنگره و زمانی که خداوند در اختیار ما قرارداد تا در کنار هم قرار بگیریم و از آموزشها استفاده کنیم. همیشه به ما حرمتها را آموزش میدادند و بر روی قوانین و حرمتها پافشاری زیادی میکردند، اگر خدایی نکرده یکی از رهجوها کوچکترین خطا یا بیحرمتی میکرد با آن هیبت پدرانه خود برخوردی میکردند که نهتنها آن رهجو بلکه رهجوهای دیگر هم سعی خود را میکردند که دیگر هیچ بیقانونی و بیحرمتی انجام نشود، بعد از دقایقی که متوجه آموزش گرفتن رهجوها میشدند بامحبت مادرانه راه را ادامه میداند.
ساعتها وقتی برای ما گذاشته بودند تا نمونه سؤال تهیه کنند و برنامهریزیهایی که برای مرور مطالب آزمون انجام میدادند باعث شد تا ما از مرور منابع عقب نمانیم و با این برنامهها بارها مطالب را مرور کردیم تا بهتر در ذهنمان باقی بماند و آنچنان ما را ریزبین پرورش داده بودند که بههیچوجه از کنار موضوعها و مسائل آموزشی بهراحتی عبور نمیکردیم. هر جا که خسته میشدیم و کمی پا عقب میکشیدیم به ما یادآوری میکردند، این روزها میگذرد و فقط در آینده خاطرات خوش از آن باقی میماند، همینطور هم شد والان فقط مرور آن خاطرات است که باعث حال خوش من میشود و گاهی مرور بعضی از آنها لبخندی به لبان من مینشاند.
خیلی زیبا و با راهکارهای زیرکانه خودشان برای ما تصویرسازی ذهنی میکردند و ما را با تصویرسازی ذهنی بارها بهروزهای بعد از قبولی میبردند و خیلی دلنشین در ذهن خود، از لذتهای بعد از قبولی و حضورمان در لژیون بهعنوان یک راهنما، انرژی بالایی کسب میکردیم و استوارتر و محکمتر قدمهای خودمان را برمیداشتیم. وقتی خدمتهای بیدریغ شمارا در شعبه آنهم بهصورت چراغ خاموش و بیهیاهو میدیدم، در ذهنم خدمت خالصانه را پرورش میدادم تا بتوانم به حال خوش و سطح دانش شما برسم.الآن که خدا خواسته و چند روزی است لژیون خودم را تشکیل دادهام و اداره میکنم، از خدا میخواهم که فقط بتوانم زحمات ایشان را با در صراط مستقیم بودن، دوری از منیت و خدمت با عمل سالم، معرفت و عدالت جبران کنم.
من تمام تغییرات زندگیام را مدیون کنگره 60 و جناب مهندس و خانواده محترمشان هستم که این علم را فقط برای خود نگه نداشتند و برای کمک به دیگران آن را در قالبهای آموزشی در اختیار انسانهای آسیبدیده توسط اعتیاد قراردادند و در پایان این پیام را که از کنگره 60 آموختم، زیبت بخش مقاله ام می کنم:
«با انگیزه باشید تا موفقیت را دریابید.»
نگارنده: کمک راهنما همسفر نجمه
ارسال: همسفرنجمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
1839