وقتی روز اول وارد کنگره شدم همهچیز برایم عجیب بود، نگهبان نوشتاری به نام حرمت کنگره ۶۰ را خواند. با دقت گوش کردم ولی آن روز متوجه نشدم که این قوانینی که خوانده میشود، چقدر اهمیت دارد، بعد که در لژیون قرار گرفتم راهنمای عزیزم تأکید روی این قوانین داشت و من هم سعی کردم اجرا کنم ولی به نظر من باید یک مطلب برای خود فرد جا بیفتد و آن را خوب بفهمد تا به اهمیت آن پی ببرد، من در یک سال اول تجربیاتی داشتم در این زمینه تا وقتیکه دوباره در سال دوم این دستور جلسه تکرار شد با خودم گفتم وقتی هرسال تکرار میشود برای این است که به من نشان دهد چقدر این موضوع اهمیت دارد، پس باید روی آن تمرکز کنم.
سعی کردم بیشتر رعایت کنم و هر رابطهای هست فقط در کنگره باشد و آن را در زندگی بیرون نکشم، حالا بعد از گذشت تقریباً سه سال متوجه میشوم که روی خط به خط این حرمتها تفکر و تعقل کنم تا بتوانم خوب به انجام برسانم، وقتی آقای مهندس در رابطه با این دستور جلسه صحبت میکنند؛ خط به خط آن را برای ما باز میکنند که دلیلش چیست که ما این قانون را گذاشتهایم. اگر ما بخواهیم این محبتی که در اینجا به دست آوردیم را حفظ کنیم باید از این حدومرزی که برای ما تعیینشده است عبور نکنیم.
ما وارد هرکجا که میشویم حرمت خاص خودش را دارد که باید آن را رعایت کنیم ولی در کنگره تکلیف ما مشخصشده و حرمتها دو بار خوانده میشود تا کاملاً متوجه شویم که چه خبر است، وقتی من این قوانین را در داخل کنگره انجام میدهم روی زندگی بیرون از اینجای من نیز تأثیر زیادی دارد؛ وقتی گفته میشود در لژیون نباید بدون اجازه صحبت کرد یا وسط حرف دیگران نباید پرید پس اینیک تمرین است که من در زندگی روزمره هم این رفتار را نداشته باشم، من همیشه کنگره را مکان مقدسی میدانم چون همانطور که آقای مهندس فرمودند چون در اینجا انسانها احیا میشوند و از ضد ارزشها به سمت ارزشها میروند.
در حرمت خوانده میشود دروغ گفتن علیه شخصی سرزنش کردن، حرف یکدیگر را قطع کردن و... این جملات وقتی خوانده میشود روی آن تمرکز میکنم و میبینم از درون این جملات است که عشق و محبت در کنگره شکلگرفته است، هر یک از اعضای کنگره اگر دروغ نگویند راستی و درستی و اعتماد جای آن خواهد گرفت، اگر همدیگر را سرزنش نکنند محبت جای آن را خواهد گرفت، اگر حرف یکدیگر را قطع نکنند احترام جای آن را خواهد گرفت و ما با داشتن راستی و درستی، اعتماد، محبت و احترام راه خود را بهتر و محکمتر ادامه میدهیم و موفق خواهیم شد چه در مسئله درمان اعتیاد و چه در مسائل دیگر و تکامل خود، همانطور که همه میدانیم پایه همهچیز روی محبت استوار است، ضد ارزشهایی مثل دروغ ما را به سمت کینه و نفرت و نابودی میکشد، من همسفر با این آمدورفتهایی که به این مکان مقدس دارم باید برداشتی داشته باشم تا همانطور که آقای مهندس فرمودند بنیان خانواده را محکم و استوار نگهداریم و مراقب دانایی که به دست میآوریم باشم. همیشه این باید آویزه گوشم باشد که خانواده در الویت است و دانایی که اینجا کسب میکنم را باید خوب استفاده کنم که به زندگی من آسیب نزند. در آخر از پدر بزرگوارم آقای مهندس و استاد امین سپاسگزارم که آموزشهای نابی در اختیار من همسفر میگذارند تا رشد کنم.
نویسنده و تایپ: اعظم همسفر حسین،لژیون هفتم
عکس: همسفر سپیده، لژیون هفتم
ارسال: همسفر لیلا، لژیون هفتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1043