English Version
English

در کنگره عمل سالم ملاک انجام هر کاری است

در کنگره عمل سالم ملاک انجام هر کاری است

کمک راهنمای تازه واردین خانم معصومه به همراه مسافرشان با تخریب 5 سال وارد کنگره شدند. پس از گذراندن 12 ماه و 4 روز از سفر خود باراهنمایی کمک راهنمای محترم آقای محمدی پور و خانم لیلا، موفق به دریافت گل رهایی از دستان پرمهر بنیان کنگره شدند. در حال حاضر 6 سال و 4 ماه از رهایی‌شان می‌گذرد. همچنین خانم معصومه با گذراندن 14 ماه دوره مرزبانی، خدمت در این زمینه را تجربه کردند و ما باهدف به اشتراک گذاشتن تجربه ایشان، مصاحبه‌ای با وی ترتیب دادیم. شمارا به خواندن این مصاحبه زیبا در ادامه مطلب دعوت می‌کنم...

1-اگر بخواهید کنگره ۶۰ را به کسانی که شناختی از آن ندارند معرفی کنید، چه می‌گویید؟

سلام دوستان معصومه هستم یک همسفر. در یک‌کلام می‌گویم، اگر خواهان رهایی و آرامش هستند، اولین و آخرین جایی که باید بروند، کنگره 60 است.

 

 2-لطفاً نظرتان را در مورد دستور جلسه هفته جاری (در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم؟) برای ما بیان کنید.

صحبتم را با سخنی از رسول خدا (ص) آغاز می‌کنم که می‌فرمایند: بهترین عبادت نزد خداوند خدمت به خلق اوست. زمانی که به گذشته نگاه می‌کنم، تازه می‌فهمم که چرا بعضی از مسافران عزیز می‌گویند: خدا را شکر می‌کنیم که اعتیاد پیدا کردیم و به کنگره آمدیم! آموزش‌های نابی را که درکنگره گرفتم، مدیون زحمات آقای مهندس و خانواده‌ی محترمشان هستم که از اعماق تاریکی به جهان تازه‌ای از نور و روشنایی راه پیدا کردم. منی که هیچ‌گونه شناختی از خودم و از جهان اطراف نداشتم؛ راه و روش درست زندگی کردن، ایستادگی در برابر مشکلات و هزاران گره و ناخالصی‌های وجودم را شناختم.حال، چگونه می‌توان قدردان این‌همه لطف و محبت بود؟ در ابتدای حضورم معنی خدمت درکنگره را نمی‌فهمیدم؛ ولی به‌مرور متوجه شدم که می‌توانم این حال خوشم را با خدمت درکنگره به دیگران منتقل کنم. فرقی هم ندارد در چه جایگاه خدمتی باشد، گاهی بانظافت سرویس‌های بهداشتی و آشپزخانه، باانرژی خاصی به خانه برمی‌گشتم، البته ممکن است برای بعضی از عزیزان قابل‌قبول نباشد.

3- هدف شما از خدمت در جایگاه مرزبانی چه بود؟

خدمت صادقانه به همسفران، فهمیدن نقاط ضعفم و این‌که بتوانم در این جایگاه آموزش ببینم و الحق که گاهی بر لبه‌ی پرتگاه قرارمی گیری و باید درست تصمیم بگیری، ممکن است با یک‌قدم اشتباه به عمق تاریکی‌ها فروروی.

 

4-آیا گذراندن این دوره خدمتی در زندگی و جهان‌بینی شما تأثیری داشته است؟ در صورت امکان تمایلی دارید مجدد در این جایگاه خدمت کنید؟

بله. در دوره مرزبانی توانستم نقطه تحمل بالایی پیدا کنم و با مسائلی که برایم پیش می‌آمد، بهتر برخورد کنم. سنگ شیشه برای تبدیل‌شدن به آیینه چندین بار در کوره گرم و در بیرون سرد می‌شود و ضربه‌های سنگینی را تحمل می‌کند تا صاف و صیقلی شود. به نظر من انسان هم با امتحانات و ابتلائات در زندگی پخته و ساخته می‌شود. اگر روزی دوباره به من فرصت خدمت در این جایگاه را بدهند، با تمام وجود و عشق قبول خواهم کرد.

 

5-آیا وظایف مرزبانی‌تان در زندگی شخصی شما خللی ایجاد کرد؟

شاید ازنظر فرزندانم که همیشه بیشتر وقتم را به آن‌ها اختصاص می‌دادم، سخت شده بود؛ ولی خوشبختانه با برنامه‌ریزی توانستم این مسئله را مدیریت کنم. الحمدالله این خدمت جز، خیروبرکت برایم چیزی نداشته است.

 

6-نظرتان در ارتباط با خدمت و عمل سالم چیست؟ آیا خودتان این کار را انجام دادید؟

در مورد خدمت و عمل سالم بگویم که این دو کاملاً باید به هم وصل باشند. خدمت‌های زیادی است که انسان در طول زندگی‌اش انجام می‌دهد، مثل انفاق به دیگران که اگر از روی عمل سالم و رضای خدا باشد؛ پس باید مخفی باشد؛ ولی اگر برای ریاکاری باشد، آن موقع دیگر اسمش عمل سالم نیست؛ بلکه جلب‌توجه دیگران است. درکنگره هم در درجه اول؛ باید هر خدمتی در قالب قوانین کنگره باشد. من سعی کردم همیشه عمل سالم را انجام دهم و تاوایی که مربوط به خودم و حیطه اختیارم بود از عملکردم راضی هستم، هرچند که شاید از دید همسفران دچار نقطه‌ضعف‌هایی بودم و بارها برای انجام عملی که خلاف نظر خیلی از عزیزان بود، مورد نگاه بد دیگران قرار می‌گرفتم؛ ولی سعی کردم همان عملی را انجام دهم که در شرح وظایف مرزبان بود.

 

7- به نظر شما آیا هرکسی می‌تواند در این جایگاه خدمت کند؟ یا به‌عبارت‌دیگر، کسی که می‌خواهد مرزبان شود باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

بله. اگر انسان خودش بخواهد می‌تواند به آنچه دوست دارد، دست پیدا کند و شخصی که بخواهد مرزبان شود باید با ظرف وجودی خالی برود تا بتواند آموزش‌ها را بگیرد و هیچ‌گونه توجهی به موقعیت فعلی خودش اعم از تحصیلات عالیه، موقعیت شغلی و اجتماعی و ... نداشته باشد.

 

8-به نظر شما چرا خدمت در کنگره باحال خوب همراه است؟

چون همه همسفران و مسافران درکنگره در موضوع اعتیاد باهم مشترک هستند، طبیعتاً مشکلاتشان هم تا حدودی یکی هست، گاهی کمتر، گاهی بیشتر. کسانی که در کنگره آموزش می‌بینند، به حال خوش و آرامش می‌رسند و قلب دوست دارند تا با هر خدمت کوچکی هم که شده قدمی در به آرامش رسیدن عزیزان دیگر بردارند.

 

9-به نظر شما چرا عده‌ای پس از اتمام دوران خدمتشان دیگر به کنگره نمی‌آیند؟ آیا این اتفاق هم برای شما افتاد؟

اگر خود انسان عاشق خدمت باشد، به‌راحتی نمی‌تواند از کنگره فاصله بگیرد و اگر این‌گونه باشد که به‌اجبار اطرافیان و یا راهنمای خودش خدمتی را قبول کند، یعنی هدفش مشخص نبوده است. من پس از پایان دوره مرزبانی در جلسات شرکت می‌کنم؛ چون به نظرم انسان‌ها باید یک منبع آموزشی داشته باشند. باگذشت زمان هرچه بیشتر می‌فهمیم، متوجه می‌شویم که هیچ‌چیز نمی‌دانیم.

 

10-لطفاً از لذت‌ها و سختی‌ها و خاطرات دوران خدمتتان بفرمایید.

هم سهل وهم سخت بود؛ ولی لذت‌هایش به‌مراتب بیشتر از سختی‌هایش بود. یکی از سختی‌های دوران مرزبانی برقرار کردن تعادل بود که در ابتدا کمی برایم سخت بود. وقتی به شعبه می‌رفتم و چهره‌های خوشحال و گاهی دردناک بعضی عزیزان را می‌دیدم در آن لحظه واقعاً هیچ فکر و دغدغه‌ای جز خدمت نداشتم. در هفته دوم مرزبانی‌ام بود که در جلسه عمومی از همسفر عزیزی خواستم که در ردیف جلوروی صندلی بنشیند؛ ولی آن عزیز برخورد بدی با من داشت؛ ولی من برگشتم واصلا برایم مهم نبود که او چه رفتاری با من داشته است، آنجا بود که فهمیدم باید ظرفیت پذیرفتن جایگاه رو داشته باشم. خدا رو شکر در بقیه حالات برخورد همسفران با من بسیار خوب بوده و هست.شیرین‌ترین خاطره‌ام این هست که روزی مادری مضطرب و با چشم گریان به شعبه آمد. هنوز جلسه شروع نشده بود و باحالی زار از حال خراب پسرش برایم گفت. بعد از ۲۵ دقیقه صحبتم با ایشان، با چشمان اشکی؛ ولی با لبخند ملایمی توانستم آرامش کنم. خوشبختانه از جلسه بعدش به کنگره آمد و در دوران مرزبانی‌ام به لطف خدا شاهد رهایی پسرش بود. او همیشه دستانم را می‌فشرد و می‌گفت: همیشه دعایت می‌کنم دخترم. و تلخ‌ترین خاطره‌ام به ماه رمضان سال گذشته برمی‌گردد، روزی که قرار بود آش رشته بپزیم، متأسفانه آش خیلی شل و آبکی شده بود و آن روز هرکس چیزی می‌گفت، یکی می‌گفت آبش زیاد بوده، یکی می‌گفت سبزش خیلی ریز بوده و ...

 

11-برای آرامش شعبه از سروصدای بچه‌ها چه تدابیری اندیشیدید؟

برای همسفران کوچک از کتاب داستان و دفتر نقاشی‌هایی که در خانه داشتند استفاده می‌کردیم.

 

12-لطفاً از حس و حالتان در ارتباط با جایگاه راهنمایی تازه واردین بفرمایید؟

حس و حال راهنمای تازه واردین خیلی خوب و پر از انرژی هست و این حس را دقیقاً بعد از گرفتن شال از دستان آقای مهندس پیدا کردم و متوجه شدم که چرا آن لحظه آن‌قدر شیرین هست.

ان‌شاءالله بتوانم همیشه یکی از خدمتگزاران مخلص کنگره باشم.

 

13-سخن شما به تازه واردینی که تازه در کنگره و شعبه حضور پیدا می‌کنند چیست؟

سخن من به تازه واردین عزیز این هست که سعی کنند فقط برای رسیدن به آرامش و حال خوش خودشان در جلسات شرکت و در لژیون حضور پیدا کنند.

 

و سخن پایانی...

در خاتمه از اینکه کنار خانم زهرا دوره مرزبانی‌ام را گذراندم خیلی خوشحالم، از اسیستانت قبل نمایندگی خانم جلالی تشکر می‌کنم و همچنین از خانم لیلا اسیستانت محترم سپاسگزارم که با آمدنشان به شعبه ابوریحان شور و انرژی خاصی را آوردند، به سهم خودم از زحماتی که همیشه در کنار مرزبانان کشیدند تشکر می‌کنم. و سخنم را با این غزل به پایان می‌برم.

بلبلی برگ گلی خوش‌رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

 

تایپ: همسفر سارا کمک راهنمای لژیون سوم

ویرایش و تنظیم: همسفر افسانه (لژیون هفتم)

همسفران نمایندگی ابوریحان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .