English Version
English

برای رسیدن به حس سالم، باید تزکیه کنیم

برای رسیدن به حس سالم، باید تزکیه کنیم

جلسه پنجم از دور بیست و چهارم کارگاه‌های آموزشی همسفران کنگره 60؛ نمایندگی ابوریحان با استادی اسیستانت محترم خانم لیلا، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر ناهید با دستور جلسه «وادی دهم و تأثیر آن روی من» سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه 1399 ساعت 15 آغاز به کار کرد.

 

 سخنان استاد:

دستور جلسه وادی دهم و تأثیر آن روی من است، در عنوان وادی از کلمه صفت یادشده است. صفت یعنی ویژگی و خصوصیت هر چیزی. مثلاً وقتی می‌گوییم تخته‌سیاه، سیاهی صفت تخته است و یا شیر درنده، درندگی صفت شیر است. این صفت در موجودات ثابت است، یعنی درندگی شیر در تمام دوره‌های حیات وجود دارد؛ اما در انسان به دلیل دارا بودن قدرت اختیار، قابل‌تغییر است. به خاطر داشتن قدرت اختیار و حق انتخاب است که انسان می‌تواند خطوط جدیدی برای زندگی خود ترسیم کند؛ بنابراین انسان در هر شرایطی که هست می‌تواند آن شرایط را تغییر دهد، حالا یا در جهت سازندگی و ارتقای خودش و یا در جهت تخریب خودش. اگر با افکار غلط و رفتار نادرست خودش را در جهنم انداخته است، می‌تواند با حرکت‌های درست و تفکر صحیح، از جهنم درونیش خارج شود و اگر در بهشت است باکمی غفلت، به‌راحتی این بهشت را از کف می‌دهد. این‌یک قانون است که به من نوید می‌دهد که اگر امروز دچار مشکلات فراوانی هستم، بحران‌های زیادی در زندگی‌ام دارم، اوضاع زندگی‌ام نابسامان و به ریخته است، مشکلات اقتصادی دارم، اوضاع روحی و روانی نامساعدی دارم، محکوم‌ به این نیستم که تا ابد در این اوضاع نابسامان بمانم. بلکه می‌توانم با تغییر صفتم این اوضاع به‌هم‌ریخته را رو به راه کنم و به‌طرف آرامش و آبادانی حرکت کنم.

برای رسیدن به این مرحله نیاز به آموزش، تجربه و تفکر دارم، یعنی باید دانایی خود را بالا ببرم. از طرفی دیگر، به من هشدار می‌دهد که اگر امروز از نظر مالی، علمی و یا پست و مقام در جایگاه خیلی خوبی قرار دارم و یا در کنگره جایگاه و موقعیت مناسبی دارم، باید این جایگاه را حفظ نمایم. اگر غفلت کنم و دچار غرور و منیت شوم و آموزشم متوقف شود و برای حفظ موقعیتی که دارم هیچ تلاشی نکنم، آن را از دست خواهم داد؛ بنابراین قانون وادی دهم، هم می‌تواند، سکوی صعود من باشد، هم پرتگاه سقوط من و این بستگی به انتخاب خود من دارد که در چه مسیری حرکت کنم و چگونه از این قانون استفاده کنم. برای اینکه بتوانم صفت گذشته‌ام را عوض کنم، باید مراحل تغییر، تبدیل و ترخیص را طی نمایم. برای اینکه تبدیل به یک انسان جدید با یک صفت جدید شوم، نیازمند این است که ابتدا ویژگی‌ها و خصوصیاتم را بشناسم تا بتوانم بر مبنای آن شروع به تغییر خصوصیات منفی خودم کنم؛ یعنی اول باید بپذیرم که این صفت منفی در وجود من هست تا بتوانم با تزکیه آن را تغییر دهم و تبدیل به صفت مثبت کنم.

 

در وادی به مثلث نور، صوت و حس اشاره‌ شده است. نور در هستی فرمان می‌دهد و صوت مانند اداره مخابرات، پیام‌ها را انتقال می‌دهد. برای دریافت نور و صوت، ما به ضلع سومی نیاز داریم به نام حس. حس مانند خداوند است، در تمام هستی و نیستی وجود دارد؛ اما قابل‌لمس نیست و همنام خودش قابل حس است. حس موتور عقل ما را به کار می‌اندازد. ما در طول حیاتمان با این پارامتر بسیار سروکار داریم. اگر حس ما درست‌کار نکند و به اصطلاح بسته باشد، ما هیچ برداشتی، از هستی نداریم و یا نسبت به همه‌چیز بی‌تفاوت هستیم و یا ارتعاشات زمخت و زشت و آزاردهنده از هستی دریافت می‌کنیم؛ اما اگر حس ما خوب کار کند و پالایش شود، آن‌وقت ارتعاشات زیبای هستی را درک می‌کنیم که درونمان پر از روشنایی و زیبایی و انرژی ناب از هستی می‌شود. حس دوست داشتن، حس بخشیدن، حس یاری به انسان‌ها، همان ارتعاشات زیبای هستی هستند که تنها کسانی می‌توانند، آن را درک کنند که آن صفت بخشیدن و دوست داشتن را در خودشان به وجود آورده باشند. می‌دانیم که هر چیزی هم گیرنده است و هم فرستنده. وقتی من خوبی و زیبایی را دریافت کنم، قطعاً خوبی و زیبایی را هم منتشر خواهم کرد؛ بالعکس اگر بدی و زشتی را دریافت کنم، بدی و زشتی را هم منتشر خواهم کرد. اینکه گیرنده و فرستنده خوبی باشم و یا گیرنده و فرستنده بدی، به خود من بستگی دارد. اگر فلز وجودی من از آلیاژ کم‌ ارزش ساخته‌شده باشد، قطعاً فقط زشتی‌ها و ارتعاشات پایین هستی را دریافت می‌کنم و همان را بازنشر می‌دهم؛ ولی اگر فلز وجودیم را از آلیاژ کم‌ ارزش به نقره و طلا و آلیاژهای ارزشمند ارتقا بدهم، می‌توانم زیبایی‌ها و ارتعاشات بالاتری از هستی را دریافت و منتشر کنم؛ بنابراین همه‌ چیز به من و به حس من بستگی دارد. هر چقدر بیشتر آموزش بگیرم، دانایی خود را بالاتر ببرم، جهان‌بینی مثبت و دیدگاه بهتری داشته باشم، به همان نسبت هم فلز وجودیم هم گران‌بهاتر خواهد بود؛ بنابراین برای رسیدن به یک حس سالم، باید تزکیه را از خود شروع کنم و اصولاً تزکیه بسیار دردناک و در عین‌حال لذت‌بخش است. باید ساختار قبلی خود را خراب کنم و از دل ویرانه‌ها یک لیلای جدید، با یک ساختار و صفت جدید شکل بگیرد و رسیدن به این مهم، نیازمند تلاش و پشتکار و صبر و در طول زمان است.

 

برای رسیدن به این ساختار تازه، باید ابتدا تفکر سالم را یاد بگیرم، با ایمان سالم و اعتقاد راسخ، در مسیرم گام بردارم، عمل سالم انجام دهم، با حس سالم، عقلم را به کاربیاندازم تا انشالله به عشق سالم برسم؛ و اما مرحله عشق سالم؛ افرادی که در این مرحله هستند، از شور به شعور رسیده‌اند. همه انسان‌ها و موجودات را دوست دارند. از بدی انسان‌ها و رفتار زشت آن‌ها ناراحت نمی‌شوند، زیرا می‌دانند که زشتی انسان‌ها از روی جهل و نادانی و یا نیاز آن‌هاست، بنابراین برایشان دعای خیر می‌کنند. مرحله‌ای که از شادی انسان‌ها شاد می‌شوند و با غمشان غمگین می‌گردند. در این مرحله انسان‌ها از اینکه گره‌ای از زندگی دردمندان باز می‌کنند، مسرور و شادمان هستند. آنگاه‌که مصرف‌کننده‌ای، به‌سلامت به آغوش زندگی بازمی‌گردد، از عمق وجودشان مشعوف می‌شوند، مصداق بارز انسان‌هایی که مرحله عشق سالم را درک کرده‌اند، کمک راهنمایان و خدمتگزاران کنگره ۶۰ هستند. یکی از نمونه‌های بارز این عشق، اعضای لژیون سردار هستند. افرادی که نه برای تظاهر و تفاخر؛ بلکه برای احیای انسان‌ها، نشانی از خود در هستی به‌جای می‌گذارند. این همان جهش‌ها و اثرگذاری‌ها است که از انسان باقی می‌ماند. در ازای این عشق و بخشش، خداوند به زندگی‌شان برکت مادی و معنوی عطا می‌کند. در واقع این افراد، صفت بخشندگی را در وجودشان نهادینه کرده‌اند. هر کس قطره‌ای از اقیانوس بیکران عشق الهی را بچشد، حاضر است همه دارایی‌اش را بدهد تا این لذت را دوباره تجربه کند. امیدوارم همه ما از عشق الهی بهره‌مند شویم.

 

تایپ و تنظیم: همسفر افسانه لژیون هفتم

همسفران نمایندگی ابوریحان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .