صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است.
کلیه رفتارها و اعمال انسان قابلتغییر است و هیچ صفتی چه خوب و چه بد بهصورت ثابت و ماندگار نیست. انسانها اختیار کامل دارند تا در مسیر زندگی خودشان بهترین یا بدترین را رقم زنند؛ انسان میتواند بدترین شرایط را به بهترین وضع تبدیل نماید و یا بهترین شرایط را به بدترین حالت ممکن دربیاورد. چه زیباست که در هر حالتی که باشد میتواند هم صعود کند و هم سقوط و در این حالت هشدار میدهد که مواظب خودت باش تو میتوانی با اختیاری که داری هم زنده شوی و هم مرده باشی. کسی که اشتباهی، حتی بدترین و بزرگترین اشتباه را انجام داد، میتواند برگشت کند؛ فقط خواست او مهم است که آیا میخواهد یا نه و در این هنگام است که خداوند به او کمک میکند و اینکه میگویند از من گذشته و تکرار زشتی بهاندازهای رسیده که قابلشمارش نیست، باز هم راه نجاتی هست زیرا صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است.
تمامی موجودات و هر چه در هستی وجود دارد در حرکتاند و تمامی آفرینش در مسیر تکامل و زندگی باید حرکت داشته باشد. با تغییر و تبدیل و ترخیص است که از این زندگی به زندگی دیگر و از آسمانی به زمین و از زمین به آسمان و یا از آسمانی به آسمان دیگر میرود و این بودنها ادامه دارد تا جایی که اعداد یا ارقامی برایش نیست. بزرگترین معجزه حیات و زندگی زیستن است. وجود اضداد که هستی بر پایهی آن نهاده شده زشتی، زیبایی، تاریکی، روشنایی، نفرت و عشق و... واجب است. تا زمانی که تاریکی را ندیده باشی مفهوم روشنایی را درک نخواهی کرد و یا تا زمانی که نفرت را ندانی مفهوم عشق را لمس نخواهی کرد. پس هر پایانی ساعت مشخصی دارد یعنی هر عملی که بخواهی انجام بدهی ساعتی دارد و ساعت یعنی سه بعد (فضا، مکان و زمان زمینی) هر چیزی که ساعت آن برسد این سه بعد را از دست میدهد. آب، باد، خاک و آتش هستی را به وجود آوردهاند و اما نور، صوت و حس در ساختار جهانها یا آسمانها و جهانهای پس از مرگ و رابطه بین آنها نقش بسزایی دارند.
نور: در کتاب آسمانی آمده که خداوند نور زمین و آسمانها است و در جهان خاکی ما تنها قادریم طیفی از آن را مشاهده کنیم و هیچچیز نیست که مانند نور حرکت کند و اگر بر موجودات زمین، گیاهان و حیوانات و انسان نور نتابد همه از بین میروند. زمانی که خورشید طلوع میکند فرمان میرسد که ای انسان که از جسم خود رمیدهای به جسمت بیا که زندگی ادامه دارد. برای تبدیلشدن به نور باید از خیلی از ضد ارزشها و پلیدیها دوریکنی و به تزکیه و پالایش بپردازی.
صوت: اصوات کلیه اطلاعات را در سطح زمین را انتقال میدهند. رابطه بین جهانهای آفرینش از طریق صوت است. اگر صوت نبود، حیات نبود، زندگی نبود، کلام نبود و سکوت محض بود. انسانها از طریق صوت میتوانند سخنان زیبا و کلام حق را بشنوند و صفات خود را تغییر بدهند.
حس: مانند خداوند است و مثل خدا در همهجا هست ولی قابلدیدن نیست. حس رابط بین نور و صوت است که موجودات توسط آن درک میکنند و اگر این حس بهخوبی کار نکند چنان شادی و شعفی به انسانها میدهد که قابلدرک نیست؛ اما نور و صوت هم میتوانند مفید باشند وهم مخرب. نور مانند آتش و یا نار و اصوات مخرب مانند فحش و ناسزا و... با تغییر حس میتوان صفت را عوض کرد، اگر حس ما بدیها را جذب کرد حتماً بدیها را منتشر میکند. هرچند که تغییر دادن حس کاری است هم سخت و هم سهل اما با شخم زدن و نگاه کردن به درون انسان میتوان با پالایش کردن خود به آن برسد.
برای تزکیه و پالایش باید تفکر سالمی داشت و برای تفکر درست و سالم است که انسان به ایمان میرسد و ایمان یعنی تجلی نور خداوند. اگر انسان به کاری که میخواهد انجام دهد ایمان داشته باشد و بداند که این ارزشها هستند که بهجا میمانند و عمل به آنها لذتبخش میشود؛ اگر خوب عمل کند حس سالم میشود و حسی که سالم شود عقل انسان به کار میافتد و در آخر عشق که پایه و ستون تمام هستی و نیستی است به وجود میآید.
برای رسیدن به نکات بالا آموزش درست و سالم و تجربه مفید لازم است و اگر با شکست مواجه شدیم دوباره مانند درختی استوار باید ایستاد. گاهی درجایی گمان میکنیم که اعمالت درست هستند و در آخر متوجه میشوی که فقط چند تا از آنها درست بوده و گاهی باعث تخریب دیگران شده.
عشق سالم: زمانی که انسان از هیچکس و هیچچیز بدش نیاید و بداند که بدترینها برایش بهترین هستند و بدون آنها او هیچ مفهومی ندارد و بداند که انسان بد و کسی که به او ظلم میکند، مربی اوست و انسانی که این کارها را انجام میدهد از روی جهل، نادانی و نیاز آنهاست و از این اذیت کردنها به کمال میرسد در اینجا باید متوجه شد و برایشان دعا کرد و ببخشی زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. عشق سالم یکشبه به وجود نمیآید و اگر ناگهان به وجود آمد شور است و باید این شور به شعور تبدیل شود. عشق هیچگاه به نفرت تبدیل نمیشود، عشق سالم تماماً شور است اما از نوع دیگر! در ابتدای این وادی پیامی است که بسیار تا بسیار باحال این دوران همخوانی دارد که میگوید، شهر یکباره به طغیان دچار میگردد و نسیم آرام الله پس از چندی در تمامی آبادیها حاکم میشود و عظمت و سلامتی بازمیآید و شما از آن بهرهی بیشتری میبرید.
انشا الله به لطف خداوند.
نگارش: کمک راهنمای لژیون هجدهم همسفر زهرا
تایپ: همسفر صفورا
- تعداد بازدید از این مطلب :
1004