گفتوگوهایی که میخوانید؛ حرفهای زنان و مادرانی است که ترکشهای اعتیاد را سالهاست به عشق با جان خریده و خسته و وامانده از هرکجا به کنگره آمدهاند، همسفرانی که با حس نابشان کمک راهنمایی را انتخاب کردند که میدانستند با ایشان به سرمنزل مقصود و به ساحل آرامش میرسند؛ همسفرانی که مادرند و تکهای از قلبشان درد میکند، رنج میبرد و تاریک است؛ زنانی که روحشان به اسارت جهل و تاریکی رفته است. عاطفه همسفر مجید، مژگان همسفر محمدحسین و زهرا همسفر احسان، رهجویانی هستند که تجربیات و حس خودشان را در مورد لژیون و کمک راهنمایشان در این گفتوگو بیان کردهاند. در ادامه این سه گفتوگو را میخوانید:
عاطفه همسفر مجید:
از حس و حال خود در اولین روز ورود به لژیون بگویید؟
وقتی وارد لژیون شماره ۴ شدم، برایم سخت بود بین جمعی از کسانی که نمیشناختم از خودم و آنچه بر من گذشته بود حرف بزنم. با هر چیزی که میگفتم، سیلی از اشک از چشمانم بیرون میآمد. وقتی صحبتهای خانم رؤیا کمک راهنمای عزیزم را شنیدم از آن دریای پرتلاطم و طوفانی به دریای آرام تبدیل شدم.
آیا در مدتزمانی که از آموزشهای کنگره در لژیون آموختید، تغییری درروند زندگی خود حس کردید؟ کمی توضیح دهید
بله حتماً که در زندگی من تغییر ایجاد شده است. هر وقت در مسائل زندگی به مشکل برمیخوردم باراهنماییهای کمک راهنمای عزیزم خانم رؤیا آن مشکل را بهراحتی حل میکردم. خانم رؤیا همیشه میگویند نیروهای منفی را بشناسید و آنها را از خودتان و خانهتان بیرون کنید.
از حس و حال خود در مورد مسافرتان، قبل و بعد از ورود به کنگره برای ما بگویید؟
قبل از اینکه به کنگره بیایم مسافرم را مقصر همه کارها میدانستم و فکر میکردم که همیشه اوست که اشتباه میکند، ولی وقتی وارد کنگره شدم و کمک راهنمایم به من گفت دوربین را به سمت خودت بگیر و ببین چه کسی مقصر بوده، آنجا بود که متوجه اشتباهاتم شدم، من فقط نکات و رفتارهای منفی مسافرم را میدیدم ولی به قول خانم رؤیا الآن دارم نکات و رفتارهای مثبت او را میبینم و میگویم مسافر من بهترین و تنهاترین آدمی ست که مرا خوشبخت میکند.
چند نکته کاربردی از آموزشهای لژیون و کمک راهنمای خود که راه گشای حل مشکلاتتان بوده را برای ما بگویید؟
صبر و شکیبایی، عشق ورزیدن به خودم، مسافرم، فرزندم و هستی، اینکه خوبیهای یک انسان را ببینم نه بدیها را. بخشیدن را یاد گرفتم. بخشیدن یک انسان و بخشیدن مال، اینکه به حاشیهها توجه نکنم و روی هدفم متمرکز شوم و برای رسیدن به هدفم تلاش کنم.
با حس خود این جمله را کامل نمایید:
کمک راهنمای من: مثل یک فرشته آسمانی چراغ روشن تاریکیهای من بود و به من راه درست زندگی کردن را آموخت.
مژگان همسفر محمدحسین:
از حس و حال خود در اولین روز ورود به لژیون بگویید؟
اولین روزی که وارد کنگره شدم خیلی آشفته بودم تمام وجودم را غم و غصه گرفته بود، فقط منتظر بودم تا با یک بهانه گریه کنم. دائم با خودم درگیر بودم میگفتم خدایا چرا من؟
آیا در مدتزمانی که از آموزشهای کنگره در لژیون آموختید، تغییری درروند زندگی خود حس کردید؟ کمی توضیح دهید؟
صد درصد آموزشهای کنگره تأثیرگذار بود؛ دیدگاه من کاملاً فرق کرده است. زندگی کردن برایم تکراری و نامفهوم بود. یاد گرفتم که از زندگی لذت ببرم و اشتباهات برایم تجربه باشد. آرامش به زندگیام برگشته و اینکه پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.
از حس و حال خود، در مورد مسافرتان در قبل و بعد از کنگره برای ما بگویید؟
تا قبل از کنگره نسبت به مسافرم خیلی بدبین شده بودم. خیلی حال بدی داشتم. رفتار خوبی با مسافرم نداشتم و مدام، کارم شده بود که کارهای مسافرم را زیر ذرهبین ببرم. الآن با آموزشهای کنگره اولین چیزی که فهمیدم اینکه رها کنم. معتاد یک بیماراست و نیاز به درمان دارد. از زمانی که رهایش کردم خودم آرامش بیشتری دارم.
چند نکته کاربردی از آموزشهای لژیون و کمک راهنمای خود که راه گشای حل مشکلاتتان بوده را برای ما بگویید؟
اولین چیزی که به من کمک زیادی کرد این بود که با تفکر ساختارها آغاز میگردد. باید در هر کاری با فکر و اندیشه قدم برداریم تا نتیجه مطلوب بگیریم و اینکه در درجه اول ما باید خودمان را دوست بداریم. اول به فکر آرامش و آسایش خودمان باشیم. وقتی فکر و روحمان آرام باشد، قطعاً تمام افراد خانه آرام هستند. اینکه دید و نگاهمان نسبت به هر چیزی مثبت باشد. افکار منفی را از خودمان دور کنیم. اگر دید و نگاهم به آینده خوب باشد، قطعاً قدمهایم را محکمتر و استوارتر به جلو برمیدارم. یاد گرفتم که حسرت گذشته را نخورم و گذشته درس و تجربهای برای فرداهای بهتر برایم شده است.
با حس خود این جمله را کامل کنید.
کمک راهنمای من: فرشتهای از طرف خدای مهربانم است. دستم را از ته چاه گرفت و از تاریکی و ترس و وحشت به بیرون کشاند. راه صراط مستقیم را به من آموخت و از تجربههای خودش و کنگره، نور روشنایی را به قلبم تاباند. کمکم کرد و مانند یک مادر دلسوز و مهربان در هر ساعت و زمان برایم وقت صرف کرد. عزیزترینم تا ابد مدیون محبتها و گذشتها و راهنماییهای شما هستم. دوستتان دارم و بهترینها را از خدا برای شما خواهان.
زهرا همسفر احسان:
از حس و حال خود در اولین روز ورود به لژیون بگویید؟
اولین روز که به کنگره آمدم نه امید داشتم و نه باور و نه فکر میکردم بتوانم با اعضای کنگره ارتباط برقرار کنم و بتوانم باورها و عقایدم را تغییر بدهم و در مسیر درست پیش بروم.
آیا در مدتزمانی که از آموزشهای کنگره در لژیون آموختید تغییری درروند زندگی خود حس کردید؟ توضیح دهید؟
بله خیلی تغییرات در خودم میبینم. کمتر با مسافرم دعوا و بحث میکنم و خیلی کم از مسافرم سؤال میپرسم. آرامشم کمی بیشتر شده و استرسهایم کمتر شده و کمتر فکر و خیال میکنم. ذهنم کمتر درگیر ضد ارزشها و تخریب مسافرم هست و کمتر به گذشتههای سیاه و تلخ مسافرم بیماری خودم فکر میکنم.
از حس و حال خود در مورد مسافرتان در قبل و بعد از ورود به کنگره برای ما بگویید؟
مسافر من با شرایطی که دارد و تخریبهای بالا، زمان بیشتری نیاز دارد تا با جلسات در کنگره و آموزشها و شربت OT کنار بیاید تا به درمان برسد. میدانم که خودش هم از این شرایط ناهنجار بحرانی خسته شده و دوست دارد از دام اعتیاد نجات یابد و به رهایی برسد، چون مسافرم راه کنگره را به من نشان داد و من امید دارم که در طول زمان و با صبر و تلاش و کوشش و در مسیر درست مسافرم به درمان و رهایی میرسد.
چند نکته کاربردی از آموزشهای لژیون و کمک راهنمای خود که راه گشای حل مشکلاتتان بوده را برای ما بگویید؟
مهمترین کمکی که آموزشهای لژیون و کمک راهنما به من کردند این بود که به چه صورت با مسافرم صحبت کنم و چه طور با مسافرم رفتار کنم و چگونه بتوانم در شرایط بحرانی با او برخورد کنم و از آگاهی و دانشی که از کنگره و راهنما یاد گرفتم، آموختهام مسافرم را چگونه در مسیر ارزشها یاری دهم.
با حس خود این جمله را کامل نمایید:
کمک راهنمای من: فرشتهای از جانب خداوند و قدرت مطلق بود که درمسیر راه من قرار گرفت و امید و جان دوباره به من و مسافرم بخشید و باراهنماییها و دانش و تجربیاتش مسیر درست ارزشها را به من همسفر آموخت و خدا را شاکر هستم که چنین راهنمای ارزشمند و فداکاری به من هدیه داده است.
با تشکر از خانم رؤیا کمک راهنمای محترم لژیون چهارم
طراح سؤال: مریم همسفر کیارش، لژیون چهارم
ویرایش، تنظیم و ارسال: متن و سؤال: همسفر سمیه، لژیون چهارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1130