English Version
English

آرامش و تعادل بیشتر با رسیدن به دانایی مؤثر

آرامش و تعادل بیشتر با رسیدن به دانایی مؤثر

به گفته‌ی آقای مهندس هر دستور جلسه‌ای که در کنگره گذاشته می‌شود به دلیل نیاز ماست و وقتی دانایی، دانایی مؤثر و سواد را در کنار هم قرار می‌دهند، دلیل بر این است که بدانیم دانایی به سواد نیست و دانستن مطالب هم دانایی محسوب نمی‌شود، چون قبلاً تصورمان بر این بود که وقتی یک نفر مدرک بالایی دارد خیلی انسان دانایی است و اغلب اوقات هم حرف‌هایش را می‌پذیرفتیم ولی با قرار گرفتن در مسیر کنگره و گرفتن آموزش‌ها و پیدا کردن شناخت و آگاهی به این موضوع پی بردیم که دانایی نمی‌تواند به سواد باشد؛ چون ممکن است فردی دکتر باشد اما فرد دانایی نباشد. استاد امین در جزوه‌ی جهان‌بینی در تعریف دانایی چنین مطرح نمودند که دانایی یعنی تشخیص ماهیت خواسته‌ها در هر شکل و لباسی و اینکه مثلث دانایی از سه ضلع تفکر، تجربه و آموزش تشکیل‌شده است که این مثلث می‌تواند مختلف‌الاضلاع باشد؛ گاهی در یک یا دو تا از اضلاعش رشدش بیشتر از اضلاع دیگر باشد و به همین دلیل است که اغلب قادر به تشخیص درستی یا نادرستی آن‌ها هستیم ولی قادر به اجرا درآوردن آن‌ها نیستیم. در اینجا بیشتر بحث روی دانایی مؤثر است یعنی این مثلث باید یک مثلث متساوی‌الاضلاع باشد و اگر به آن دست‌یابیم قدرت به اجرا درآوردن و عملی کردن آن‌ها را خواهیم داشت؛ چون صرفاً فقط دانستن مطالب مهم نیست بلکه عملی کردن و اجرایی کردن داشته‌هایمان خیلی ارزشمند است، پس دانستن با عملی کردن و اجرایی کردن بسیار متفاوت است.

همان‌طور که می‌دانیم خداوند ویژگی‌هایی به انسان داده که به موجودات دیگر داده نشده و آن‌هم قدرت اختیار است که آقای امین در سی دی محرم اشاره کردند که پیش‌نیاز اختیار آموختن علم است. انسان به‌واسطه داشتن قدرت اختیار در مسیر زندگی‌اش همیشه بر سر دوراهی متعددی قرار می‌گیرد که برای انتخاب‌های درست نیاز به دانایی دارد. اینکه بیشتر افراد در زندگی‌شان رنج می‌برند چون نمی‌دانند. به قول آقای مهندس امکان ندارد که انسان بداند و رنج ببرد. پس با توجه به این جمله‌ی زیبا اگر ما هنوز در زندگی‌مان رنج می‌بریم بدانیم هنوز به آن دانایی که مدنظر کنگره است نرسیده‌ایم. انسانی که دانا باشد تحت هر شرایطی از زندگی‌اش لذت می‌برد و اینکه در مشکلات و مسائل پیش‌آمده چقدر بتواند تعادلش را حفظ کند یا در ارتباطش با مسافرش، فرزندش، اطرافیانش و جامعه و...چگونه برخورد کند، همه‌ی این‌ها نشان‌دهنده‌ی دانایی اوست.

همان‌طور که در وادی چهاردهم مطرح‌شده اینکه انسان دانا، می‌تواند راحت با دیگران ارتباط برقرار کند، همه مخلوقین را دوست دارد و متقابلاً دیگران هم او را دوست دارند و از هم‌نشینی و ارتباط با او احساس رضایت و آرامش دارند ولی با همه‌ی این تفاسیر قرار گرفتن در مرحله دانایی کار آسانی نیست و برای اینکه دانایی در ما صورت بگیرد باید نقاط ضعفمان را که شامل ترس، قضاوت کردن، تجسس و زودرنجی و...هست را بشناسیم و توان پذیرش آن‌ها را داشته باشیم تا بتوانیم باکار کردن روی آن‌ها اصلاحشان کنیم و دانایی در ما ایجاد شود تا با رسیدن به دانایی و تبدیل آن به دانایی مؤثر روزبه‌روز به آرامش و تعادل بیشتری دست پیدا کنیم؛ اما بین دانایی و دانایی مؤثر خیلی فاصله است. با توجه به سخن زیبای آقای مهندس در کتاب 60 درجه زیر صفر، میزان دانایی، سواد نیست، تمدن نیست مانند انسان بودن و لباس پوشیدن نیست بایستی انسانی اندیشید. ما خیلی مسائل را می‌دانیم ولی قدرت به اجرا درآوردن را نداریم. می‌دانیم با گوش دادن و نوشتن سی دی حالمان خوب می‌شود. می‌دانیم اگر مسافر را رها کنیم و مسئولیت درمانش را به خودش واگذار کنیم هم به نفع خودمان و هم به نفع مسافرمان است. ولی تا زمانی که این مسئولیت را به مرحله‌ی اجرا درنیاوریم به آرامش و تعادل دست پیدا نخواهیم کرد.
با احترام؛ هم‌سفر حکمت 
تایپ؛ هم‌سفر صفورا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .