سیزدهمین جلسه از دوره نوزدهم کارگاههای آموزشی کنگره 60؛ نمایندگی ارتش به استادی مسافر علی، نگهبانی مسافر فرهاد و دبیری مسافر حبیب با دستور جلسه «هفته درختکاری» شنبه 3 اسفندماه 1398 ساعت 17 آغاز به کار کرد. همچنین در ادامه جلسه تولد اولین سال رهایی مسافر داوود هم برگزار شد.
سخنان استاد:
از نگهبان و دبیر محترم تشکر میکنم که فرصت قرار گرفتن در این جایگاه را به من داد تا من از انرژی و حس خوبی که این جایگاه دارد، بهرهمند شوم. امروز جلسه ما دو بخش دارد. بخش اول جلسه در مورد هفته درختکاری است.
درختکاری، سنتی است که در کشور ما و خیلی از کشورهای دیگر اجرا میشود. کنگره ۶۰ نیز یک هفته در سال را به این موضوع بسیار مهم اختصاص داده است. درختکاری بسیار زیبا و از طرف دیگر بسیار پرانرژی است. درختکاری حسهای مختلفی را به انسان القا میکند و همینطور معانی بسیاری را در ذهن من تداعی میکند. یکی از این معانی زایش است.
همانطور که بسیار دیدهایم و تجربه کردهایم؛ در کنگره ۶۰ نهتنها به درمان میرسم بلکه مرا متوجه زوایای دیگر زندگی میکند. مثلاً تخریب ۸ سال مصرف مواد مخدر، تنها در قسمت جسم نیست و تأثیرات مخرب و افکار منفی را در جهانبینی من نیز گذاشته است. در روش درمانی کنگره ۶۰ این ضلع بازسازیشده و دید و افکار من نسبت به جهان تغییر میکند. موضوع درختکاری نیز در این خصوص است و مرا متوجه تخریبهایی مستقیم و غیرمستقیم که در اثر مصرف مواد مخدر به جهان اطراف خود زدهام میکند. درواقع یکی از رسالتهای انسان این است که در جهان تأثیر مثبت و همیشگی بگذارد، تأثیری که جاری باشد، این کار انسانهای بزرگ است که تأثیراتشان در جهان جاری است. درختکاری بهنوعی تمرین این است که تأثیری دائمی و همیشگی بر روی جهان و انسانها بگذارم و حسها و بازخوردهایی که به سبب انجام آن کار بخصوص کسب میکنم، در من انگیزهای میشود برای ادامه تأثیرگذار و مثبت بودن. در ادامه این بازخوردها باعث میشوند تا بخواهم در زندگی و بر روی اطرافیانم تأثیرات مثبت بگذارم.
صحبتهای استاد در مورد مسافر:
بخش دوم این جلسه به تولد یک سال رهایی مسافر داوود اختصاص دارد. همیشه خواست قوی را در داوود میدیدم و این که اولویت را به درمان خود اختصاص میدهد. البته همانطور که میدانیم در سفر اول باید یک مقدار دستبهعصا راه رفت و خیلی نباید با تغییرات اولیه، افکار مسافر تغییر کند. یک سفر اولی که با خواست قوی وارد کنگره ۶۰ میشود باید در جهت حفظ قدرت خواستهاش و حتی قویتر کردن آن بکوشد زیرا زمانی که تغییرات کمکم شروع میشود، چشم من بر روی یک سری از مسائل باز میشود و خیلی چیزهایی که قبلاً نمیدیدم را میبینم. با این شرایط بسیار سخت است که آدم هیچ کاری نکند اما کنگره برای این مشکلات طراحیشده و ابزار دارد. زمانی که در سفر اول بودم با حضور در تمام جلسات، آرام میشدم. یک حس اطمینان از اینکه همه مشکلات حل خواهد شد به من القا میشد. داوود در ماه دوم سفر، اول یک مقدار متزلزل شد و در ادامه، از کنگره جدا شد.
تجربه من در مورد دور شدن از کنگره این است که وقتی یک مسافر از کنگره جدا میشود اگر بعد از مدتی قصد برگشت هم داشته باشد، اما به دلیل حسهایی همچون خجالت و پاسخگو بودن به کنگره بازنمیگردد، درصورتیکه این اصلاً درست نیست و خطا ممکن است از هرکسی سر بزند. ما انسان هستیم و اشتباه میکنیم. مهم این است که بتوانم بازگشت کنم و دوباره قدم درراه بگذارم. داوود هم همینطور بود اما توانست به کنگره بازگردد. این برگشتن و قدم در راه گذاشتن همهجانبه بود. بهطوریکه در تمام جلسات شرکت میکرد، تمام سیدیها را مینوشت و گوش میکرد و کلاً بهعنوان یک سفر اولی تمامکارهایی که به او محول شده بود را انجام میداد. این باعث شد هر روز بیشتر از دیروز حال خوش را تجربه کند. از طرف دیگر تغییرات او را میشد در ظاهر، رفتار و کردار او دید.
امروز داوود از یک درخت پوسیده و بیفایده به یک جوانه و غنچه تبدیلشده است و باید در این راه بیشتر تلاش کند تا از یک جوانه به یک نهال تبدیل شود. یک ساختار درست و قدرتمند تشکیل شود تا در مقابل طوفانهایی که در زندگی پیش میآیند بتواند پابرجا باشد و از ریشه درنیاید. این مصداق نگهداری از درمان است.
اعلام سفر مسافر:
سلام داوود هستم یک مسافر. آنتی ایکس مصرفی، شیره تریاک قرص. مدت یک سال و دو ماه به روش دی اس تی و داروی درمان شربت اوتی به راهنمایی آقای علی سفر کردم. مدت رهایی از بند مصرف مواد، یک سال و دو ماه؛ در ضمن به مدت ۸ ماه و ۲۰ روز است که در حال سفر درمان وابستگی به دخانیات هستم و در حال حاضر ۳ قطعه.
آرزوی مسافر:
آرزو دارم کنگره ۶۰ هرروز بیشتر و بیشتر گسترش پیدا کند تا همهکسانی که مانند من مستأصل بودند راه درمان را بیابند و به رهایی برسند.
خلاصه سخنان مسافر:
بسیار خوشحال و خرسندم که توانستهام در این جایگاه قرار بگیرم. در این یک سال و دو ماه هیچوقت تصوری از نشستن روی این صندلی و تولد یک سال رهایی، نداشتم. این را مدیون مهندس دژا کام هستم که این راه را برای امثال من باز کردند تا من نیز بتوانم از تاریکیها خارج شوم. دو سه سال انتهای مصرفم به هیچوجه نمیتوانستم تصور کنم که یک روز بدون مواد مخدر سپری کنم و بتوانم زندگی عادی را دنبال کنم. من در مدت ۱۰ سالی که مصرفکننده بودم، هیچگاه به دنبال راه ترک و درمان نبودم.
امروز که به جلسه میآمدم جایی را که اولین دود تریاک را گرفتم دیدم. من تا آن زمان مصرف مواد مخدر را زیاد دیده بودم اما هیچگاه به خود نمیدیدم که یک مصرفکننده و یا معتاد شوم اما زمانی که در خدمت سربازی بودم اولین دود تریاک را گرفتم و این شروع مصرف من شد و تا جایی پیش رفت که من اکثر وقت خود را درگیر این موضوع بودم. حتی صبحها به این امید از خواب بلند میشدم اما این روند تا یک سال انتهایی اعتیاد من ادامه داشت و دید من در یک سال آخر مصرفم شروع به تغییر کرد؛ بهطوریکه آزار دادن اطرافیانم مرا خسته کرده بود و دچار عذاب وجدان شده بودم. اینکه هرروز بدقولی کنم و به هیچکدام از کارهایی که وعده کرده بودم، نرسم. به خاطر دارم که یک روز با همسرم قرار گذاشته بودم که باهم به یکسری کارها رسیدگی کنیم اما من مشغول مصرف بودم و فارغ از گذشت زمان، فقط در آخرین فرصت سوار ماشین شدم و با سرعت بسیار زیاد حرکت کردم تا به خیال خودم بهموقع برسم اما ماشین چپ کرد. نکته جالب اینجا بود که ابتدا به دنبال سیگارم گشتم و یک نخ سیگار کشیدم. مصرف مواد مخدر به حدی به من آسیب رسانده بود و در جسم، روان و جهانبینی من تخریب ایجاد کرده بود که من ۳ سال انتهایی مصرفم را به خاطر ندارم و اصلاً از گذشت شب و روز خبری نداشتم و متوجه آسیبی که به خانوادهام وارد میکردم نبودم.
به یاد میآورم که من باحال بسیار خراب و کاملاً مستأصل به نمایندگی ارتش که آدرسش را از دوستم گرفته بودم مراجعه کردم اما هنوز قصد ورود نداشتم که آقای مهدی نصیری که در آن زمان راهنمای تازهواردیم بود از من دعوت کرد که داخل بیایم. من در دو سه روز اول، باور نمیکردم که بیشتر بچهها مصرفکننده بودند چون همه حال و احوال بسیار خوبی داشتند. بههرحال من سفرم را شروع کردم اما چون هنوز کنگره ۶۰ را درک نکرده و نمیفهمیدم، سفرم را در ماه دوم خراب کردم و سرخود یکی از وعدههای شربتم را با شیره جایگزین کردم و در ادامه کار بهجایی رسید که من روزی ۵ سیسی شربت میخوردم و در کنارش ۳ گرم هم شیره میکشیدم.
بعد از مدتی همسرم هم از واقعیت زندگی من یعنی اعتیاد آگاه شد و همین نقطه اتصال دوباره من به کنگره شد. دوباره با خجالت پیش راهنمای عزیزم برگشتم اما او با یک جمله بهظاهر ساده قدرت شروع مجدد را به من داد؛ به من گفت نگران نباش چیزی نیست که نتوانی درستش کنی؛ اما این بار با اعتماد به کنگره ۶۰، بدون پرسیدن سؤال تسلیم کنگره شدم و سفرم را باقدرت شروع کردم. امروز تولد یکسالگیام را در کنار شما عزیزان، جشن میگیرم. صحبت آخرم این است که باور کنید که درمان اعتیاد در کنگره ۶۰ بسیار ساده است. از جناب مهندس دژاکام و خانواده آقای سعید نمکی ایجنت محترم که یک نعمت برای نمایندگی ارتش هستند تشکر میکنم و همینطور از راهنمای محترم و عزیزم تشکر میکنم. از همسر و همسفرم تشکر میکنم که با تمام وجود مرا در این راه حمایت کردند و همینطور از کمک راهنمای ایشان ممنون هستم.
سخنان راهنمای همسفر:
بسیار خوشحالم که این دو عزیز را در این جایگاه میبینم و امیدوارم که بهزودی بتوانند در جایگاههای بالاتر به کسانی که ناامید از همهجا، به کنگره میآیند، کمک کنند تا به درمان برسند. مهمترین چیزی که باعث موفقیت در درمان میشود، خواست به درمان، از طرف مسافر است زیرا این مسافر است که هدفگذاری و تعیین مسیر میکند و در ادامه همسفرش با حمایت از او راه را برایش هموارتر میکند نکته بعدی این است که من به خاطر خودم باید قدم درراه درمان بگذارم و اگر اینگونه نباشد و دلیل حرکت من شغل و یا اطرافیانم باشد سفر سختی خواهم داشت. این روز زیبا را در رأس به جناب مهندس دژکام و همسفران ایشان تبریک میگویم و همینطور به آقای سعید و علی آقا تبریک و شادباش میگویم و امیدوارم با آموزشهایی که در کنگره ۶۰ به دست میآورند، راهنمای خوبی برای در راه ماندگان باشند.
سخنان همسفر:
از جناب مهندس دژاکام و خانواده گرامیشان تشکر میکنم و این روز را به ایشان تبریک میگویم، از راهنمای گرامی آقای نصیری تشکر میکنم و همینطور به خود داوود تبریک میگویم و از او ممنونم که باقدرت در مسیر حرکت ماند و پا پس نکشید.
عکس،نگارش و انتشار: مسافر روزبه
- تعداد بازدید از این مطلب :
1099