اولین جلسه از دوره هفتاد وسوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه آقایان مسافر و همسفر، در نمایندگی آکادمی با دستور جلسه «هفته درختکاری» با استادی کمک راهنمای محترم علی میرفتاّح، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافر مجید روز شنبه 3 اسفندماه ماه 1398 ساعت 17 آغاز به کارکرد. همچنین در ادامه تولد یکسال رهایی مسافر حسن هم برگزار شد.
سخنان استاد:
دستور جلسه امروز درختکاری است. البته دو قسمت دارد و یکی هم مربوط به تولد حسن است. عاشق این دستور جلسهام و عاشق درختکاری هستم چون در کنگره به من یاد دادند که خود را درست کنم و بدهیهایم را به خودم و دیگران پرداخت کنم. من بدون اینکه خودم را اصلاح کنم، در مسیر آموزش قرار بگیرم و بتوانم محیط کار، خانواده و جامعهام را درست کنم، نمیتوانم از کنگره بروم. با جهانبینی به من یاد دادند که اصلاً زندگی کردن چیست.
فکر میکنم این اولین دستور جلسه رسمی باشد که ما را به بازپرداخت بدهی نسبت به جامعه و محیط زندگی توجه میدهد میتوانیم بگوییم اجرای وادی دوازدهم است.
به شکرانه رها شدن و به شکرانه اینکه بهطرف مثبت حرکت کردم حالا نوبت این است که من به محیطزیست کمک کنم و از اینجا شروع میشود که دورهم جمعشویم.
یادم میآید که از سال ۹۲ که شروع کردیم و این کار را در تهران انجام دادیم، ۵۰ الی ۶۰ نفر بودیم و رفتیم پارک جمشیدیه، خیلی حس خوبی داشت که درختی بکارم.
امروز که داشتم مطالعه میکردم دیدم پیشینیان ما در زمان هخامنشیان در قسمت شمال طبرستان قسمتی از جنگلها را برداشت میکردند و یکسری درختها را میکاشتند. حواسشان به این قضیه بوده است که محیطزیست چقدر مهم است و باید حفظ شود.
این اکسیژنی که ما از محیط دریافت میکنیم چگونه ساخته میشود؟ اینها را ما میدانستیم، خیلی وقتها که میدیدم کسی زبالهاش را بیرون نمیاندازد و نگه میدارد، اصطلاحاً بهش میگفتم آدم سوسولی است ولی به طبیعت احترام گذاشتن را اینجا یاد گرفتم و بسیار لذتبخش است.
خیلی از مشکلاتی که در کشور ما و کشورهای مشابه وجود دارد و کل جهان درگیرش هستند این است که به طبیعت احترام نمیگذارند. طبیعت خانه من است.
باید یاد بگیرم که زباله را به زمین نمیاندازند. بعضی وقتها میبینیم که مثلاً میگویند سنگاپور خیلی تمیز است، کسی اصلاً زباله نمیاندازد و اگر کسی بیندازد مثلاً هزار دلار جریمهاش میکنند.
ما هر کداممان تصور میکنیم که برای هرکس یک رفتگر باید بگذارند. باید خودشان یاد بگیرند کاری که اینجا در کنگره یاد گرفتهایم. حدیثی از رسول خدا است که فرمایند: شکستن یک شاخه درخت مانند شکستن بال فرشتگان است؛ یعنی احترام گذاشتن به طبیعت آنقدر اهمیت دارد.
همانطور که پیشینیان آب را درست مصرف کردند ما هم باید این وظیفه را درست انجام بدهیم.
اما در خصوص قسمت دوم دستور جلسه؛ فکر میکنم حسن دو سال پیش بود که آمد، دیدم شخصی آمده مثل خیلیهای دیگر و ترس وحشتناکی در وجودش بود. مصرفش هم خیلی سنگین و شش هفت گرم شیره سوخته بود. شرایط را به او گفتم و پذیرفت. خودم هم فکرش را نمیکردم به خاطر جایگاهی که داشت بپذیرد! گفتم باید بشنوی، باید یاد بگیری و گوش کرد.
اولین خاطره ای که یادم هست و گفتنش بد نیست، چیزی که گفتم این بود که هر اتفاق بدی که برایت افتاد، اول صبر کن و بعد به اتفّاق بگو باید به راهنمایم زنگ بزنم و اگر اجازه داد بعد تو بیا به سراغ من!
یک روز نیامد و در حین جلسه به من زنگ زد و گفت من چشمم را عمل کردم! گفتم بیا ببینمت و بعد برو! دیدم یکی دستش را گرفته و آورده، آنجا فهمیدم که میتواند حرکتش را ادامه دهد. در کل سفرش فکر میکنم فقط یک جلسه غیبت داشت. صبحها همیشه اول وقت پارک بود و پاداشش را هم گرفت.
اضافه وزنش را ذره ذره کم کرد و CD هایش را هم مینوشت.از همان اول هم به فکر خدمت بود و بعدش با تائید و اجازه مهندس، وارد لژیون مالی شد. کمکهای خیلی خوبی هم در ماه رمضان شعبه آکادمی کرد.
همینطور امسال هم کمک کرد. برایش بهترینها را از خداوند میخواهم امیدوارم سال آینده جزو دِنورها باشد. حسن همسفرهای خیلی خوبی دارد. به همهشان خوش آمد میگویم. آنها بستر را فراهم کردند که مسافرشان به رهایی برسد و من واقعا تبریک میگویم. کاملاً در این قضیه نقش داشتند! امیدوارم با همین سرعت و قدرت به راهش ادامه بدهد.
من این رهایی را به خودش و خانوادش و بنیان کنگره ۶۰ تبریک میگویم.
اعلام سفر مسافر:
سلام دوستان حسن هستم یک مسافر. حدود ۱۱ ماه ۷ روز به راهنمای آقای علی میر فتاح سفر کردم، درضمن ۳ ماه هم هست که سفر ویلیام میکنم و
در حال حاضر ۲۴ قطعه آدامس میخورم به راهنمایی آقای احمد زمانی.
آرزوی مسافر:
آرزوی اولم این است که کنگره دانشگاه تاسیس کند و بین المللی بشود.
سخنان مسافر:
از همه تشکر میکنم. من با حال بدی اینجا آمدم و فقط طبق دستور راهنمایم عمل کردم و به تکالیفم عمل کردم و الان به حال خوبی رسیدم!
تخریبم بیش از ۳۰ سال بود و واقعا توی کارم گره افتاده بود و مشکلاتم زیاد بود. دلیلش را نمیدانستم چیست! اما حالا مشکلاتم حل شدند و از جناب مهندس، استاد عزیزم و همسفرانم تشکر میکنم.
عکس و ضبط: مسافر رضا لژیون 16 و مسافر آرش لژیون 19
پیاده سازی و تایپ: مسافر امیر لژیون 18
تهیه و تنظیم: مسافر محمد لژیون 20
- تعداد بازدید از این مطلب :
1030