English Version
English

از حقارت تا سرافرازی؛ اولین سال رهایی مسافر حسن

از حقارت تا سرافرازی؛ اولین سال رهایی مسافر حسن

جلسه چهاردهم از دور بیست و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی وحید با استادی مسافر محمود، نگهبانی مسافر بهزاد و دبیری مسافر مازیار با دستور جلسه «وظایف راهنما و رهجو و اولین سال رهایی مسافر حسن» در روز پنجشنبه 1 اسفندماه 1398 ساعت 17 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد

در ابتدا خداوند را شاکرم که توانستم دوباره در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه امروز وظایف راهنما و رهجو می‌باشد. دستور جلسات کنگره 60 اصولاً بر پایه سه ضلع جسم، روان و جهان‌بینی هستند. تمام جلسات، آموزش‌ها و تمام صحبت‌ها همگی در کنگره 60 برای رسیدن به درمان بر پایه این سه ضلع، در گردش است. البته آقای مهندس در سی‌دی‌های خود گفتند که این سه ضلع برای تمامی انسان‌ها صادق است. یکی از این دستور جلسات مهم، وظایف راهنما و رهجو است که برای همه افراد در کنگره، یک تلنگری ست تا در هر جایگاهی که هستند، وظایف خود را به‌درستی انجام دهند، چراکه اگر من وظایف خود را درست انجام ندهم، رو به زوال و نابودی حرکت می‌کنم. در سطح شهر هم هر ساختاری وظایف مشخصی دارد، مثل راهنمایی و رانندگی، نیروی انتظامی، اورژانس و... اگر هرکدام در کار یکدیگر دخالت کنند، مشکلات بسیاری به وجود می‌آید. در خانواده هم به همین شکل است، پدر خانواده، مادر و فرزندان، هرکدام وظایفی دارند که اگر در سطح اختیارات خود، وظایف خود را به‌درستی انجام بدهند، آن خانواده می‌تواند درصد بالایی آرامش داشته باشد و ساختار خوبی را تشکیل بدهند که مشکلات کمتری داشته باشند و راحت‌تر زندگی کنند. اما ندانستن و مشخص نبودن وظایف در هر ساختاری، چه خانواده یا در سطح شهر یا در کنگره، مشکلات متعددی را به وجود می‌آورد.

در کنگره هم در هر جایگاه خدمتی که هستم، مثل: میکروفن گردان، مهماندار، راهنما، رهجو و ... هرکدام وظایفی دارند که در ابتدا باید به آن آگاه شوند، اگر به وظایف خود آگاه نباشیم، سردرگم می‌شویم و به دیگران نگاه می‌کنیم. یک جزوه در نشریات وجود دارد به نام «راهنما و راهنمایی در کنگره60»، که به‌طور کامل وظایف هر جایگاهی را در آن نوشته است. وقتی وظیفه مطرح می‌شود، بار مسئولیت برای شخص به وجود می‌آورد که باید در مقابل وظایف خود پاسخگو باشد، انجام درست این وظایف است که انسان را به تکامل بیشتری می‌رساند. یک راهنما در ابتدا باید عاشق باشد و به قول آقای مهندس: عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد. در مرحله دوم، اسلحه‌ی یک راهنما باید محبت او باشد و این محبت را باید داشته باشد، همان شعری که آقای مهندس می‌گویند: درس معلم گر بود زمزمه محبتی، جمله به مکتب آورد طفل گریزپا را. این محبت باید به‌اندازه باشد، نه کم، نه زیاد، که بتواند رهجو را جذب کند، چون راهنما وظیفه دارد که رهجو را به امانت بگیرد و سپس او را سالم و خدمتگزار تحویل کنگره و جامعه بدهد. اولین و مهم‌ترین وظیفه یک رهجو این است که خواستار رهایی باشد و برای درمان و رهایی خودش جوینده راه باشد. دوم اینکه فرمان‌بردار راهنمایش باشد و از او سؤالات خود را بپرسد، و سوم اینکه در جلسات شرکت کند. اگر این وظایف را درست انجام ندهم قطعاً به مشکل برخورد می‌کنم. یکی دیگر از وظایف مهم ما سپاسگزاری است که از خانواده، همسفر، راهنما و... بایستی سپاسگزار باشیم.

قسمت دوم دستور جلسه تولد حسن عزیز است. من و حسن آقا در ابتدا برادر لژیونی بودیم و راهنمای ما آقا عباس بود. حسن آقا خوب سفر کرد و وقتی سفرش به پایان رسید، از کنگره رفت، یکی از نکاتی که باید رعایت می‌کرد این بود که بایستی خدمتگزار می‌شد. همان‌طور که آقای مهندس گفتند، ما در سفر اول بر روی مهار مواد و تعادل کار می‌کنیم، اما در سفر دوم مهار مواد کنار می‌رود و روی تعادل کار می‌کنیم. مثل بیماری که از اتاق عمل بیرون می‌آید و یک سال ریکاوری انجام می‌دهد. پس از مدتی به کنگره بازگشت و وارد لژیون من شد و بار دیگر سفر خود را آغاز کرد و سفر خوبی انجام داد. این را گفتم تا پیامی باشد برای سفر اولی‌ها که شیطان به زیباترین شکل وارد افکار انسان می‌شود و اینکه هرکسی قدرت این را ندارد که پس از مصرف دوباره، بتواند به کنگره بازگردد. یکی از نکات بارزی که حسن آقا دارد، مسئولیت‌پذیری او است که هر مسئولیتی را به نحو احسن انجام می‌دهد و از این بابت برای او خیلی خوشحالم. در ادامه سفر سیگار انجام داد و شال کمک راهنمایی تازه واردین را هم توانست دریافت کند. خیلی خوشحالم که این تغییرات را در خودش به وجود آورد، مطمئنم که روز اول فکر نمی‌کرد به این نقطه برسد و این نشان می‌دهد که تغییرات چقدر می‌تواند به آرامش انسان کمک کند، این روز را به خودش و همسفرشان تبریک می‌گویم و برایش آرزوی موفقیت می‌کنم.

اعلام سفر مسافر:

آنتی ایکس: تریاک، روش درمان: DST، داروی درمان: شربت OT، مدت سفر: 10ماه و 25روز، رشته ورزشی: شنا، راهنما: آقای محمود، مدت رهایی: 1سال و 3ماه و 2روز، آنتی ایکس دوم: سیگار، روش درمان: DST، داروی درمان: آدامس نیکوتین، مدت سفر: 14 ماه، راهنما: آقای مصیب، مدت رهایی: 7ماه و 27 روز

آرزوی مسافر:

آرزو می‌کنم که همه سفر اولی‌ها بتوانند این جایگاه را تجربه کنند.

خلاصه سخنان مسافر:

در ابتدا خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم. از آقای مهندس و خانم آنی تشکر می‌کنم که این بستر را مهیا کردند تا من بیایم و به درمان برسم. همان‌طور که آقا محمود گفتند من سال 94 وارد کنگره و لژیون آقا عباس شدم. من این را می‌توانم به سفر اولی‌ها بگویم که اگر گریز می‌زنید، این را حتماً به راهنمایتان بگویید، حتی اگر رها هم بشوید در سفر دوم به مشکل برخورد می‌کنید. آقا عباس همیشه به من می‌گفتند که اگر به این شکل سفر کنی، درمان نمی‌شوی.  من وقتی رها شدم پس از 6 ماه به مشکل برخورد کردم. از آقا محمود ممنونم که من را در لژیون خود راه دادند، اگر ایشان نبود، انجام دادن سفر مجدد برای من خیلی سخت می‌شد و واقعاً هم‌، سفر سختی را تجربه کردم. از ایشان تشکر می‌کنم که در این سفر خیلی به من کمک کردند، از آقا عباس تشکر می‌کنم و همین‌طور از آقا مصیب راهنمای سیگارم تشکر می‌کنم، از اسیستانت محترم که راهنمای همسفرم بودند بسیار تشکر می‌کنم و سپاسگزارم. از خداوند می‌خواهم که هر چه آقا محمود می‌خواهد به او عطا کند.

سخنان راهنمای همسفر:

ابتدا خداوند را شاکرم که بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم. به آقا محمود و آقا عباس تبریک می‌گویم، به آقای حسن تبریک می‌گویم، آقا حسن نمونه خواستن توانستن هستند، انسان اگر بخواهد به هدفی برسد، با تلاش و پشتکار می‌تواند آن را به سرانجام برساند، دیر یا زود آن مهم نیست، مهم این است که سفر خوبی انجام بدهد و به جایگاه موردنظر برسد. من هم خیلی خوشحال می‌شوم وقتی می‌بینم رهجوهایم و مسافر آن‌ها به جایگاهی که می‌خواهند می‌رسند.  بابت جایگاه کمک راهنمایی تازه واردین به ایشان تبریک می‌گویم، به همسفر محترمشان تبریک می‌گویم، ایشان هم مانند مسافرشان خدمتگزار هستند و به‌خوبی حرکت کردند و زحمات زیادی در لژیون کشیدند. امیدوارم در ادامه راهشان همچنان ثابت‌قدم و خدمتگزار باقی بمانند و در زندگی خود موفق باشند. این روز را به آقای محمود کمک راهنمای گرامی و به خودشان تبریک می‌گویم.

سخنان همسفر:

خداوند را شاکرم و خیلی خوشحالم که این جایگاه را تجربه می‌کنم، از آقا عباس و آقا محمود که زحمت بسیاری برای ما کشیدند بسیار ممنون و سپاسگزارم و همین‌طور از راهنمای خوبم خانم پروانه که زحمت زیادی برای ما کشیدند بسیار ممنون و سپاسگزارم، امیدوارم که همه شما این جایگاه را تجربه کنید.

تهیه و تنظیم: مسافر ابوالفضل

عکس: همسفر حمیدرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .