English Version
English

رابطه راهنما و رهجو، دقیقا رابطه استاد و شاگردی است

 رابطه راهنما و رهجو، دقیقا رابطه استاد و شاگردی است

دومین جلسه از دوره هشتم از  کارگاه‌های آموزشی کنگره 60 آقایان همسفر ؛ نمایندگی پرستار با دستور جلسه )وظایف راهنما و رهجو)، به استادی همسفر الیاس، نگهبانی همسفر مصطفی و دبیری همسفر سعید، در روز یکشنبه، بیست و هفتم بهمن ماه سال 1398 ساعت 17 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

یک نکته جالبی را در صحبت های آقای مهندس در سایت دیدم که به راهنماها می گفتند به شاگردانتان چه چیزهایی را یاد بدهید. صحبت های آقای مهندس را در جلسه پیمان کمک راهنمایان هم خواندم دیدم آنجا هم در صحبت هایشان از کلمه شاگردانتان استفاده کردند. این نگاهی که آقای مهندس می‌گویند، یعنی رابطه راهنما و رهجو، دقیقا رابطه استاد و شاگردی است. یعنی اگر من رهجو باید با این دید به موضوع نگاه کنم که من یک شاگردم و آمده ام تا یک سری مطالب را یاد بگیرم. اگر در جامعه هم نگاه بکنیم در سیستم آموزشی یا کسب‌وکار با هرسیستمی وقتی استاد یک مطلبی رابه شاگرد می گوید، یا تکلیفی را می گوید آن را از شاگرد می خواهد. یعنی شاگرد خودش را موظف می داند که آن تکلیف را دقیقاً انجام دهد. به یک بچه اول دبستانی می‌گویند که برو از حرف الف چهار خط بنویس، این وظیفه آن شاگرد است و من خودم یادم هست که آن موقع این کار را انجام می‌دادم. در کسب‌وکار هم این موضوع هست که استاد مکانیک به شاگردش می‌گوید برو آچار را بیار، شاگرد وظیفه اش است که برود و انجام دهد.

من یادم هست که یکی از اعضا همیشه در مشارکت هایشان می گفتند که راهنما کارش رسالت است و رهجو کارش اطاعت است. این دقیقاً چیزی است که وجود دارد. یعنی یک شاگرد باید چشم گقتن را یاد بگیرد. این چشم گفتن به معنای احترام نیست بلکه من رهجو باید دلی این چشم را بگویم و کاری که راهنما گفته را انجام بدهم. اگر من اینکار را انجام بدهم و به عنوان یک رهجو تمرکزم روی کار خودم باشد و روی آموزش خودم باشد قطعاً نتیجه می‌گیرم. بدون شک این را می‌گویم که، در کنگره نتیجه می‌گیرم.خود بحث آموزش بسیار گسترده است و اینکه چگونه باید انجام شود. حتی در کنگره دستور جلسه‌ای در این رابطه وجود دارد. آموزش این نیست که من به‌عنوان راهنما فقط یک موضوعی را در لژیون مطرح کنم و بروم، من باید آن سی دی را بنویسم و کارکنم و آموزش بگیرم و مطالب را انتقال بدهم. بچه‌ها هم باید بنویسند، کار کنند و خدمت کنند. این‌ها شکل‌های مختلف آموزش هستند، یعنی همه مکمل هم هستند. یک نکته‌ای که هر راهنما یا رهجو وظیفه دارد نوشتن چهل‌تا سی دی است. یعنی شرط اول خدمت الآن نوشتن همان چهل‌تا سی دی است.

من بعنوان راهنما چه وظیفه ای دارم؟ مهمترین وظیفه‌ی من این است که به رهجو آموزش بدهم. به رهجو آموزش بدهم که در جلسات سعی کن مشارکت کنی، سعی کن اعلام سفر کنی. من به‌عنوان رهجو درک کنم که این مشارکت یا اعلام سفر بخشی از درمان است. اصطلاحات کنگره‌ای قبلاً در کنگره بود که مثلاً می‌گفتند با سرخودت نرو با سر راهنما برو جلو. یعنی اگر در مورد درمان اعتیاد مسافرت به نتیجه نرسیدی، کاری را که راهنما می‌گوید انجام بده و امتحان کن، ببین نتیجه می گیری یا نه.شو شود یعنی دستور بدهی و بشود. یعنی بخواهی مسافرت رها شود و بشود. برای رسیدن به این نقطه باید یک سری مراحل را طی کنی و به این سادگی نیست. فقط کنگره آمدن و رفتن نیست. در بخش همسفرهای کنگره خدمت خیلی مهم است. اگر بخواهیم آمار بدهیم می بینیم تعداد رهایی مسافران کسانی که آمده اند خدمت کرده اند و خدمت را وظیف خود دانسته اند، بیشتر از کسانی است که خدمت نمی کنند. حتی هستند کسانی که خدمت کرده اند و مسافرشان که اصلا کنگره نمیامده، آمده و رها شده است.ما همه اینجا یاد گرفتیم چیزی که جاری است پیوند محبت است. من نباید دنبال حاشیه باشم و باید تمرکزم را بگذارم روی عمل سالم و عمل سالم را انجام بدهم. نظم، به موقع آمدن سرجلسه، خدمت، همه نمونه های بارزی است از وظایف راهنما و رهجو. از اینکه به صحبت های من گوش کردید سپاسگذارم.

تنظیم در وبلاگ همسفران آقا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .