English Version
English

مهم‌ترین ویژگی یک راهنما عشق و محبت است

مهم‌ترین ویژگی یک راهنما عشق و محبت است

عاشق را حساب با عشق است، با معشوق هیچ حسابی ندارد. مهم‌ترین ویژگی یک راهنما، عشق و محبت نسبت به رهجو و سایر همنوعان خود هست و مهم‌ترین خصوصیت رهجو، خواهان رهایی بودن است، چه در بخش مسافران که رهایی از دام اعتیاد، درمان آن و قرار گرفتن در صراط مستقیم است و چه در بخش همسفران که رسیدن به تعادل و دوری از ضد ارزش‌ها و در مسیر صراط مستقیم قرار گرفتن هست. ضمن تبریک صمیمانه به سرکار خانم پریسا به خاطر دریافت شال راهنمای تازه واردین از دستان پرمهر جناب مهندس دژاکام، در رابطه با دستور جلسه (وظایف راهنما و رهجو) مصاحبه‌ای با ایشان انجام داده‌ایم. با آرزوی موفقیت برای سرکار خانم پریسا، توجه شما عزیزان را به این مصاحبه جلب می‌نماییم.

لطفاً از حس و حالتان در زمان گرفتن شال از دستان پرمهر جناب مهندس بفرمائید؟
خیلی خوشحال هستم که این افتخار نصیب من شد که از دستان جناب آقای مهندس شال کمک راهنمایی تازه واردین را بگیرم. حس و حال وصف‌ناپذیری بود. احساس داشتن این شال مسئولیت بیشتری را بر گردن من می‌گذارد و ان‌شاءالله که بتوانم خوب خدمت کنم و آموزش بگیرم.

 

انگیزه‌ی شما از خدمت در این جایگاه چیست؟
زمانی که من با ناامیدی وارد کنگره شدم با انرژی مثبت و خوب مشاور مواجه شدم. باراهنمایی‌هایی که در جلسه اول به من داده شد تفاوت کنگره با NGO های دیگر را متوجه شدم و فهمیدم درمان صددرصدی در کنگره امکان‌پذیر است. با تمام سختی‌ها و مشکلاتی که در سفر داشتیم ماندگار شدم و در آخر؛ حس خوب رهایی را درک کردم. همین انگیزه‌ای شد که تا آنجا که می‌توانم آموزش‌ها را خوب یاد بگیرم تا من هم بتوانم به افراد همدرد دیگری کمک کنم تا آنها هم طعم خوش رهایی را بچشند.  به قولی دیگران کاشتند ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند.

 

رهجوی فرمان‌بردار بودن تا چه اندازه دررسیدن به جایگاه خدمتی شما مؤثر بوده است؟
استاد امین می‌فرمایند:"اگر انسان بخواهد در مقوله‌ای صاحب‌نظر بشود و در جایگاه فرماندهی قرار بگیرد، شرط لازم این است که فرمان‌برداری را به‌طور کامل انجام بدهد". هدف اصلی من و افرادی هم که به کنگره می‌آیند، درمان اعتیاد است و نیاز است کسی آن‌ها را راهنمایی کند. راهنما هم کسی هست که از این گذرگاه عبور کرده، آموزش‌دیده و تجربیات زیادی دارد و من برای رسیدن به این هدف باید با جان‌ودل به حرف راهنمایم گوش کنم و فرمان‌برداری کنم، خب همین امر باعث می‌شود، من هم آموزش می‌گیرم و در کنار آموزش در جایگاه‌های مختلف هم خدمت می‌کنم؛ چون خدمت کردن، باعث حرکت کردن روبه‌جلو و گرفتن انرژی است. یک رهجو  زمانی می‌تواند فرمانده خوبی باشد که فرمان‌بردار خوبی باشد. هرزمان که راهنمایم به من گفت خدمتی را  انجام بده، با جان‌ودل پذیرفتم چون در هر خدمتی یک آموزش می‌گرفتم و این باعث انرژی در من می‌شد.


چرا در ابتدای شرکت فرد تازه‌وارد برای راهنمایی، به او گفته می‌شود که باید با حس خود راهنما را انتخاب نماید؟
وقتی به تازه‌واردین گفته می‌شود با حس خودت راهنمایت را انتخاب کن، همین‌جا نقطه‌ی شروع، به تازه‌وارد می‌گویی که تو اختیارداری کسی که کمک دهنده‌ی این مسیر برای تو هست را انتخاب کنی و این باعث می‌شود که اعتمادبه‌نفس ازدست‌رفته خودش را دومرتبه به‌دست بیاورد. همین اول می‌گوید که مسئولیت‌پذیر باش. وقتی به نظر شخص دیگری بخواهد راهنما انتخاب کند ممکن است بعد از چند جلسه راهنما یک حرفی بزند یا بخواهد برجکش را بزند و رهجو خوشش نیاید و بگوید می‌خواهم راهنمایم را عوض کنم  چون راهنما را مثلاً به  خواست خودم انتخاب نکردم و شخص دیگری پیشنهاد داده، اینها باعث می‌شود که رهجو وارد معرکه‌گیری بشود، ولی وقتی‌که از اول مسئولیت به خودش داده بشود قضیه فرق می‌کند. باید از همان اول به حس خودش اعتماد کند تا وارد معرکه‌گیری نشود.

 

رهجوی موفق از دیدگاه شما چه ویژگی‌هایی دارد؟
رهجوی موفق در درجه‌ی اول باید قوانین کنگره را قبول کند و به آن احترام بگذارد، حرمت این مکان را حفظ کند، باید فرمان‌بردار خوبی باشد، هرچه راهنما می‌گوید گوش کند و آن را عملی کند؛ به قولی سرش را با سر راهنما عوض کند. اگر راهنما می‌گوید سی دی بنویس، حتماً بنویسد. در جلسات عمومی حتماً شرکت کند و به‌موقع در شعبه حضور  پیدا کند. اگر راهنما خدمتی را برایش در نظر می‌گیرد حتماً انجام بدهد، انجام تمام‌کارها در کنگره خودش انرژی محسوب می‌شود و باعث حرکت کردن رهجو می‌شود. آموزش‌ها باعث می‌شود در کنار درمان جسم، جهان‌بینی شخص هم درست بشود مخصوصاً همسفرها که بیشتر باید روی جهان‌بینی خودشان کار کنند. این فرمان‌برداری، فرمانده خوبی را در آینده می‌سازد.

 


رهجو چه وظایفی نسبت به خود، خانواده و کنگره دارد؟
می‌دانیم شخصی که وارد کنگره می‌شود را رهجو می‌گویند. رهجو یعنی جوینده راه. این شخص چون به جسم و روان خودش صدمه وارد کرده، در ناآرامی به سر می‌برد و گرفتار نیروهای اهریمنی شده است. اول از همه باید خواستار رهایی باشد، خب در کنگره هم راهی برای بهتر زندگی کردن و عبور از تاریکی و رسیدن به روشنایی به افراد نشان داده می‌شود. باید قوانین و حرمت کنگره را محترم بشمارد. وظیفه‌ای هم که نسبت به خود دارد، در درجه اول درمان است؛ باید درمان درستی داشته باشد، آموزش‌ها را یاد بگیرد و کاربردی کند تا به آرامش درونی برسد، بعد کم‌کم می‌تواند با انجام کارهای ارزشی، تخریب‌هایی را که در خود و خانواده‌اش به وجود آورده، جبران کند.

 


راهنما چه وظایفی نسبت به خود و کنگره دارد؟
راهنما یعنی هدایت‌کننده. راهنما تمام‌مسیر و مراحل درمان را پشت سر گذاشته و بدون هیچ اجر و مزدی شروع به خدمت می‌کند و راه را نشان می‌دهد. در کنگره راهنما با عشق و محبت خودش نسبت به رهجو و بدون داشتن  توقع، آموزشی را که از کنگره آموخته به رهجو انتقال می‌دهد. وظیفه راهنما این است که پایبند به قوانین باشد و مرتب در حال آموزش دیدن باشد تا بتواند رهجویانی خدمتگزار پرورش بدهد و به سایر اعضای کنگره 60 ازجمله اسیستانت، مرزبان و کمک راهنمایان دیگر عملاً احترام بگذارد تا بتواند الگویی بدون عیب و نقص باشد.


 

خیلی اوقات از راهنمایان عزیزمان می‌شنویم که کنگره مانند گردباد است. لطفاً در این مورد برای ما کمی توضیح بدهید.
گردباد پیچش چرخنده‌ای از باد هست که با سرعت درروی زمین حرکت می‌کند و همه‌چیزهای سر راهش را به‌سوی خودش می‌کشد و بالا می‌برد. خب افراد زیادی به کنگره می‌آیند، کسانی که خواسته‌ی واقعی رهایی و درمان را داشته باشند، آموزش‌ها را بگیرند و عمل سالم انجام بدهند، به مرکز گردباد هدایت می‌شوند، یعنی در کنگره ماندگار می‌شوند. ولی کسانی که هنوز خواسته درمان در آنها وجود ندارد و در کنگره در حال معرکه‌گیری هستند یا در حاشیه باشند از این چرخه به بیرون پرتاب می‌شوند.

 


نقش راهنما در کیفیت سفر اول همسفر تا چه اندازه هست؟
راهنما چون رابطه‌ی مستقیمی با رهجو دارد در سفر چه مسافر و چه همسفر نقش مهم و پررنگی دارد و می‌تواند تأثیرگذار باشد. راهنما باید اعتماد رهجو را به‌دست بیاورد، آموزش‌هایی را گرفته، درست در اختیار رهجو قرار بدهد.  خود من هرزمان ناامید و دلسرد می‌شدم، راهنمایم بود که با صحبت‌ها و راهنمایی‌های لازم من را امیدوار می‌کردند و باعث می‌شدند که مصمم‌تر به راهم ادامه بدهم و یاد بگیرم که اول برای خودم به کنگره بیایم و بعد برای مسافرم. خب برای  من هم تخریب‌های زیادی ایجادشده بود. راهنمایم  می‌گفتند، اول باید بیاموزم تا بتوانم این تخریب‌های ایجادشده را درست کنم و به آرامش برسم. من را با اعتیاد و مصرف‌کننده آشنا کرد و یاد گرفتم که خشم و عصبانیت و نفرتی که در من شکل‌گرفته بود را از خودم دور کنم. من هم در تاریکی بودم و راه را بلد نبودم، با کمکِ راهنمایم همه‌چیز ذره‌ذره برای من روشن شد. اول هدف من، درمان مسافرم بود ولی با صحبت‌های راهنما بود که متوجه شدم من هم خیلی چیزها بلد نیستم و اول باید از خودم شروع کنم و هرچه حال من بهتر می‌شد نقش راهنما برایم پررنگ‌تر می‌شد.

 


چگونه یک رهجو در کنار انجام وظایف خود می‌تواند از آموزش‌های کنگره هم لذت ببرد؟
اگر فقط بخواهیم کمی از زندگی لذت ببریم کافی است کمی هم نگاهمان را عوض کنیم و منتظر تغییرات زیاد در زندگی نباشیم. در کنگره هم همین‌طور است؛ وقتی بدانیم آموزش‌هایی که در کنگره داده می‌شود برای حال خوب خودمان است، قطعاً برای ما لذت‌بخش است. تغییر جایگاه پیدا کردن در کنگره از آموزش حاصل می‌شود و بیانگر این است که رهجو وظایفش را به خوبی انجام داده و از آنها لذت می‌برد.

 

کلام آخر
اول از همه خدا را شاکرم که کنگره را سر راه من قرارداد، از آقای مهندس و خانواده محترمشان که زحمات زیادی برای همه‌ی ما می‌کشند تشکر و قدردانی می‌کنم. از کمک راهنمای خوبم تشکر می‌کنم انشا الله که بتوانم عدالت، معرفت و عمل سالم را سرلوحه کار خودم قرار بدهم با تشکر از شما.

خانم پریسا عزیز، بسیار سپاسگزاریم که در مصاحبه ما شرکت کردید. امیدواریم که در این جایگاه خدمتی بسیار مؤثر، موفق باشید و برکت خدمتتان در همه  لحظات زندگی‌تان جریان داشته باشد.

 

تهیه گزارش: همسفر ندا
تایپ: همسفر مریم
تنظیم: همسفر فرشته
عکس: همسفر خندان
همسفران نمایندگی لویی پاستور

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .