موضوعاتی چون نظم، انضباط و احترام؛ فرمول ساده یک زندگی موفق بوده و نقشی بسیار مهم و کلیدی را در هستی، حیات انسانها و جامعه ایفا میکنند. ازاینرو احادیث و روایات بسیاری در باب این موضوعات نقلشده است. حضرت علی (ع) میفرمایند: "شمارا به دینداری و نظم و انضباط در کارهایتان سفارش میکنم؛ مردم یا برادر دینی شما هستند و یا در آفرینش همانند شما هستند، به همگان احترام بگذارید و احدی را کوچک نشمارید."
نظم در لغت به معنای آراستن، ترتیب دادن کارها و پیروی کامل از دستورات و قوانین بوده و انضباط به معنای وفای به نظم، عدم هرجومرج و ساماندهی است.
آفرینش و سیستم خلقت، بر مبنای نظم استوار است. هر پدیدهای جایگاه خاص خودش را دارد و مأموریت ویژهای بِه عهده دارد. کرات آسمانی، فصول سال و گذشت شب و روز از نظم خاصی برخوردارند و موجودات هستی نیز روی حساب و نظم و بر اساس هدف شخصی قدم به عرصه گیتی نهادهاند و همه اینها دلیلی است بر تدبیر خداوند حکیم و توانا. خدای قادر و توانایی که نظم را در دستگاه پهناور خلقت قرار داده و همین نظم را در زندگی انسانها و روابط اجتماعی آنها میپسندد چون احتیاج بِه نظم، جزء نیازهای اساسی افراد بِه شمار میآید و شکل خاصی به زندگی آنها میدهد و همچنین افراد تمایل دارند پایه زندگی خود را روی نظم و قاعده مشخصی بنا کنند. بنابراین در سیستم کنگره نیز نظم و انضباط از اهمیت ویژهای برخورداراست و شاهرگ موفقیت و رشد افراد محسوب میشود که این موفقیت و رشد به میزان زیادی به نظم و انضباط ذهنی، رفتاری و کارهای هر شخص مربوط میشود یعنی هم باید در دنیای درون و هم در دنیای بیرون خود، نظم را جاری کند.
در کنگره ٦٠، اغلب شاهد افرادی هستیم که توانایی و استعداد خوبی در انجام کارها دارند، اما با توجه به تواناییهایی که دارند اکثر اوقات به خواستههای خود نمیرسند. بهطور مثال همیشه از این مورد گلایه میکنند که وقت کم میآورند یا وقت کافی برای گوش دادن به سی دیها و نوشتن آنها و شرکت در جلسات و لژیونها ندارند. میتوان گفت نداشتن نظم و انضباط و یک برنامهریزی دقیق میتواند دلیل عمدهای باشد بر عدم موفقیت این افراد. خیلی کم پیش میآید ما شاهد افرادی باشیم که دارای نظم بوده ولی از مسیر رسیدن به خواستههایشان منحرفشده باشند. قطعاً این افراد کسانی هستند که دائما روی اولویتهای خود متمرکزشده و هیچگاه از هدف اصلی خودشان فاصله نگرفتهاند. بنابراین موضوع نظم و انضباط یک مسئله کاملاً شخصی بوده و هر فرد باید خودش تصمیم بگیرد که آیا میخواهد به خواسته خود برسد یا نه؟ یا اینکه وقت و انرژی خود را ابتدا صرف کارهایی کند که برایش لذتبخشتر است و او را از هدفش دور کند و گاهی اوقات دیده میشود که بهانههای مختلفی را برای نداشتن نظم میآورد؛ مانند اینکه؛" من خودم بهتر میدانم چهکار کنم؟"،"من همینم که هستم و تغییر نمیکنم."،"نظم باعث میشود فکر کنم دیگر اختیار زندگیام را ندارم." با نگاهی به زندگی این افراد متوجه میشویم که نهتنها به هیچ دستاورد و نتیجهای نرسیدهاند بلکه به دلیل عدم نظم در برنامههایشان، فرصتهای بسیاری را نیز ازدستدادهاند. بهترین راه برای ایجاد نظم در زندگی این افراد، "پیمودن مسیر تدریجی" است. به این معنی که سعی نکنند در ابتدای راه به همه جنبههای زندگی خود نظم بدهند، بلکه بهتر است از جایی شروع کنند که مهمتر است. ابتدا قدمهای کوچکی بردارند، در مسیر راه صبور باشند، مسئولیتهای زندگی خود را بپذیرند، از نظم دادن بهکارهای کوچک شروع کرده و با قرار گرفتن در مسیر آموزشها و صراط مستقیم در برابر نیروهای بازدارنده مقاومت کرده و دست از تلاش و کوشش برندارند.
احترام به معنای اساس ارزش و اعتبار برای افراد است و خود فرد آن را بهدست میآورد. عوامل و راههای مختلفی وجود دارد که بتوانیم خودمان را در موقعیتهایی قرار دهیم و احترامی را بهدست بیاوریم که سزاوارش هستیم. مهمترین این عوامل عبارتاند از:
١-احترام گذاشتن به خود: یکی از عوامل مهم در جلب احترام اطرافیان، احترام بِه خود است. احترام بِه خود، دو کلمه بیشتر نیست ولی زیربناییترین بنیان ساختن شخصیت فرد و درک ارزش وجودی اوست. داشتن برخوردی مؤدبانه با خود، نشانه این است که ما شایسته بهترینها هستیم.
٢-احترام گذاشتن به دیگران: احترام به خود را میتوان از زاویه دیگری نیز موردبررسی قرارداد، اینکه چقدر به دیگران احترام میگذاریم؟ کسی که خودش را محترم بشمارد قطعاً برای دیگران، همچنین عقاید آنها احترام خاصی قائل است. محترم شمردن دیگران، نشانه این است که خود ما نیز شایسته احترام هستیم.
٣-داشتن اعتمادبهنفس: خود واقعی بودن بهدوراز همه خودبینیها، منیت ها و تکبر، نشاندهنده این است که از قابلیتها و تواناییهای خودمان آگاهیم و قابلاحترام هستیم. اگر خودمان به تواناییهایمان باور داشته باشیم و اجازه بدهیم که دیگران از قابلیتهای ما آگاه شوند، قادر خواهیم بود که بهراحتی احترام آنها را بِه خود جلب نماییم.
٤-داشتن قدرت تصمیمگیری: این عامل نیز با اعتمادبهنفس رابطهای نزدیک دارد چراکه اگر ما از خودمان مطمئن باشیم برای گرفتن تصمیم درست، تردیدی به دل راه نمیدهیم. این باعث میشود که اطرافیان به ما اعتماد کرده و احترام بگذارند.
٥-نحوه لباس پوشیدن: بااینکه لباسهای ما نشاندهنده تواناییها و قابلیتهای ما نیست، اما اطرافیان معمولاً از نحوه لباس پوشیدن ما در موردمان قضاوت میکنند. ازاینرو همیشه سعی کنیم برازنده و خوشلباس باشیم که در جلب احترام افراد به ما کمک میکند.
بهطورکلی این عوامل به ما کمک میکنند تا احترامی را که شایسته ماست کسب کنیم. اگر انتظار داریم که دیگران در جامعه و در یک ساختار و سیستم، با احترام با ما رفتار کنند، اولین قدم این است که با آن سیستم و افرادی که در آن خدمت میکنند با احترام رفتار کنیم، همواره قدردان باشیم و سعی کنیم بنده فراموشکار خداوند نباشیم. در غیر این صورت افراد ما را به چشم یک انسان بیمحبت نگاه میکنند که قادر به درک بسیاری از مسائل نیست.
نتیجه اینکه در نگاه اول شاید اینطور به نظر برسد که هرکدام از این دو مقوله (نظم و انضباط - احترام) تعاریف خاص خودشان رادارند و طبعاً در جایگاه خودشان میتوانند کاربرد داشته باشند ولی همانطور که در نوشتارها آمده:" همهچیز در کنگره ٦٠ بر مبنای نظم و انضباط و احترام متقابل به یکدیگر شکل میگیرد." اگر شخصی خود را ملزم کند به اینکه همیشه تابع قوانین و حرمتها باشد و نظم و انضباط را سرلوحه کارهایش قرار بدهد، ناخودآگاه مورداحترام و تمجید دیگران قرار خواهد گرفت. بنابراین قرار گرفتن این دو مقوله در کنار هم و رعایت آنها میتواند زمینهای را فراهم کند برای رشد و تعامل افراد در سیستم کنگره و یا هر سیستم دیگری.
نویسنده: کمک راهنمای لژیون هشتم،سرکار خانم ثریا
تایپ: همسفر خندان از لژیون چهارم
همسفران نمایندگی لوئی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
2700