جلسه پنجم از دوره چهارم جلسات هماهنگی کمک راهنمایان و خدمتگزاران نمایندگی آکادمی؛ با نگهبانی آقای مهندس حسین دژاکام و دبیری مسافرسپیده با حضور ایجنت نمایندگی آکادمی ساعت 12 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان ایجنت نمایندگی آکادمی:
-هفته پیش جشن هفته همسفر را برگزار کردیم جا دارد از کل گروه همسفران خانمهای مسافر تشکر و تقدیر کنیم که واقعاً در یک سال اخیر جهشهای بزرگی در تمام زمینهها داشتند؛ چه درزمینهٔ ورزش، چه در خدمت و شرکت در آزمونهای کمک راهنمایی. امسال دو نفر قبولی داشتیم؛ خانم زیبا و خانم پارمیس، که به نظر من با توجه به تعداد همسفران که در کل شاید 20 یا 25 نفر هستند، خیلی خوب است. همسفران در جایگاه دبیری، نگهبانی و جاهای مختلف مشغول خدمت شدهاند، و بهخوبی گروه خانمهای مسافر را حمایت میکنند. وجود این عزیزان رنگ و بوی دیگری به گروه ما میدهد. از همینجا از تمام این عزیزان تشکر میکنم. تکتک ما مسافران میدانیم که شما چه درد و رنجی را تحمل کردهاید تا بچهها به رهایی برسند. پابهپای آنها حرکت کردید تا به خانوادههایشان برگردند و بتوانند خدمت کنند. بهشخصه بسیار ممنون شما هستم.
جشن هفته همسفر بهخوبی برگزار شد. با کمک اعضای لژیون سردار و تعدادی از کمک راهنماها شیرینی تهیه کردیم تا کام بچهها شیرین شود. من چند هفته درگیر بودم و فکر میکردم که چه ایدهای بدهیم و چه تزئیناتی فراهم کنیم که درخور، شایسته و متفاوت باشد. آقای مهندس همیشه میگویند همسفران اگر خوب حرکت کنند، آموزشها را بگیرند و صورتمسئله اعتیاد را بهخوبی متوجه شوند، میتوانند بال پرواز مسافران باشند. در غیر این صورت، هرچه مسافر داشته باشد را به باد فنا میدهد، و نمیتوانند به سرمنزل مقصود برسند. به همین جهت کبوتری را در نظر گرفتیم. با کمک مرزبانان، و تعدادی از بچهها، خانم ستاره، خانم مهسان و خانم فتان این تزئینات و دکور را درست کردیم، و از طرف کل گروه خانمهای مسافر، به تمام همسفران تقدیم نمودیم. انشالله بتوانند قویتر و مستحکمتر به راهشان ادامه دهند.
هفته پیش به دلیل خرابی آب گرم استخر، جلسه آموزشی شنا کنسل شد. سریعاً به کمک راهنمایان اطلاعرسانی کردم تا به رهجویان خود خبر بدهند. ولی باشگاه و باقی برنامههای پارک به روال سابق و بهخوبی برگزار شد.
نکتهای را بهصورت کلی مطرح میکنم؛ من وقتی دارم در مسیر خدمت حرکت میکنم، همیشه باید هشیار باشم. ما یاد گرفتیم که شیطان همیشه در کمین است، و اگر بخواهم لاف عشق یا لاف خدمت بزنم، به سه شماره مرا از مسیر خارج میکند. اساس کار کنگره و اینکه همچنان پابرجاست و امروز به این زیبایی میتوانیم در کنار یکدیگر آموزش بگیریم، خدمت کنیم و حال خوش به دست بیاوریم، همه و همه به خاطر تابعیت از قوانین و مقررات کنگره است. اگر بخواهم از آنها عدول کنم، هیچچیز پابرجا نمیماند و این ستونها فرومی ریزند، و نمی توانیم کنار همدیگر در آرامش بنشینیم. پس همیشه باید این نکته را مد نظر داشته باشیم. روی سخنم با مرزبانان است؛ اگر من یا یک کمک راهنما یا دیگر خدمتگزاران عملی انجام می دهند، به این نگاه نکنید که آن شخص چه کسی است، به آن عمل نگاه کنید، و ببینید آیا در چهارچوب حرمت ها و قوانین هست یا خیر. اگر بود که فبها، ولی اگر نبود، طبق قوانین و مقررات با آن برخورد کنید.
بنیان گذار کنگره 60 ( مهندس حسین دژاکام ) در ادامه افزودند:
امیدوارم حال همه شما خوب باشد. هفته گذشته را به خوبی سپری کردیم. به پایان اولین ماه زمستان نزدیک شدیم و کم کم وارد دومین ماه زمستان می شویم، و به زودی عید نوروز و بهار را در پیش داریم.
ذکر چند نکته را برای تقویت گروه و ارتباط قوی و درست ضروری می دانم.
یکی از مسائلی که توانسته کنگره را تا این مرحله به خوبی حفظ کند، قوانین و حرمت های کنگره است. شاید در نگاه اول، انسان به مغزش خطور کند که این قوانین خوب نیست و ضد انسانی است. ولی اگر تعمق و تأمل کنید، می بینید تمام اینها عمل سالم است. عمل سالم، عملی است که نتیجه اش به نیکی ختم شود. هر کدام از آدم ها به یک سیاه چال می مانند، و دارای انواع و اقسام گرفتاری ها و مشکلات میباشند. نباید زیاد به انسانها نزدیک شد، زیرا مانند خورشید هستند، اگر نزدیک شوید شما را میسوزانند، اگر خیلی دور شوید، یخ میزنید. باید تعادل را نگهدارید.
اگر میگوییم در کنگره چیزی خرید و فروش نکند، به همین دلیل است. ممکن است به کسی کفش، لباس یا ... بفروشید، و او بگوید بعداً پولش را میدهم. ولی نتواند بپردازد و با هم درگیر شوید. یا بگوید این جنسی که به من فروختی خوب نبود! و باعث گرفتاری و مشکلات زیادی شود. کنگره میگوید نباید با همدیگر کارکنید، مگر در شرایط خیلی خاص و با مجوز. ما افراد سابقهداری را داشتیم که دوستان صمیمی بودند، اما به خاطر کار اشتراکی دشمن خونی یکدیگر شدند. با هم پول گذاشتند تا ساختمان بسازند، اما شکست خوردند. ممکن است کسی رفیق خوبی باشد، ولی شریک خوبی نباشد. شریک بودن یک شرایطی دارد، و رفیق بودن شرایطی دیگر. بنابراین وقتی پا به کنگره میگذارید، اینگونه مسائل را رعایت کنید.
وقتی میگوییم نباید به خانه همدیگر بروید، تحت هیچ شرایطی نباید برویم. پس موقع عروسی یا عزا و ختم یا تولد هم اجازه نداریم به خانه یک نفر دیگر بریم. چون ایجاد مشکل و بحران میکند. شاید خوب به نظر بیاید، دهنفری بلند میشوید و برای دلجویی به خانه فرد مصرفکنندهای میروید که عزیزش فوت کرده است. اما او به فامیلهایش چه باید بگوید؟ اینها کی هستند؟ چرا آمدهاند؟ به این دلیل می گوییم نروید. به هیچ عنوان نباید از کنگره استفاده ابزاری کنیم، وگرنه خودمان از مسیر خارج می شویم و به بیرون پرتاب خواهیم شد. اینها نکاتی است که اگر ما رعایت نمی کردیم، الان کلی مکافات داشتیم.
می گویند؛ "فی جنات عالیه، لا تسمع فیها لاغیه". "در بهشت های برین هیچ سخن لغوی نیست، الا سلاماً سلاما". یکی از مسائلی که باعث شده سال ها بمانیم، این است که با یکدیگر معامله و کاسبی نداریم، و کاری به عقاید همدیگر نداریم. ما در کنگره 60 افرادی داریم که شدیدا معتقد به ولایت هستند، و حاضرند مال و جانشان را هم بدهند، و افرادی داریم درست نقطه مقابل اینها. چنین افرادی خارج از کنگره در مقابل هم صف آرایی می کنند و شمشیر از رو می بندند. ولی در کنگره دوست صمیمی همدیگر هستند و به بهترین وجه با همدیگر زندگی می کنند. همدیگر را دوست دارند و به هم کمک می کنند. اصلا نمی خواهم بگویم کدام گروه خوب است و کدام بد. ما با هم کاری نداریم، و از شغل و دین کسی سوال نمی پرسیم.
این نکات قوانین کلی است و باید رعایت کنیم. حالا ممکن است شخصی عروسی اش باشد و بخواهد یک یا دو تا از دوستانش را دعوت کند، اشکالی ندارد. البته اگر در باشگاه باشد، در خانه به هیچ عنوان مجاز نیست. ما در گروه آقایان در ختم افراد شرکت می کنیم، ولی فقط به مسجد می رویم. اینها نکات ریزی است که باید رعایت کنیم تا به نتیجه برسیم.
نکته دیگر، اگر شاگردان شما با بچه های لژیون های دیگر حرف زدند یا در کنار هم لقمه یا صبحانه ای خوردند، اشکالی ندارد. این درست نیست که بگویید شاگردان من حق ندارند با کسی صحبت کنند یا صبحانه بخورند. رهجوها را آزاد بگذارید. رهجو دارد با مرزبان یا ایجنت حرف می زند و سلام علیک می کند، راهنما چشم غره می رود؛ که چه گفتی؟ چکار داشتی؟ بگذارید حرفشان را بزنند. اگر مورد خاصی باشد، حتما ایجنت یا مرزبان به شما خبر می دهند.
چند تا کمک راهنما داریم که تازه شروع به کار کرده اند؛ خانم فتان، خانم ستاره، خانم هاله و خانم کتایون. بقیه هم انشاالله به زودی شروع به کار می کنند. یکی از شرایط گرفتن لژیون، داشتن شال کمک راهنمایی است، و دوم اینکه فرد باید حداقل یک سال پاکی داشته باشد. بعد از یک سال، دیگر به ما مربوط می شود، بررسی می کنیم که به آن شخص لژیون بدهیم؟ جا باز شده یا خیر.
لژیون های قدیمی را هم باید تا چند ماه دیگر ببندیم تا خدمت به دیگران هم برسد. این موضوع در آقایان به شدت رعایت می شود و سر چهار سال لژیون ها را می بندیم. باید به کمک راهنماهای جدید جا و موقعیت بدهیم، وگرنه برای آنها امکان پذیر نیست که لژیون تشکیل بدهند.
همه ما باید به همدیگر احترام بگذاریم. هر کسی مسئول است، باید به آن مسئولیت نگاه کنیم و کاری به شخصیت افراد نداشته باشیم. کسی که در ot کار می کند، مرزبان است یا هر خدمتگزاری در هر قسمت دیگر، باید حرفشان را کاملا پذیرا باشیم.
مدتی اینطور برداشت شده بود که در هفته همسفر، تمام راهنمایان و مسافران باید به راهنمای همسفران کادو بدهند. به همین دلیل در صحبت هایم مطرح کردم که اینگونه نیست، راهنمای همسفر با راهنمای مسافر هیچ فرقی ندارد، و روز قدردانی از آنها هفته راهنما است. در هفته همسفر، مسافر باید به همسفر خودش کادو بدهد، آن هم یک کادو. اگر می خواست هم به همسفرش کادو بدهد و هم به راهنمای همسفرش، می شد دو تا کادو. آن وقت هم ارزش کادو پایین می آمد، و هم مبلغ آن کمتر می شد. ما باید این قوانین را بدانیم تا روی مسیر درست حرکت کنیم، و این موضوعات باعث ایجاد انحراف نشود. من از جهتی راهنمای همه شما هستم، ولی در هفته راهنما می گویم فقط باید به راهنمای خودتان هدیه بدهید، مگر آنان که مستقیما شاگرد سیگار، مواد، یا شاگرد سفر ایکس من محسوب می شوند. اگر رهجو یک کادو به راهنما می داد و یک کادو به من، راهنما ضعیف می شد. رهجو باید تمام قدردانی اش را برای راهنمای خودش بگذارد. بنابراین راهنمایان همسفران نیز در هفته راهنما تجلیل می شوند.
ما چهار تا جشن داریم؛ هفته همسفر، هفته راهنما، هفته دیده بان و هفته مرزبان و ایجنت. هرچند مسئولین ot هم کار می کنند، ولی گفته ام در هفته ot به مسئولین ot کادو ندهید. در هفته ورزش به ورزشبانان، و یا در هفته نشریات به مسئول انتشارات کادو ندهید. چون در این صورت همه چیز خراب می شود و ارزش این کار پایین می آید. و افراد می گویند ما باید دائما کادو بدهیم؟ اگر می خواستیم برای هر هفته ی خاص این کار را انجام دهیم، قضیه لوث می شد. باید از لوث شدن مسائل جلوگیری کنیم.
از این پس در جشن تولد مسافران، همسفر او نیز همراه با کمک راهنمای خود در جایگاه قرار می گیرد. در پایان و در هنگام دادن هدایا، مسافران به مسافری که تولدش است، و همسفران به همسفر او کادو می دهند.
می دانید که شعب آقایان مسافر در شهرستان ها شکل نگرفته بود، مگر اینکه هر هفته چندین نفر از آقایان مسافر به شهرستان ها می رفتند. مثلا برای شعبه اصفهان، آقای خدامی، آقای حکیمی و ... هفته ای دو یا سه بار به اصفهان می رفتند، تا توانستند بعد از یک سال، یک نفر را به رهایی برسانند، آن هم در پارک و کتابخانه و ... اگر بخواهیم قسمت خانم های مسافر نیز در شهرستان ها شکل بگیرد و قوی شود، یکسری پیک یا سفیر می خواهیم، که به شهرستان ها بروند، سر بزنند، آموزش بدهند و این علم و دانش را به آنجا منتقل کنند. و امروز می بینیم از زمانی که خانم ها نیز به شهرستان ها می روند، این کار شکل خوبی به خود گرفته است. البته خانم ها محدودیت های خاص خودشان را دارند و آقایان نسبت به خانم ها راحت تر و آزادتر هستند. انشاالله در قسمت خانم ها نیز قوی تر شویم تا بتوانیم به نتایج خوبی برسیم.
ما الان سه گروه عمده داریم؛ آقایان مسافر، خانم های مسافر و خانم های همسفر. من دارم بخش همسفران را نیز جدا می کنم. قبلا کارهای همسفران را آقایان مسافر انجام می دادند. ولی الان دارند مستقل می شوند و خودشان کارهایشان را انجام می دهند. مثلا اوراق امتحانی همسفران را آقایان مسافر تصحیح می کردند، یا تشکیل پرونده، مصاحبه با همسفران، و بازرس هایی که برای نظارت گروه می رفتند، همه برعهده آقایان بودند. حتی آزمون هایشان هم با هم بود، ولی دیگر مسافران برای خودشان امتحان برگزار می کنند و همسفران برای خودشان. همسفران الان اسیستانت دارند، آموزش دیده اند و تمام کارهایشان را خودشان انجام می دهند. و ما دیدیم اینگونه نتیجه خیلی بهتر و مطلوب تر است. حتی می خواهم کاری کنم که ساختمان هایشان را هم جدا کنم. یعنی یک ساختمان مستقل برای همسفران داشته باشیم تا کارهایشان را خودشان انجام دهند. در مکاتباتی که با ویلیام وایت داشتم، می گفت در امریکا هم پیشنهاد می شود که خوب نیست خانم های به درمان رسیده با آقایان مختلط باشند. اگر تنها باشند، نتیجه بهتری به دست می آید.
در ادامه ایجنت نمایندگی اضافه کردند:
در خصوص امتحانات، به کل اعضا یادآور می شوم که این سوال دادن ها و سوال گرفتن ها رواج پیدا نکند. ما سر امتحانات همیشه این را متذکر می شویم که منابع آموزشی را به طور کامل بخوانید. اگر بچه ها مفهوم را کاملا درک کنند، به راحتی می توانند گزینه صحیح را انتخاب نمایند. پس لطفا سوال رد و بدل نکنید، و کمک راهنمایان به رهجوها نمونه سوال ندهند. این کار یعنی من دارم غیر مستقیم به رهجو می گویم که تو فقط سوالات را بخوان و قبول شو! در واقع درک مطلب اهمیت خود را از دست می دهد.
آقای مهندس در پاسخ فرمودند:
من همیشه جوری سوال می دهم که متفاوت باشد. شما الان دارید تستی کار می کنید. من اصلا روش هایی مثل قلم چی و تست زدن را قبول ندارم. ممکن است در امتحان آینده، هم در بخش فنی و هم در سوالات جهانبینی، ده یا بیست سوال تشریحی هم بدهم. اگر کسی تمام سوالات تستی را درست بزند، ولی نتواند سوالات تشریحی را پاسخ دهد، قبول نمی شود. اگر بخواهید فقط تست بزنید، مطمئن باشید تا وقتی من هستم نمی گذارم قبول شوید. این زحمت را به خودم می دهم که چهار یا پنج هزار برگه تشریحی را تصحیح کنم. پس متون را به طور کامل بخوانید.
گردآوری و تایپ: مسافر خاطره
ارسال:همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
1019